به گزارش راه شلمچه، وطن امروز در گزارشی نوشت: حالا گذر هر چه بیشتر زمان در مذاکرات ایران و طرفهای غربی به منظور بازگشت به توافق برجام، بیش از هر طرفی به ضرر آمریکاییها خواهد بود. این واقعیتی است که در روزهای اخیر از سوی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و نزدیکان نخستوزیر رژیم صهیونیستی مورد اشاره قرار گرفته است. به همین دلیل چندان دور از ذهن نبود که طرف غربی به مرور زمان ادبیات تندی را با نیت ایجاد ارعاب برای طرف ایرانی با نیت بازگشت سریع به میز مذاکرات و عقبنشینی از مواضع ماههای اخیر به کار گیرد. در روزهای اخیر برخی مقامات غربی از جمله مقامات ارشد آمریکا از اجرایی شدن «پلن بی» در صورت شکست مذاکرات وین به منظور بازگشت به برجام صحبت کردهاند و در این راستا از ادبیات تندی نظیر «همه گزینهها روی میز است» نیز بهره گرفتهاند. تلاش آمریکاییها و اصرار آنها برای ادامه مذاکرات تحت هر شرایطی، نشان میدهد زمان به ضرر طرفهای غربی سپری میشود. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از ظرفیتهای قانون اقدام راهبردی برای صیانت از منافع ملت ایران، مصوب سال گذشته مجلس، در حال افزایش توانمندیهای هستهای خود است؛ به طوری که هماکنون ایران 120کیلو اورانیوم غنیشده 20 درصد و 20 کیلو اورانیوم غنی شده 60 درصد توسط سانتریفیوژهای نسل جدید IR6 را داراست. همچنین درخواستهای مقامات آمریکایی با عدم مشروعیت از جانب افکار عمومی مواجه است که دلیل این امر را نیز باید در خروج یکجانبه این کشور از برجام و اعمال یکطرفه تحریمها علیه ایران جست. طرح مساله «پلن بی» توسط آمریکا، ظاهرا با موافقت شرکای اروپاییاش همراه نیست، چرا که جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در واکنش به اظهارات مقامهای آمریکایی مبنی بر اینکه همه گزینهها درباره ایران روی میز است، میگوید اتحادیه اروپایی در صورت شکست دیپلماسی حول برجام، درباره «نقشه دوم» فکر نمیکند. بورل جمعه هفته گذشته طی نشست خبری در شهر واشنگتن درباره لزوم از سرگیری مذاکرات وین توضیح داد: «زمان بازگشت به میز مذاکره فرا رسیده است. من نمیخواهم به نقشه دوم فکر کنم، زیرا هیچ نقشه دومی که من میتوانستم تصور کنم، طرح خوبی نخواهد بود»؛ موضعی که البته روز گذشته با چاشنی تهدید و ارعابآفرینی از سوی بورل مجددا پی گرفته شد. با در نظر گرفتن جمیع این مسائل، تند شدن ادبیات مقامات آمریکایی نسبت به ایران را نباید بدون دلیل دانست. «دنیس راس» مشاور سیاست خارجی رئیسجمهور آمریکا در زمان «باراک اوباما» در صفحه توئیتر شخصی خود نوشت: «ایران، مذاکرات را به عنوان امتیاز به ما تلقی میکند. تهران فکر میکند بالا و پایین کردن ترس از برنامه هستهایاش باعث پذیرش طرح «بیشتر در برابر کمتر» [از سوی آمریکا] خواهد شد، به این معنا که رفع تحریمها بیشتر از آنچه در برجام آمده باشد و در ازای آن ایران امتیازهای کمتری بدهد. برای اینکه به دیپلماسی شانس بدهیم باید ترس ایران از خودمان را برگردانیم». در این نوشتار، راس به طور واضح از اتخاذ راهبرد ارعاب در برابر تهران سخن میگوید. بدین صورت که واشنگتن سعی کند با ترساندن ایران از طریق نگه داشتن چماقی همچون اقدام نظامی مستقیم علیه تهران، امتیازات مدنظر خود را دریافت کرده و فعالیت تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران را تا حد ممکن محدود سازد. پیشنهاد راس با توجه به شرایط کنونی ایالاتمتحده و گذر زمان علیه این کشور قابل فهم به نظر میرسد. البته گفتنی است پیشنهاد دنیس راس مبنی بر ترساندن تهران به منظور امتیازگیری، در گذشته و در زمان دولت اصلاحات نیز توسط دولتمردان آمریکایی مورد استفاده قرار گرفته بود. * رؤیای تکرار نگارش نامه 2003 پیش از این نیز آمریکا در زمان مذاکرات هستهای زمان اصلاحات توانسته بود با استفاده از همین تاکتیک، امتیازگیری کند. 8 سال پیش در سال 2013 جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا در گفتوگویی تلویزیونی با ABC در انتقاد از دولت بوش، به ماجرای پیشنهاد هستهای دولت خاتمی اشاره کرد. وی در این باره گفت: «سال 2003 ایران پیشنهادی به بوش داد که میتوانست تاثیر زیادی در برنامه هستهای ایران داشته باشد اما هیچ کس این توافق را پیش نبرد و به آن اهمیتی نداد و اتفاقی هم نیفتاد». جان کری که در آن زمان تلاش داشت از توافق ژنو بین ایران و 1+5 دفاع کند، برای بیان میزان هزینه هر روز تاخیر برای جلوگیری از برنامه هستهای ایران به «پیشنهادی» اشاره کرد که از سوی ایران سال 2003 یعنی مدت کمی پس از فاش شدن برنامه هستهای ایران، عنوان شد که نشان میداد میتوان آهنگ پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کرد اما دولت بوش آن را جدی نگرفت. روزنامه آمریکایی «واشنگتنپست» نیز پیش از این گفتوگو در سال 2007 پس از انتشار خبر فرستاده شدن نامهای به آمریکا، متن اصلی آن را منتشر کرد. در آن زمان هیچ کدام از مقامات مسؤول در آمریکا اصلیت و صحت این نامه را زیر سوال نبردند. این روزنامه همچنین در گزارشی پس از صحبتهای کری، به نقش محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران نیز در آن ماجرا اشاره کرده بود. گویا ظریف، سفیر وقت ایران در سازمان ملل متحد، یک نسخه ویرایش شده از پیشنهاد ایران را در اختیار رسانههای آمریکایی قرار میدهد تا افکار عمومی را بیشتر در جریان پیشنهاد ایران قرار دهد. «واشنگتنپست» نوشته بود: 2 ماه پس از آنکه رئیسجمهور اسبق ایران (خاتمی) در مقابل رسانهها از برنامه هستهای ایران خبر داد؛ یعنی درست زمانی که نیروهای نظامی عراق از نیروهای ائتلاف شکست خورده بودند و بغداد سقوط کرده بود، وزارت خارجه آمریکا 4 مه نامهای 2 صفحهای را که هیچ سربرگی نداشت، به صورتی غیرمعمول از طریق فکس دریافت کرد که از جانب دولت سوییس ارسال شده بود. این نامه امضا نداشت، هیچ نشانه معمول دیپلماتیکی هم در آن وجود نداشت اما در آن پیشنهاد شده بود ایران آماده برگزاری مذاکرات دوجانبه و گسترده درباره برنامه هستهای است و همه گزینهها از همکاری گسترده راجع به برنامه هستهای گرفته تا پذیرش به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس و پایان دادن به حمایت از گروههای شبهنظامی در فلسطین را نیز روی میز گذاشته بود. این روزنامه آمریکایی در ادامه به نقش محمدجواد ظریف در تهیه و انتشار این نامه اشاره میکند: «تیم گلدیمن» سفیر سوییس در تهران که اصالت این نامه را تایید کرده بود، در نامه دیگری به وزارت خارجه آمریکا آورد این نامه با حمایت افراد صاحب نفوذ در ایران تهیه شده است. یکی از بازیگران اصلی در زمینه تهیه این نامه - که به «نقشه راه» نیز معروف شد - محمدجواد ظریف بوده است. لازم به ذکر است در نامه مذکور، ایران نه تنها از دست برداشتن از حمایت گروههای فلسطینی سخن به میان آورد، بلکه پیشنهاد داده بود برای خلع سلاح حزبالله نیز تلاش کرده و تمام فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند. در ازای این همه، ایران از آمریکا خواست از رفتار خصمانه خود نسبت به جمهوری اسلامی دست بکشد و در بیانیهای تصریح کند ایران جزو محور شرارت نیست! در سند دیگری که به نقل از «دنیس راس» پیش از این توسط منابع غربی منتشر شده بود، آمده است: «اول آوریل 2003 مباحثه طولانیای با صادق خرازی که برای دیدنم آمده بود، داشتم و دوم مه نیز دوباره او را به مدت 3 ساعت دیدم». آنچه در نامه دولت خاتمی به جورج بوش به صراحت آمده است، تلاش این دولت برای اعطای برخی امتیازات در جهت «نزدیکی ۲ دولت» است. گویا قرار بوده در این راستا دیدارهای دیگری میان کمال خرازی و زلمی خلیلزاد انجام شود که با پاسخ سرد مقامات کاخ سفید راه به جایی نبرده است. بعد از صحبت کردن درباره این مساله با صادق خرازی، من فهمیدم آنها میخواهند مطمئن شوند که اگر در مرحله اولیه همه چیز به هم خورد، قرارهایی که گذاشتهاند و شرایط جدیدی که گذاشتهاند، افشا نشود، چون نمیخواهند مشکل داشته باشند. هرچند به طور مطلق نمیتوان تمام ادعاهای طرف آمریکایی را درباره این تجربه تاریخی تایید کرد اما با توجه به موفقیت سیاست ارعابآفرینی دولت آمریکا در همراه ساختن تیم مذاکرهکننده دولت سابق، موضع اخیر دنیس راس را میتوان تلاشی برای امتحان مجدد این رویکرد دانست. * زمین بازی عوض شده است هرچند اظهارات دنیس راس و تاکتیک هراسآفرینی به علت فقدان پلن B با نیت وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش شروط آمریکا در میدان مذاکرات از سوی طرف غربی پیگیری میشود اما مناسبات قدرت بین طرفین در قیاس با گذشته تغییرات ملموس و حداکثری کرده است. اتخاذ استراتژی «مقاومت فعال» و دست پر ایران در مقابل سناریوی آمریکاییها مانع از کارسازی هراسآفرینی غربیها میشود. در این شرایط پیگیری یک رویکرد هوشمندانه از سوی تیم جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی و همصدایی داخلی در راستای روشنگری درباره علت هراسآفرینی طرف آمریکایی، مسیر مذاکرات آتی را به سمت بهرهوری حداکثری برای کشورمان تغییر خواهد داد.
آن که میترسید رفت
بازخوانی نامه عقب نشینی دولت اصلاحات به آمریکا، مذاکرات خرازی و راس و نقش اصلاحطلبان در ایجاد برآورد فشار حداکثری به ایران* هراس آمریکاییها از بازگشت و توسعه برنامه هستهای ایران در اظهارات دنیس راس مشهود است
«برای اینکه به دیپلماسی شانس بدهیم باید ترس ایران از خودمان را برگردانیم». این موضع «دنیس راس» را احتمالا میتوان مهمترین رویکرد احتمالی طرفهای غربی مذاکرات هستهای بویژه آمریکا در مواجهه با طرف ایرانی دانست.
حالا گذر هر چه بیشتر زمان در مذاکرات ایران و طرفهای غربی به منظور بازگشت به توافق برجام، بیش از هر طرفی به ضرر آمریکاییها خواهد بود. این واقعیتی است که در روزهای اخیر از سوی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و نزدیکان نخستوزیر رژیم صهیونیستی مورد اشاره قرار گرفته است. به همین دلیل چندان دور از ذهن نبود که طرف غربی به مرور زمان ادبیات تندی را با نیت ایجاد ارعاب برای طرف ایرانی با نیت بازگشت سریع به میز مذاکرات و عقبنشینی از مواضع ماههای اخیر به کار گیرد. در روزهای اخیر برخی مقامات غربی از جمله مقامات ارشد آمریکا از اجرایی شدن «پلن بی» در صورت شکست مذاکرات وین به منظور بازگشت به برجام صحبت کردهاند و در این راستا از ادبیات تندی نظیر «همه گزینهها روی میز است» نیز بهره گرفتهاند. تلاش آمریکاییها و اصرار آنها برای ادامه مذاکرات تحت هر شرایطی، نشان میدهد زمان به ضرر طرفهای غربی سپری میشود. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از ظرفیتهای قانون اقدام راهبردی برای صیانت از منافع ملت ایران، مصوب سال گذشته مجلس، در حال افزایش توانمندیهای هستهای خود است؛ به طوری که هماکنون ایران 120کیلو اورانیوم غنیشده 20 درصد و 20 کیلو اورانیوم غنی شده 60 درصد توسط سانتریفیوژهای نسل جدید IR6 را داراست. همچنین درخواستهای مقامات آمریکایی با عدم مشروعیت از جانب افکار عمومی مواجه است که دلیل این امر را نیز باید در خروج یکجانبه این کشور از برجام و اعمال یکطرفه تحریمها علیه ایران جست. طرح مساله «پلن بی» توسط آمریکا، ظاهرا با موافقت شرکای اروپاییاش