به گزارش راه شلمچه، الف در واکنش به رفتار مبتذل و موهن فردوسی پور در جریان گفت و گو با علیرضا جهانبخش نوشت: باید دلایل رفتار اخیر او را از جهات دیگری بررسی کرد که مهم ترین سویه آن، ضعف فردوسی پور در قابی خارج از تلویزیون است. با وجود تبلیغات بسیار زیاد روی فردوسیپور و پشتوانه رسانهای فراوان، او نشان داده که خارج از تلویزیون و جایی غیر از آن هیچ جایگاهی ندارد. موید این گزاره هم تلاشهای چندباره او برای رقم زدن تجربههایی مشابه در پلتفرمهای اینترنتی بود که همگی با شکست مواجه شدند؛ حتی علیرغم حمایتهای مختلف از او
- از جمله هواخواهیهای سیاسی - و لبیک چهرههای مشهور برای حضور در برنامههایش.
او در همین پروژه فوتبال 360 که با سر و صدای زیاد آن را کلید زد هم نتوانست در حد یک رسانه متوسط ورزشی مخاطب جذب کند و این نشاندهنده عدم توانایی او برای دیدهشدن جایی خارج از قاب تلویزیون است. عادل زمانی که سادهترین گفتوگوهایش با رده پایینترین افراد ورزشی برجسته میشد، به مرحلهای رسیده که مجبور است برای افتادن سر زبانها به سخیفترین شکل و رادیکالترین مباحث ورود کند.
فردوسیپور با جریانی همزبان شده که چند ماه کشور را به ورطه آشوب کشاندند؛ جماعتی که آرزوی نابودی تیم ملی را داشتند و از برد ایران خشمگین و برای باخت آن بانگ خوشحالی سر دادند! او انتظار دارد که فوتبالیستی که آرزویش بازی در جام جهانی است، برای همدردی با یک جریان ارتجاعی و کذایی، نخندد و ژستهای حزنانگیز بگیرد، به سرود ملی کشور بیاحترامی کند و حیثیت کشور را در یک آوردگاه جهانی ببرد و جالب اینکه این تمامیتخواهی خود را در قالب خواست و مطالبات مردم جا میزند!
او در حالی از هفتماه عزاداری خود و دل و دماغ نداشتن برای ساخت برنامه سخن میگوید که در این مدت همچنان مشغول ساخت برنامه فوتبال 120 و ارتزاق از بودجه صدا و سیما بوده! همان صدا و سیمایی که امروز در نظر وی، رویکرد کلی آن ضد مردمی بوده!
فردوسی پور که از اولویت نداشتن فوتبال در این شرایط غمناک حرف میزند، باید توضیح دهد که ساخت یک برنامه فوتبالی خارجی برای صدا و سیما آن هم با محتوای بررسی لیگهای اروپایی در دایره اولویتهای او قرار داشته یا نداشته که اگر نداشته، روشن کند که چرا در این هفت ماه غمبارش ساخت فوتبال 120 را متوقف نکرد؟ اینجا اولویت با قرارداد منعقد شده با صدا و سیما بود یا وقایعی که او حزنانگیز میخواندش؟
گفتوگوهای قبلی و اخیر فردوسیپور نشان داد که تصوراتی که از وی مبنی بر سیاسیکاری وجود داشت، واقعیت دارد اما این مسیری که وی در پیش گرفته، مسیر قهقرا و زوال است.