لیدر فرهنگی شورای شهر تهران چه نسبتی با هنرمند محبوب فرح پهلوی دارد!؟ +تصاویر
از محمدجوادحقشناس و حجت نظری باید سئوال کرد، کارنامه پرویز تناولی با کدامیک از ارزشهای جامعه، حتی عرفی گره خورده که باید خیابانی به نام وی نامگذاری شود؟
به گزارش راه شلمچه، «بیژن صفاری» فرزند سرتیپ «محمد علی صفاری» [سناتور مجلس سنا، فرمانده نیروی دریایی دوران پهلوی اول، دارای نشانهای «درجه ۲ تاج»، «درجه ۲ همایون»، «مدال تاجگذاری»، «نشان لیاقت»، «نشان آذرآبادگان»، «نشان رافدین عراق» مسئول املاک «رضاشاه»، رییس شهربانی کل دوران نخست وزیری قوام، قاتل ضارب شاه در بهمن ۱۳۲۷، شهردار تهران]، متولد ۱۳۱۲ و درگذشته ۱۳۹۸ است، فارغالتحصیل معماری از فرانسه، از مرتبطین بسیار نزدیک به «فرح دیبا» و «کامران دیبا»، به عضویت هیئت امنای «بنیاد فرح پهلوی» منصوب شد. وی از دوستان و همکاران «پرویز تناولی» بود که وی نیز در فعالیتهای هنری متعلق به «بنیاد فرح پهلوی» حضوری فعال داشت، «بیژن صفاری» از اعضای هیئت برنامهریزی جشنهای هنر شیراز بود و علاوه بر آن در نقاشی هم دستی داشت.
بیژن صفاری
بیژن صفاری
«بیژن صفاری» همجنسباز بود، به همین دلیل در دوران ستمشاهی «بوستان دانشجو» را به منظور ایجاد پاتوق برای همجنسبازان و قبحزدایی از این امر شنیع طراحی کرد. این پارک با کمک و حمایت «فرح دیبا» و «کامران دیبا» ساخته شد.
صفاری در سال ۱۳۵۶ به صورت رسمی و با حضور میهمانان زیادی از دربار، در هتل «کمودور» تهران در حضور کیوان خسروانی [شریک جنسی صفاری و محوی] با «سهراب محوی» [بهایی، فرزند «ابوالفتح محوی» از عناصر نزدیک به شاه معدوم] ازدواج کرد که بازتاب گستردهای در داخل و خارج از کشور داشت.
در این ضیافت عناصری مانند «بهمن محصص»، «پرویز تناولی»، «آیدین آغداشلو»، «هوشنگ توزیع»، «آشور بانیپال»، «منوچهر شیبانی» و «لیلی امیرارجمند» [به نمایندگی از «فرح دیبا» و دربار] حضور داشتند.
حلقه آنها شامل افرادی چون «صفاری»، «کیوان خسروانی»، «کامران دیبا» [پسرعموی فرح]، «حسین زنده رودی»، «پرویز تناولی»، «آیدین آغداشلو» و «سهراب محوی» بود.
ویژگی کاری بسیاری از آنها فرانکوفیلیسم، نیهیلیسم، بیپروایی در نمایش عناصر جنسی و فرمالیسم بعضا افراطی بود. این حلقه محفل خاص خود را در ساختمانی متعلق به یکی از دوستان «اشرف» به نام «خانم سیف» شکل دادند که به نشانی آن محل «کلوب رشت ۲۹» مشهور شد.
«پرویز تناولی» [متولد ۱۳۱۶ تهران، مجموعهدار، نقاش و مجسمهساز ایرانی است] عضو محوری این حلقه که به نوعی بانی تشکیل «رشت ۲۹ » بود و در کنار «کامران دیبا» و «رکسانا صبا» آن را راه انداختند. رابطه «تناولی» با «کامران دیبا» آن اندازه عمیق بود که خانهی «پرویز تناولی» که در منطقه نیاوران تهران واقع شده و خودش مدتها پیگیر موزه شدن آن بود، توسط «کامران دیبا» طراحی شده است.
