شعر؛ ماه رحمت رفت و آمد عید فطر و مغفرت

آفتاب مغفرت از مغرب شهر صیام
خودنمایی می کند گویا دهد اجر قیام

"آفتاب مغفرت"

آفتاب مغفرت از مغرب شهر صیام
خودنمایی می کند گویا دهد اجر قیام

نغمه ی اِنّا فَتَحنا می رسد از باغ فیض
با رکوعی قلب خاشع شد ، شیاطین قتل عام

سجده بر کعبه نمود و زَم زَم از لعلش چشید
از لبانش می چکد حَیَّ عَلَی دارُ السَّلام

گریه ها کرده سحرها تا ببیند روی ماه
نیمه ی مَه شد مُیَسّر رؤیت ماهی گِرام

هر غروبش ناله ی طفل رباب و اَلعَطَش
می شنید او از عطش، بوده پریشانِ خیام

شد غروب ماه رحمت، شد طلوع فجر دل
لیله ی قدر است امشب یا شبستان کِرام

مشعل عشق فروزانِ قنوت عید فطر
لذتی دارد ندارد جز صفای او کلام

ماه رحمت رفت و آمد عید فطر و مغفرت
گشته ویران کوی شیطان ، بهترین حسن ختام

سروده: مهندس مجید امیری سوادکوهی

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار