راه شلمچه- رضا باقرپور؛ شاید نوشتن در مورد سوریه یکم زود باشد اما در این مطلب سعی شد به شرح این آش شلم شوربا پرداخته شود.
سرعت تحولات در سوریه به حدی عجیب بود که انگار باید بعد از هفتم اکتبر به سرعت تحولات هم عادت کنیم. فساد، بیانگیزگی و نفوذ سه عامل مهم عدم مقاومت ارتش سوریه بود که به سقوط دولت اسد در کمتر از ده روز منجر شد و چون بشار مثل یحیی آدم ایدئولوژیک نبود که تا لحظه آخر بایستد خیلی زود چمدانش را بست و راهی مسکو شد.
تقریبا ۱۵ ماه منطقه در آتش بود اما بشار اسد با وعدههای دلاری عربستان و امارات سرخوش بود. خیلی راحت نیروهای مردمی دفاع وطنی سوریه را منحل کرد و به امید رفع تحریمهای امریکا در ۲۰ دسامبر، تغییر استراتژی داد، چرخش استراتژیک معیوبی که بلای جانش شد.
اما سوریهٔ پسا اسد چه میشود؟ افغانستان یا یک لیبی دیگر؟! البته با تشکیل دولت انتقالی بیشتر در حال لیبی شدن هست تا افغانستان.
و این نکته هم قابل ذکر است که مقایسه تحریرالشام با طالبان هم دقیق نیست شاید هر دو گروه بنیادگرا باشند اما طالبان یک هویت بومی در بین پشتونها دارد که تحریرالشام این قابلیت را ندارد.
البته تشکیل یک دولت اخوانی-ترکی در سوریه هم دور از ذهن نیست ولی طرح «خاورمیانه جدید» غرب و همچنین چشمانداز اسرائیل از «خاورمیانه بزرگ» گزینه تجزیه سوریه را محتملتر میکند, تجزیهای که شاید سوریه را به سه دولت کُردی، دولت سنی اسلامگرا، دولت مسیحیان و علویها تقسیم کند، تجزیهای که امریکا و اسرائیل خیلی به آن علاقمندند.
این علاقمندی به حدی هست که جولان اشغال شد اما هنوز از جولانی صدایی علیه اسرائیل بلند نشده، اسرائیل به بیش از ۲۵۰ هدف نظامی در سوریه حمله کرد اما آزادیخواهان چندملیتی پاسخ ندادند که این حملات به زیرساختهای رژیم اسد بوده یا زیرساختهای کشور سوریه؟!
و کلام آخر اینکه شاید با سقوط سوریه جریان مقاومت آسیب دیده باشد اما بازی همچنان ادامه دارد.
راستی آنهایی که دنبال فردای براندازی در ایران بودند امروز سوریه را به دقت مشاهده کنند که بفهمند براندازی یعنی ویرانی ایران نه سرنگونی جمهوری اسلامی