همراه نیست، چرا که جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در واکنش به اظهارات مقامهای آمریکایی مبنی بر اینکه همه گزینهها درباره ایران روی میز است، میگوید اتحادیه اروپایی در صورت شکست دیپلماسی حول برجام، درباره «نقشه دوم» فکر نمیکند. بورل جمعه هفته گذشته طی نشست خبری در شهر واشنگتن درباره لزوم از سرگیری مذاکرات وین توضیح داد: «زمان بازگشت به میز مذاکره فرا رسیده است. من نمیخواهم به نقشه دوم فکر کنم، زیرا هیچ نقشه دومی که من میتوانستم تصور کنم، طرح خوبی نخواهد بود»؛ موضعی که البته روز گذشته با چاشنی تهدید و ارعابآفرینی از سوی بورل مجددا پی گرفته شد. با در نظر گرفتن جمیع این مسائل، تند شدن ادبیات مقامات آمریکایی نسبت به ایران را نباید بدون دلیل دانست. «دنیس راس» مشاور سیاست خارجی رئیسجمهور آمریکا در زمان «باراک اوباما» در صفحه توئیتر شخصی خود نوشت: «ایران، مذاکرات را به عنوان امتیاز به ما تلقی میکند. تهران فکر میکند بالا و پایین کردن ترس از برنامه هستهایاش باعث پذیرش طرح «بیشتر در برابر کمتر» [از سوی آمریکا] خواهد شد، به این معنا که رفع تحریمها بیشتر از آنچه در برجام آمده باشد و در ازای آن ایران امتیازهای کمتری بدهد. برای اینکه به دیپلماسی شانس بدهیم باید ترس ایران از خودمان را برگردانیم». در این نوشتار، راس به طور واضح از اتخاذ راهبرد ارعاب در برابر تهران سخن میگوید. بدین صورت که واشنگتن سعی کند با ترساندن ایران از طریق نگه داشتن چماقی همچون اقدام نظامی مستقیم علیه تهران، امتیازات مدنظر خود را دریافت کرده و فعالیت تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران را تا حد ممکن محدود سازد. پیشنهاد راس با توجه به شرایط کنونی ایالاتمتحده و گذر زمان علیه این کشور قابل فهم به نظر میرسد. البته گفتنی است پیشنهاد دنیس راس مبنی بر ترساندن تهران به منظور امتیازگیری، در گذشته و در زمان دولت اصلاحات نیز توسط دولتمردان آمریکایی مورد استفاده قرار گرفته بود.
* رؤیای تکرار نگارش نامه 2003
پیش از این نیز آمریکا در زمان مذاکرات هستهای زمان اصلاحات توانسته بود با استفاده از همین تاکتیک، امتیازگیری کند. 8 سال پیش در سال 2013 جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا در گفتوگویی تلویزیونی با ABC در انتقاد از دولت بوش، به ماجرای پیشنهاد هستهای دولت خاتمی اشاره کرد. وی در این باره گفت: «سال 2003 ایران پیشنهادی به بوش داد که میتوانست تاثیر زیادی در برنامه هستهای ایران داشته باشد اما هیچ کس این توافق را پیش نبرد و به آن اهمیتی نداد و اتفاقی هم نیفتاد». جان کری که در آن زمان تلاش داشت از توافق ژنو بین ایران و 1+5 دفاع کند، برای بیان میزان هزینه هر روز تاخیر برای جلوگیری از برنامه هستهای ایران به «پیشنهادی» اشاره کرد که از سوی ایران سال 2003 یعنی مدت کمی پس از فاش شدن برنامه هستهای ایران، عنوان شد که نشان میداد میتوان آهنگ پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کرد اما دولت بوش آن را جدی نگرفت.
روزنامه آمریکایی «واشنگتنپست» نیز پیش از این گفتوگو در سال 2007 پس از انتشار خبر فرستاده شدن نامهای به آمریکا، متن اصلی آن را منتشر کرد. در آن زمان هیچ کدام از مقامات مسؤول در آمریکا اصلیت و صحت این نامه را زیر سوال نبردند. این روزنامه همچنین در گزارشی پس از صحبتهای کری، به نقش محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه ایران نیز در آن ماجرا اشاره کرده بود. گویا ظریف، سفیر وقت ایران در سازمان ملل متحد، یک نسخه ویرایش شده از پیشنهاد ایران را در اختیار رسانههای آمریکایی قرار میدهد تا افکار عمومی را بیشتر در جریان پیشنهاد ایران قرار دهد.
«واشنگتنپست» نوشته بود: 2 ماه پس از آنکه رئیسجمهور اسبق ایران (خاتمی) در مقابل رسانهها از برنامه هستهای ایران خبر داد؛ یعنی درست زمانی که نیروهای نظامی عراق از نیروهای ائتلاف شکست خورده بودند و بغداد سقوط کرده بود، وزارت خارجه آمریکا 4 مه نامهای 2 صفحهای را که هیچ سربرگی نداشت، به صورتی غیرمعمول از طریق فکس دریافت کرد که از جانب دولت سوییس ارسال شده بود. این نامه امضا نداشت، هیچ نشانه معمول دیپلماتیکی هم در آن وجود نداشت اما در آن پیشنهاد شده بود ایران آماده برگزاری مذاکرات دوجانبه و گسترده درباره برنامه هستهای است و همه گزینهها از همکاری گسترده راجع به برنامه هستهای گرفته تا پذیرش به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس و پایان دادن به حمایت از گروههای شبهنظامی در فلسطین را نیز روی میز گذاشته بود. این روزنامه آمریکایی در ادامه به نقش محمدجواد ظریف در تهیه و انتشار این نامه اشاره میکند: «تیم گلدیمن» سفیر سوییس در تهران که اصالت این نامه را تایید کرده بود، در نامه دیگری به وزارت خارجه آمریکا آورد این نامه با حمایت افراد صاحب نفوذ در ایران تهیه شده است. یکی از بازیگران اصلی در زمینه تهیه این نامه - که به «نقشه راه» نیز معروف شد - محمدجواد ظریف بوده است. لازم به ذکر است در نامه مذکور، ایران نه تنها از دست برداشتن از حمایت گروههای فلسطینی سخن به میان آورد، بلکه پیشنهاد داده بود برای خلع سلاح حزبالله نیز تلاش کرده و تمام فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند. در ازای این همه، ایران از آمریکا خواست از رفتار خصمانه خود نسبت به جمهوری اسلامی دست بکشد و در بیانیهای تصریح کند ایران جزو محور شرارت نیست! در سند دیگری که به نقل از «دنیس راس» پیش از این توسط منابع غربی منتشر شده بود، آمده است: «اول آوریل 2003 مباحثه طولانیای با صادق خرازی که برای دیدنم آمده بود، داشتم و دوم مه نیز دوباره او را به مدت 3 ساعت دیدم». آنچه در نامه دولت خاتمی به جورج بوش به صراحت آمده است، تلاش این دولت برای اعطای برخی امتیازات در جهت «نزدیکی ۲ دولت» است. گویا قرار بوده در این راستا دیدارهای دیگری میان کمال خرازی و زلمی خلیلزاد انجام شود که با پاسخ سرد مقامات کاخ سفید راه به جایی نبرده است. بعد از صحبت کردن درباره این مساله با صادق خرازی، من فهمیدم آنها میخواهند مطمئن شوند که اگر در مرحله اولیه همه چیز به هم خورد، قرارهایی که گذاشتهاند و شرایط جدیدی که گذاشتهاند، افشا نشود، چون نمیخواهند مشکل داشته باشند. هرچند به طور مطلق نمیتوان تمام ادعاهای طرف آمریکایی را درباره این تجربه تاریخی تایید کرد اما با توجه به موفقیت سیاست ارعابآفرینی دولت آمریکا در همراه ساختن تیم مذاکرهکننده دولت سابق، موضع اخیر دنیس راس را میتوان تلاشی برای امتحان مجدد این رویکرد دانست.
* زمین بازی عوض شده است
هرچند اظهارات دنیس راس و تاکتیک هراسآفرینی به علت فقدان پلن B با نیت وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش شروط آمریکا در میدان مذاکرات از سوی طرف غربی پیگیری میشود اما مناسبات قدرت بین طرفین در قیاس با گذشته تغییرات ملموس و حداکثری کرده است. اتخاذ استراتژی «مقاومت فعال» و دست پر ایران در مقابل سناریوی آمریکاییها مانع از کارسازی هراسآفرینی غربیها میشود. در این شرایط پیگیری یک رویکرد هوشمندانه از سوی تیم جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی و همصدایی داخلی در راستای روشنگری درباره علت هراسآفرینی طرف آمریکایی، مسیر مذاکرات آتی را به سمت بهرهوری حداکثری برای کشورمان تغییر خواهد داد.