رابطه «تناولی» با عناصر فرهنگی وابسته به شاه معدوم به دهه ۱۳۳۰میرسد. در سال ۱۳۳۶ «تناولی» مجموعهای از آثارش را در تهران به نمایش گذاشت که با استقبال دولتمردان عصر پهلوی روبرو شد. در همین زمان «مهرداد پهلبد» وزیر فرهنگ رژیم شاه به وی بورس تحصیلی را در شهر میلان ایتالیا اهدا کرد و همین سرآغاز پیوند «تناولی» با رژیم پهلوی برای ترویج هنر نیهیلیستی و پوچگرای غربی در ایران شد و به تدریج با دفتر «فرح دیبا» ارتباطات تنگاتنگی پیدا کرد.
کامران دیبا، پسرعموی فرح دیبا (پهلوی)
پرویز تناولی در دهه ۱۳۴۰ با بودجه و تبلیغات دفتر فرح پهلوی تبدیل به سمبل هنرمندان مدرنیست شد و به سفارش دربار مجسمه هایی را از اندام تناسلی برای محوطه کاخ نیاوران ساخت. سال ۱۳۴۸، اوج دین ستیزی وی بود و مجسمه ای از یک ضریح - که برای مسلمانان نمادی قدسی است - ساخت و داخل ضریح یک آفتابه گذاشت و زیر آن نوشت که «ما همه را دوست داریم!».
ساخت این اثر دین ستیزانه در دهه ۱۳۴۰ واکنش های بسیاری را برانگیخت تا جایی که حتی مجله فردوسی، نشریه ای که خود مروج ابتذال فرهنگی بود، به آن اعتراض کرد و نوشت : آثار پرویز تناولی، نمایشگاهی از شارلاتانیزم فرهنگی است.
در سال ۱۳۸۲ «مرتضی الویری» شهردار وقت تهران با حمایت «حجت الاسلام زم»، پنجاه و هفت(۵۷) قطعه اثر «پرویز تناولی» به همراه منزل مسکونی وی را برای تبدیل به یک موزه خریداری میکند که با انتخاب «محمود احمدی نژاد» به عنوان شهردار، این پروژه متوقف می شود.
به گفته «تناولی»، شهرداری تهران، این آثار را به مبلغ شش میلیارد ریال [۶۰۰ میلیون تومان] قیمت گذاری کرده بود.
بعد از توقفِ روندِ تبدیل منزل مسکونی به موزه، «تناولی» خواهان باز پس گیری منزل و آثار خود میشود که این موضع در چند سال متوالی باعث بروز اختلافاتی بین «تناولی» و شهرداری تهران شد.
با وجود اینکه طبق قانون و مقررات، شهرداری و نهادهای مربوطه باید نسبت به تعهدات خود به افراد مختلف پایبند باشند، نگاهی به سوابق و محتوای آثار «پرویز تناولی» قبل و بعد از انقلاب علامتهای پرسش زیادی را در چرایی حمایت مسئولین وقت و حال فرهنگی از وی را در اذهان ایجاد میکند، اما مهمتر از آن این است که در دولت یازدهم و شورای شهر تهران چه کسانی حامیان «پرویز تناولی» بودند و این میراث چگونه به دولت دوازدهم و شورای شهر جدید در سال ۱۳۹۹ رسید و چه کسانی خواهان زنده نگاهداشتن این نمادها به عنوان نماهای هنر درباری هستند.
«سیدعباس سجادی» [مدیروقت بنیاد وفرهنگسرای نیاوران متعلق به وزارت ارشاد]، «علی مرادخانی»، معاون وقت وزیرارشاد و «پرویز تناولی
شانزدهم تیرماه ۱۳۹۳ جلسه ویژهای با موضوع احیای موزه «پرویز تناولی» در دفتر ریاست شورای شهر با حضور «احمد مسجدجامعی»، رییس وقتِ شورای شهر تهران، «سید عبدالحسین مختاباد»، رییس وقتِ کمیتهی هنر شورای شهر، «علی صابری» عضو شورای شهر، «بهروز شجاعی» دبیر کمیته هنر شورای شهر تهران و همچنین «پرویز تناولی» و «صدرالدین ماحوزی» وکیل وی تشکیل شد که به دعوای حقوقی این مجسمهساز با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران میپرداخت.
