به گزارش راه شلمچه، روز شنبه(۶ مهر ۹۸)، فیلمی در رسانهها و شبکههای اجتماعی از محمدجواد ظریف و هیات همراه منتشر شد که وقتی می خواهند وارد یک محوطه شوند، یک پلیس آمریکایی جلوی ورود آنها را میگیرد و به مسیر دیگری هدایت میکند. این فیلم با این توضیح منتشرشده است که محوطه جزو محدوده «ورود ممنوع» تعیین شده توسط کاخ سفید برای هیات ایرانی بوده است؛ موضوعی که معاون ارتباطات ریاست جمهوری آن را رد کرده است.
اما صرفنظر از صحت و سقم این ویدیوی چند ثانیهای، رفتارهای ماههای اخیر دولت امریکا با وزیر امور خارجه کشورمان، روز به روز به زعم خودشان سختتر و محدودکنندهتر میشود؛ از تحریم ظریف تا تاخیر در صدور روادید و محدود کردن تردد در نیویورک.
بر اساس اخبرا منتشره، دولت آمریکا، حتی برای ملاقات ظریف با مجید تخت روانچی، دیپلمات کشورمان در سازمان ملل، که به علت بیماری سرطان در نیویورک بستری است، مجوز صادر نکرد و تلاش کرد با گذاشتن شرط برای این ملاقات انسانی، گروکشی کند.
در وهله نخست و در نگاه اول، این رفتار خلاف عرف و آداب دیپلماتیک از سوی پلیس آمریکا و رفتار غیرانسانی دولت آمریکا برای جلوگیری از دیدار هیات ایرانی با سفیر کشورمان در بیمارستان، برای هر ایرانی(فارغ از هر اختلاف نظر سیاسی با جناب ظریف و هیات همراه) برخورنده و ناراحتکننده بود، لیکن اگر به بطن این ماجرا نگریسته شود، از این صحنه و این مواجهه چیزی جز نشانی از افول هیمنه آمریکا (به عنوان سرکرده نظام سلطه) و اقتدار و ابهت جمهوری اسلامی ایران (به عنوان رهبر محور مقاومت) برداشت نمیشود.
در این صحنه، آنچه از اهمیت برخوردار است، شخصیت «حقوقی» محمدجواد ظریف، به عنوان وزیر خارجه و نماینده ملت ایران در خاک ایالات متحده است. البته شاید خود ظریف (به عنوان یک شخصیت حقیقی و با تفکرات شخصی)، زمانی که در آذرماه سال ۹۲، در سالن اجتماعات دانشگاه تهران از قدرت آمریکا و این که "با یک بمب می تواند کل توان دفاعی جمهوری اسلامی را از کار بیاندازد"[۱]، گمان نمیکرد که روزی به عنوان نماینده نگاه «خوشبین» و «گشوده» نسبت به غرب و سردمدار آن، ایالات متحده، با چنین برخوردی در جریان سفرش به آمریکا برای حضور در اجلاس سازمان ملل مواجه شود. اما در این صحنه، جواد ظریف نماینده کشوری است که حتی حضور فیزیکی هیات نمایندگی آن، کمی آنسوتر از محدوده «مجاز»، موجب آزردگی و عصبانیت سردمدار نظام سلطه می شود.
حتی یک گام به عقبتر باید رفت: آنروزی که کاخ سفید و شخص ترامپ، در تصمیمی از سر استیصال (محصول پیروزیهای محور مقاومت و علی الخصوص در یمن) و خلاف عرفهای دیپلماتیک، در حرکتی کینهتوزانه، محدوده حرکت و حضور هیات نمایندگی ایران را به حداقل ممکن کاهش داد، وحتی قبلتر از آن، وقتی که صحبت از عدم صدور ویزا برای هیات نمایندگی ایران بود، میشد به وضوح افول یک امپراتوری را مشاهده کرد که زمانی، خبر حرکت فلان ناو هواپیمابر آن از فلان پایگاه اقیانوس آرام، جریان سیاسی در کشورهای مورد تهدید را عوض میکرد و آنان را به عقبنشینی وا میداشت.
این عین افول و ضعف و ترکخوردگی در هیمنه یک «ابرقدرت» است که حتی از حضور هیات نمایندگی کشور طرف تقابل، در عذاب است و از ترس تمرکز دوربینها و میکروفونها در گرد این هیات نمایندگی، به سراغ دستاویزهای بچگانه و سطح پایینی چون سوءاستفاده از حق میزبانی می رود و مثلا محدوده حرکت آن هیات را میکاهد.
جدای از انتقاداتی که میتوان به برخی رفتارهای رئیس جمهور در ملاقات با نمایندگان کشورهای غربی در نیویورک داشت (به ویژه خندههای نه چندان منطبق بر عرف دیپلماتیک) و البته انتقاد به برخی ابهامات در سخنرانی آقای روحانی در صحن سازمان ملل، اگر از منظر شخصیت «حقوقی» حسن روحانی، به صحنه دوره کردن «رییس جمهور اسلامی ایران» توسط رهبران انگلستان و فرانسه نگاه کنیم (در کنار دیدار جداگانه آنگلا مرکل با روحانی)، باز هم میتوان حضور پررنگ اقتدار و نفوذ جمهوری اسلامی ایران را ملاحطه کرد که رهبران دو قدرت مستکبر اروپایی برای راضی کردن نماینده جمهوری اسلامی به مذاکره با ترامپ (که گزارشهای عیان و پنهان همه حاکی از اشتیاق و احتیاج شدید او به عکس یادگاری با رییس جمهور ایران پیش از انتخابات ۲۰۲۰ است) به چانه زنی مشغول هستند.
صدالبته، علیرغم تلاش چهرههایی چون علی مطهری و همفکران او برای مصادره به مطلوب این «اقتدار» و تبدیل آن به چماقی علیه آنان که از سوی ایشان «تندرو» خوانده می شوند، هم رییس جمهور و هم وزیر خارجه، به خوبی و در درون خود، آگاهند که آنچه هیات نمایندگی جمهوری اسلامی را در نیویورک به خار چشم کاخ سفید تبدیل کرد که در عین حال برای راضی کردن آن، باید رهبران سه کشور اروپایی را به میدان میفرستاد، فتح الفتوح «محور مقاومت» و به طور خاص، عملیات حماسی و حیرتآور یمنیها علیه تاسیسات نفتی عربستان سعودی بود و این امر بدیهی نیازی به تاکید ندارد که بصیرت رهبری و فرماندهی عالی محور مقاومت ماست که عملا خط و ربط منطقه غرب آسیا را تعیین میکند. وگرنه طرز تفکر دیگری در گذشته، به واسطه یک تلفن، مسیر کشتی امدادی «ایران شاهد» را در سال ۹۴ از یمن به جیبوتی تغیر داد. [۲]
شاید هیچ چیز به اندازه مقایسه و تطبیق، نتواند در این مورد، عمق ماجرا را نشان دهد. اگر تصویر و فیلم روحانی در حلقهی رهبران اروپایی را با فیلم مربوط به محمد بن سلمان(ولیعهد سعودی) در اجلاس گروه ۲۰ در آرژانتین(آذرماه ۹۷) مقایسه کنیم، آنگاه بسیاری از مسایل عیان می شود.
در آن اجلاس، زمانی که رهبران گروه ۲۰ برای عکس یادگاری جمع شدند، یک دوربین خبری روی بن سلمان متمرکز ماند که حتی یک نفر از رهبران حاضر در آن جمع، نه تنها خوش و بشی با او نکردند، که حتی حضور او را به نحوی به شدت تحقیرآمیز، نادیده گرفتند. این دقیقا تفاوت در خروجیهای «دیپلماسی ذلیلانه و متکدیانه» با «دیپلماسی حکیمانه و عزتمندانه» در دنیای امروز است که علیرغم همهی تبلیغات و دعاوی «حقوق بینالملل»، همان جنگل مخوف و هراسناکی است که قانون حاکم بر آن، این پند حکیمانه شاعر شیرینسخن پارسی است: «رو قوی شو، گر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است.
بنسلمان منتهی الیه سیاست «اعتماد به غرب»، «نرمالیزاسیون» و در نهایت «هضم در نظام سلطه» است. سعودی نه تنها دهههاست که انواع پیمانهای امنیتی، نظامی و اقتصادی را با واشینگتن و متحدان آن منعقد کرده است و حتی باجهای دهها میلیاردی به واشینگتن میدهد، که چند سالی است کار آن از ارتباط پنهان با دشمن اول جهان اسلام، رژیم صهیونیستی، به همکاری آشکار کشیده است. اما شأن آن در جهان کنونی، چیزی بیش از «گاو شیرده» نیست. و البته تبدیل به «گاو شیرده»، برنامه نهایی نظام سلطه برای همه کشورهای بزرگ و تاثیرگذار جهان است که مستقیما جزو بلوک «متروپل» نظام سلطه محسوب نمیشوند.
از قضاء، همه دشمنی و خصومت عیان و آشکار نظام سلطه با تجربه «انقلاب اسلامی» و به کار بستن همه روشها برای نابودی آن در ۴۰ سال گذشته، برای این بود که این «ساز مخالف» بزرگ، تبدیل به سد راه خط تولید «گاو شیرده» برای نظام سلطه نشود. باری، ترس کاخ سفید را از حضور هیات نمایندگی «جمهوری اسلامی» و خطکشی های سفت و سخت برای حضور فیزیکی حداقلی برای آن، باید در همین چشمانداز دید، غافل از این که نبض تحولات تعینکننده آتی دنیا، نه در خیابانهای نیویورک، که در بیابانهای مرزی یمن-عربستان میتپد.
[1] http://www.jahannews.com/analysis/329631
[2] http://dana.ir/797432
منبع؛ مشرق