به گزارش راه شلمچه، «... یک موضوعی را باید در اینجا اقرار کنم، در پیشگاه ملت، در پیشگاه مجلس که بله من توطئهگر هستم، اما توطئه علیه کی؟ من از قبل از سقوط نظام هم توطئه میکردم. شبها تا نیمه شب مینشستیم با نظامیها، با غیرنظامیها و علیه شاه توطئه میکردیم. بله ما توطئه میکردیم و الان هم من مشت آن جبهه ملی کذایی را بارها باز کردم...»
این بخشی از سخنان شهید دکتر حسن آیت در مجلس شورای اسلامی، پس از انتشار متن نوار کاستی از او بود که بهعنوان کودتا علیه ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری وقت اعلام گردید.
در آن متن انتشاریافته، شهید آیت به صراحت تاکید میکرد که بنیصدر خودخواه و دیکتاتور است و موافق با نظام جمهوری اسلامی نیست. براساس همان اظهارات، بهگونهای علیه آیت فضاسازی منفی صورت گرفت که حتی در مجلس شورای اسلامی، کسی جرأت راه رفتن با او را نداشت. هر کجا میرفت، میگفتند آیت کودتاچی! هر روز و هر شب گروهی به سمت دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی راه میافتادند تا علیه «آیت کودتاچی»! شعار دهند، شعارهایی مثل «آیت کودتاچی اعدام باید گردد»!! یا «این آیت تودهای از مجلس اسلامی اخراج باید گردد»!!
چنان شد که در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، میرحسین موسوی بهعنوان یکی از مخالفان شهید آیت، پیشنهاد اخراج او را از حزب داد که البته اغلب حاضران و اعضای شورای مرکزی از جمله شهید بهشتی با آن پیشنهاد بهشدت مخالفت کرده و استدلال نمودند که چنین تصمیمی به نفع بنیصدر خواهد بود.
جناح بنیصدر، قضیه نوار آیت را هنگام طرح اعتبارنامه او در مجلس شورای اسلامی، مطرح کرده و اعتبارنامهاش را زیر علامت سؤال بردند. آنها تمام امکانات خود را بسیج کردند تا بتوانند آیت را از نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی محروم کنند. به همین دلیل جلسه مطرح شدن اعتبارنامه شهید آیت از پرچالشترین جلسات تاریخ مجلس شورای اسلامی بود... اما نتیجه رأیگیری، تایید اعتبارنامه بود؛ از 170 نفری که رای دادند، 114 نفر به اعتبارنامه دکتر آیت رای موافق دادند، و 30 نفر رای مخالف و 26 نفر هم ممتنع بودند.
خیلی زود پته خائنان بر آب افتاد
اما تاریخ خیلی سریعتر از همیشه قضاوت خود را عرضه کرد و پته اغلب آنهایی که به شهید آیت رای منفی دادند خیلی زود بر آب افتاد؛ کسانی که بعضا از کشور فراری شدند یا به دامن استکبار غلتیدند یا علیه انقلاب فتنه کردند و یا در زمره لیبرالها بودند مانند سلامتیان، خاتمی، احمد صدر حاج سیدجوادی، ابراهیم یزدی، عطاء مهاجرانی، یدالله سحابی، مهدی بازرگان، عزتالله سحابی و....
اما دکتر آیت، افشاگریهای خود در مورد بنیصدر و لیبرالها را ادامه داد که اوج آن در جلسات عدم کفایت بنیصدر برای ریاستجمهوری نمایان گردید و بنیصدر براساس اصلی از قانون اساسی توسط نمایندگان ملت، عدم کفایتش تصویب شد که در مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی، خود دکتر آیت از پیشنهاددهندگان آن اصل بود تا نکند دیکتاتوری دیگری بر این کشور حاکم شده و اینبار رئیسجمهوری به جای شاه بنشیند. تاریخ خیلی زود در سال 1360 نشان داد که تمامی حرفهای دکتر آیت درباره بنیصدر از اواسط سال 1358 و چند ماه قبل از کاندیدایی وی برای ریاستجمهوری تا آن هنگام، برحق بوده است. اینک نوبت افشاگری دیگری بود. اما اینبار 28 سال طول کشید تا درستی حرفهای دکتر آیت روشن شود. حرفهایی که با یک ترور تکاندهنده و فاجعهبار خاموش شد و اسنادش بهگونهای اسرارآمیز به سرقت رفت.
شهید دکتر آیت و گروهی از یارانش در حزب جمهوری اسلامی با وزارت میرحسین موسوی بر امور خارجه موافق نبودند، چرا که سوابق او در همراهی با دکتر پیمان در جنبش مسلمانان مبارز و تمایلش به مصدق را در نظر میگرفتند.
یکشنبه هفتم تیرماه 1360، در حزب جمهوری اسلامی دو جلسه برگزار شد که یکی از آنها یعنی جلسه شورای مرکزی حزب قبل از نماز مغرب و عشا و دیگری آن جلسه خونین شهادت بهشتی و یارانش بود. در جلسه نخست، بحث وزارت امور خارجه میرحسین موسوی مطرح شد و دکتر آیت علیه وی صحبت کرده و ابراز مخالفت نمود. در آن جلسه دکتر آیت تصریح کرد که موسوی شاگرد دکتر پیمان است و خط پیمان در نهایت به سازش با آمریکا منتهی میشود و گفت که در مجلس با وزارت او مخالفت میکند. حدود نیمی از اعضای شورای مرکزی حزب، نظرات دکتر آیت نسبت به میرحسین موسوی را قبول نداشتند، چنانکه در مورد رفتار با بنیصدر در ابتدا فکر میکردند که شهید آیت دچار افراط شده است!