بعد از تشکیل این جلسه «احمد مسجد جامعی» با اشاره به آثار ارزشمند «پرویز تناولی» که نه در ایران که در سطح بین المللی مورد توجه همگان است، به تمجید از آثار وی پرداخت و گفت : «حرمت هنر و هنرمند باید در هر شرایطی، حتی در شرایطی که حق بر عهده طرف مقابل است حفظ شود چرا که بیاحترامی به هنر و هنرمند نتیجهای جز وهن افراد و مجموعهها ندارد و ما نباید شاهد چنین رفتارهایی باشیم!!»
«مختاباد» نیز در این جلسه تاکید کـرد که موزه «پرویز تناولی» باید احیاء شـود!.
وی با ارتباطات ویژه ی دربار پهلوی معدوم به شهرتی زودرس و بدون منطق دست یافت درآن دوران به برگزاری نمایشگاه های ضداخلاق و ضددین اشتهار داشت.
پرویز تناولی و علی مرادخانی در نمایشگاهاحمد مسجد جامعی - علیرضا تابش - پرویز تناولی در کنار محمد جواد حق شناس یکی از لیدرهای شورای شهر در به نام زدن خیابانها به نام افراد مسئله دار
وی در دوران دولت یازدهم از سوی معاون هنری ارشاد به شدت مورد توجه قرار گرفت و با حمایت رییس کمیته هنری شورای اسلامی شهر تهران (سید عبدالحسین مختاباد) و برخی چهره های اصلاح طلب توانست حجم بزرگی از اثر خود با نام هیـچ را به بهانه و طی موارد مختلفی به فروش برساند.
نمایشگاه جدیدی از هیچ برگزار شد که برخی از آثار ارایه شده ی پرویز تناولی در این نمایشگاه حاوی مواردی بود که بدون تفسیر و تعبیر مفاهیم ضدارزش خودرا به بینندگان القاء می کرد.
برخی از هنرمندان متعلق به جریانِ شبهِ روشنفکری و جبهه یِ فرهنگی معارضحتی از تکان دادنِ دست خود برای نمادهایِ ارزشی کشور ابا داشته، دارند و خواهند داشت، در عرصه سینما این موضوع شفاف است، در عرصه یِ موسیقی میتوان به خانه موسیقی و هیئت مدیره، مدیرعامل و شورای عالی آن اشاره داشت، اما اینک فردی که پیشینه او در دوران پیش از انقلاب کاملا شفاف است یکی از مجسمه های خودرا که به نام شیر است به شیر مرده یِ پارک طبیعیِ کشورِ زیمبابوه اهـداء کرد!
اسمِ این شیرِ زیمبابوهای «سسیل» بود که توسط یک دندانپزشک آمریکایی کشته شده است! ژستِ روشنفکری برای حفظ جایگاه در رسانه های نظام سلطه، جشنواره های خارجی، جریاناتِ ضدارزش و بیگانه از عمده اهدافِ این فرد است، چرا که این افراد در برابر کشتارِ مردم مظلوم یمن، سوریه، عراق، افغانستان و ... حتی دستشان را تکان نمی دهند!
با مرور این کارنامه از تناولی باید از اعضای شورای شهر علی الخصوص دکتر محمدجوادحقشناس و حجت نظری سئوال کرد، بر اساس کدام شناخت اقدام به نامگذاری خیابانی به نام وی کردهاند؟ کارنامه تناولی با کدامیک از ارزشهای حتی عرفی گره خورده که باید خیابانی به نام وی نامگذاری شود؟