به گزارش راه شلمچه، اصغر فرهادی گفته دیگر در ایران فیلم نمیسازد. او از فیلم جدایی نادر از سیمین و اتفاقات فرامتنی که برای فیلم رخ داد دچار نگرش سیاسی شد و از همین نگرش استفاده کرد و توانست خود را طوری به جهان معرفی کند که فستیوالهای سیاستزده دنیا از او استقبال کنند. فرهادی ۹ فیلم را کارگردانی کرده، اما از فیلم درباره الی به بعد دچار یک سوءتفاهم شد، یک غرور کاذب که رفتهرفته در فیلمسازی او تأثیر منفی گذاشت، اما همچنان از آثارش در جهان استقبال میشد.
او «قهرمان»، فیلم آخرش را به تهیهکنندگی یک فرانسوی ساخت و به کن معرفی شد، اما فقط یک جایزه مشترک از هیئت داوران گرفت، چراکه فیلم قهرمان یکی از ضعیفترین فیلمهای فرهادی بود و حتی در جهان هم نتوانست با استقبال مواجه شود.
شکایت آزاده مسیحزاده مبنی بر اینکه فرهادی از او سرقت ادبی کرده، باعث شد از محبوبیت او کاسته شود. این شکایت همچنان در جریان است، اما آنچه باعث شد این یادداشت نوشته شود گفتوگوی اصغر فرهادی با روزنامه لوموند است.
او گفته که دیگر قصد فیلم ساختن در ایران را ندارد، چرا که نمیخواهد در فیلمهایش موی زنان را پوشیده نشان دهد.
این میتواند یک فرار رو به جلو برای فرهادی باشد، چراکه او تازه به این فکر افتاده که نمیخواهد در ایران فیلم بسازد. پس از وایرال شدن گفتوگوی او با روزنامه لوموند در فضای مجازی برخی با کامنتهایشان با فرهادی ابراز همدردی کردهاند، افرادی که شاید از همه جا بیخبر باشند و ندانند فرهادی هوشمندیاش را در کنشهای سیاسی منسوخ شده هم خرج میکند، اما لازم است بدانیم او دو سال قبل قرارداد دو فیلم را در خارج از ایران امضا کرده و اساساً قصد بازگشت به ایران را نداشته، چراکه همچنان پرونده شکایت مسیحزاده از فرهادی در جریان است و آمدن او به ایران به ضررش خواهد بود.
از طرفی چند روز پیش علی خودسیانی، فیلمنامهنویس در یک برنامه زنده از سرقت نمایشنامهاش به دست اصغر فرهادی در دوران دانشجویی صحبت کرد. خودسیانی اذعان داشت که پریسا بختآور، همسر فرهادی میدانست که این نمایشنامه را خودسیانی نوشته، اما فرهادی این را قبول نداشت!
سرقت ادبی فرهادی قطعاً برایش عواقب دارد و میتواند او را از چشم هواداران فهیمش بیندازد. پس برای فرار از بحرانهای پیشآمده فرار رو به جلو میکند، چراکه دیگر محبوبیت گذشتهاش را میان مخاطب خاص سینما و کارشناسان سینما ندارد، حتی دوستان سینمایی او هم تبدیل به دشمنانش شدهاند.
این را یادمان باشد که حمید نعمتالله در برنامه ۳۵ جیرانی اذعان داشته که طرح سریال داستان یک شهر هم که فرهادی آن را نوشته و کارگردانی کرده برای او بود.
با تمامی این موضوعات پیشآمده این سؤالات پیش میآید که چطور فرهادی میتواند به این سادگی حرف از فیلم نساختن در ایران بزند؟ چه کسی منتظر است که او در ایران فیلم بسازد؟ آیا او روغن ریخته را نذر زن، زندگی، آزادی کرده است؟ این گفتار نه اعتراض است و نه از او یک هنرمند مردمی میسازد.
مردم فهیم و هوشمند تفاوت هنرمند و انسان همیشه معترض را تشخیص میدهند. اضافه کنید که فرهادی در خارج از ایران قصد فیلمسازی دارد، اما فراموش نکردهایم که فیلم همه میدانند او که با بازیگران شناخته شده جهان در اسپانیا ساخته شد، آنقدر اثر ناتوان و ضعیفی بود که حتی نتوانست دوستداران سینمای فرهادی را راضی کند. فیلم ساختن در فرنگ با سرمایه دلاری نباید کار سختی باشد، اما غربیها او را وقتی دوست خواهند داشت که درون ایران فیلم بسازد.
او میداند که نمیتواند در فیلمهایی که در غرب میسازد جامعه غربی را نقد کند و اگر هم دست به این کار بزند موفقیتی کسب نخواهد کرد. با این حال مجبور است خود را با فیلمسازی در غرب سرگرم کند، چون دیگر کسی در ایران منتظر او نیست و حتی دوستانش برای فرهادی فرش قرمز پهن نمیکنند.
مخاطب سینمای ایران به دنبال فیلم استاندارد است، فیلمی که به آن شریف میگویند. شریف فیلم ساختن در ایران کار سختی است، موی سر خانمهای فیلم هم برای کارگردان بهانهای است که دیگر در ایران فیلم نسازد.
منبع: روزنامه جوان