مبارزهای سختتر از مقابله با شاه
سرانجام پس از واقعه هفتم تیرماه، میرحسین موسوی به وزارت امور خارجه رسید و همانجا بود که دکتر آیت آن جمله معروف را گفت که مبارزه با امثال میرحسین موسوی از مبارزه با شاه سختتر است! از همینروی شهید آیت همچنان به جمعآوری اسناد درباره میرحسین موسوی ادامه میداد، از روزنامهها، از صحبتهایش، از سوابقش یا از...
اما جریان نفوذی که توانسته بود لیبرالها و بنیصدر را به قدرت برساند، نگران دکتر آیت بود که او همچنان در برابر دنبالههای آن جریان مانند میرحسین موسوی مقاومت کند و دست به افشاگریهای تازهای بزند. بنابراین ترور و حذف فیزیکی او را در دستورکار خود قرار دادند. ترور آیت در حالی بود که او هیچ مقام اجرایی یا نظامی و یا سیاسی نداشت و مانند بسیاری دیگر تنها، نماینده مردم در مجلس بود، در حالی که تا آن روز گروهک تروریستی منافقین و یا دیگر تروریستها، هدف خاصی را در میان نمایندگان مجلس دنبال نمیکردند. اما گویا دکتر حسن آیت با همه نمایندگان مجلس و مقامات دیگر تفاوت داشت، او دغدغه خطر دیگری را در دل و ذهن خود داشت که شاید بیش از مقامات اجرایی و سیاسی و نظامی، موجودیت دشمنان تاریخی انقلاب و اسلام را تهدید میکرد. صحنه ترور دکتر آیت نیز در میان تمامی ترورهای انجامشده تا آن روز بیسابقه بود. بیش از 60 گلوله به سمت ماشین پیکان او که در کنار منزلشان پارک شده بود، شلیک شد در حالی که آیت با همان اولین گلولهها به شهادت رسید. گویی همه عقدههای هزاران ساله خویش را بر سر یکی از مهمترین دشمنان تاریخی خود خالی میکردند. به نظر میرسد که آیت دقیقا به هدف زده بود، گویی مستقیما شیشه عمر آنها را نشانه رفته بود که تا این حد از وی کینه و عقده داشتند.
روزی که ترور شد...
بنا به روایت همسر شهید، آیت در روزی که ترور شد، سه روز بیماری همراه با تب را پشتسر گذاشته و هنوز بهبودی پیدا نکرده بود. اما آن روز علیرغم ضعف شدید و تداوم تب و بیماری، برخاست و همه کاغذها و اسنادش را جمعآوری کرد، لای پوشهای جای داد و گفت که باید به مجلس برود...
دکتر آیت از منزل خارج شد، سوار پیکان شخصیاش شد و هنوز ماشین را روشن نکرده بود که باران گلوله بر سر و رویش باریدن گرفت. او در خون خود غلتید و آن پوشهای هم که شامل اسناد و مدارکش بود، مفقود شد و دیگر نشانی از آن به دست نیامد. آن مدارک ناپدید شدند و کسی از اسرار آن آگاه نشد، اما 28 سال بعد وقتی میرحسین موسوی بهعنوان یکی از سران فتنه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 در پازل دشمنان تاریخی این ملت قرار گرفت، این گمان تقویت شد که در اسناد و مدارک مفقودشده شهید آیت اسراری درباره میرحسین موسوی نهفته بود. مجاهدین خلق (منافقین) مسئولیت ترور دکتر آیت را برعهده نگرفتند ولی با دستگیری مهران اصدقی (از فرماندهان ارشد تیمهای ویژه منافقین)، گویا اسامی تیم ترور شهید آیت نیز فاش شد که یکی از آنها، رضا زندی (برادر خسرو زندی از عناصر عملیات موسوم به مهندسی و شکنجه پاسداران کمیته) بود. رضا زندی بعدا دستگیر شد و به مجازات رسید.
رازی که همچنان باقی ماند
اما خسرو زندی در آخرین اعترافات خود بعد از اعدام رضا زندی، نکته قابلتأملی را در مورد دست داشتن برادرش در ترور شهید آیت ابراز کرد. او در آن اعترافات واپسین خود نوشت: «... وی (رضا زندی) بعد از 30 خرداد سال 60 به همراه مهران اصدقی (بهرام) در بخش نظامی سازمان فعالیت داشت... از جمله ترورهایی که وی در آن شرکت داشته، شرکت در ترور آقای «حجتالاسلام ربانی املشی» که ناموفق بود. وی در یک خانه تیمی در خاک سفید تهرانپارس به همراه مجید مرادی در بخش نظامی دستگیر میشوند که رضا زندی بعداً اعدام میشود. چندی بعد وصیتنامهای که به در خانه ما آورده شد و عنوان میشد که از طرف رضا است، به مادرم داده شد که در آن نوشته شده بود که: من در جریان ترور آیت دست نداشتهام...» آخرین اظهارات جواد خردیار، یکی از محافظین اصلی شهید آیت (که روز ترور در مرخصی بود) مؤید اعترافات خسرو زندی درباره برادرش است. خردیار در گفتوگویی با مجله شاهد یاران، اظهار داشت در سال 1386، یکی از سازمانهای امنیتی به او اطلاع داد فردی در مرز دستگیر شده و اعتراف کرده از اعضای تیم ترور شهید آیت بوده است.
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان