اشرف، نمادی از عقده‌های فروخفته یک شاهزاده!

 اشرف، اما در پی خلع و اخراج رضاخان، مجالی فراخ یافت و در دوره حاکمیت برادر، در تمامی عرصه‌ها از جمله سیاست و اقتصاد، عصیان کرد!  

به گزارش راه شلمچه، پنجمین سالمرگ اشرف پهلوی است و این چهره در فرآیند سلطنت پهلوی دوم، ماهیتی فرافردی داشت و نماینده یک مافیای گسترده سیاسی و اقتصادی بود! هم از این رو پرداخت به ۳۷ سالِ پایانی حاکمیت پهلوی‌ها، بدون خوانش نقش وی ناتمام است. در مقال پی آمده، سعی شده است تا با استناد به برخی روایت‌ها و تحلیل‌ها، در باب این پدیده سخن رود. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

اشرف پهلوی و عصیان پس از خروج پدر از کشور!

بر حسب شواهد و اسناد، اشرف پهلوی در دوران حضور رضاخان در سریر سلطنت، شاهزاده‌ای منفعل و مورد غفلت بود. از سوی پدر، چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت و همین امر، عقده‌های فروخفته فراوانی برای وی ایجاد کرده بود. او به رغم تمایل فراوان برای نقش‌آفرینی، عملاً گوشه‌نشین بود و مجالی برای عرض اندام نداشت! اشرف، اما در پی خلع و اخراج رضاخان، مجالی فراخ یافت و در دوره حاکمیت برادر، در تمامی عرصه‌ها از جمله سیاست و اقتصاد، عصیان کرد! محمداسماعیل شیخانی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این باره معتقد است: «قاب عکس‌های به جا مانده از دوران کودکی فرزندان رضاخان، مؤید مسئله‌ای روان‌شناختی است. در یکی از این تصاویر مهم، اشرف پهلوی در گوشه‌ای تک‌وتن‌ها ایستاده و دو فرزند دیگر رضاخان، یعنی محمدرضا و شمس، روی زانوی پدر هستند! روحیات رضاخان، اشرف را ایزوله کرده بود! هرچند شاید تمنای درونی رضاخان این بود که محمدرضا، واجد خصوصیات اخلاقی و اقتدار اشرف باشد. به هر حال سایه سنگین پدر، در تمامی مراحل زندگی، همراه اشرف بود. رضاخان که اجازه تحصیل در سوئیس را به فرزند ذکورش داده بود، با درخواست مشابه اشرف مخالفت کرد و حتی همسر اشرف و شمس را نیز خود برگزید، با این تفاوت که از میان دو فرد انتخاب‌شده، شمس بود که همسرش را انتخاب کرد و اشرف به ازدواج با علی قوام ناچار شد! تمام این مسائل بیانگر این است که اشرف از همان اوان کودکی تا زمان حضور رضاخان در ایران، سرخورده بود و خروج پدر دست و بال وی را باز کرد تا به‌زعم خود در صحنه سیاسی ایران و به‌ویژه در ابقای برادرش، ایفای نقش کند. در مهم‌ترین بزنگاه تاریخ پهلوی‌ها، یعنی حوادث شهریور ۱۳۲۰ نیز، رضاشاه از اشرف خواست در کنار برادرش بماند و ترجیح داد شمس در تبعید در کنارش باشد. اشرف در آن دوره می‌کوشد تا زمینه را برای سلطنت برادرش مهیا کند. تحرکات اشرف در این برهه، در زمینه برقراری ارتباط با سفارت‌های روسیه و انگلیس برای متقاعد کردن آن‌ها در مورد این مسئله که محمدرضا فرد مطلوبی برای سلطنت است، در برخی اسناد تاریخی به ثبت رسیده است. مهم‌تر از ایفای نقش یادشده در بالا، تحرکات اشرف پس از ابقای قدرت محمدرضا، برای مقابله با قدرت احمد قوام بود. احمد قوام در سراسر دوره پهلوی دوم، همواره خود را در ترازی بالاتر از محمدرضا می‌دید و حتی در دوره پهلوی نخست نیز، داعیه خودمختاری در خراسان را داشت. او که در چهارسالگی محمدرضا نخست‌وزیر شده بود، اینک نمی‌توانست خود را با این شاه جوان، در یک قاب ببیند و داعیه‌های بیشتری داشت، اما اشرف پهلوی تلاش کرد به منظور تثبیت قدرت برادر، با وی مقابله کند. طنز تاریخ این است که همان اشرفی که در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۲۰، علیه قوام و به سود گسترش قدرت برادرش می‌جنگید، این بار به صورت نامحسوس قرار بود از قوام در برابر مصدق حمایت کند! در ماجرای استعفای مصدق از مقام نخست‌وزیری در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ و برآمدن احمد قوام، اشرف دیگر مطمئن بود که هیچ امید و شانسی برای قدرت‌گیری مجدد مصدق وجود ندارد، اما به دنبال استقرار مجدد محمد مصدق در نخست‌وزیری، وی بلافاصله درخواست خروج اشرف و مادر شاه از ایران را کرد و در شهریور ۱۳۳۱، این اتفاق رخ داد. اشرف بار دیگر موقعیت برادر را در خطر می‌دید و از سوی دیگر کینه مصدق را نیز به دل گرفته بود و این گونه شد که در مقام رابط کودتاچیان در سال ۱۳۳۲، علیه مصدق ایفای نقش کرد. او حتی در دورانی که از ورود به تهران نیز منع بود، با وجود مخالفت دولت، برای روحیه دادن به برادرش به تهران سفر کرد! در تمام این مدت، اشرف ارتباط خود را با مأموران آژانس‌های اطلاعاتی امریکا و انگلیس، تقویت کرد و در کنار عمال داخلی و خارجی، در کودتای ۲۸ مرداد نقشی اساسی ایفا کرد تا بار دیگر زمینه بازگشت محمدرضا به سلطنت فراهم شود. طنز دوم تاریخی در مورد اشرف این بود که تا مدتی پس از موفقیت کودتاچیان، او اجازه نداشت به ایران بازگردد! زیرا وجهه مناسبی نداشت و برخی حضور وی را به سود سلطنت محمدرضا نمی‌دانستند! اشرف پهلوی در چند برهه تلاش کرد عقده‌های کودکی خود را که همواره سرکوب شده بود، خالی کند و زمینه‌ای برای قدرت‌طلبی خود فراهم سازد. در چند برهه، تمامی عوامل و به‌ویژه همراهی امریکا و انگلیس و سرویس‌های اطلاعاتی آنها، به اشرف این فرصت را داد تا در مقام یک ناجی، برای برادرش ظاهر شود و اجازه ندهد سلطنت او- که فاقد قدرت تصمیم‌گیری سریع و مناسب به‌ویژه در مواقع بحرانی بود- سرنگون شود. با این حال، پازل اشرف در سال ۱۳۵۷ تکمیل نشد، زیرا جمع‌بندی‌های داخلی و خارجی متفاوت با شهریور ۱۳۲۰ یا مرداد ۱۳۳۲ بود و اشرف نیز خود می‌دانست به تنهایی قرار نیست در زمینه ابقای سلطنت ایفای نقش کند و به همین دلیل بود که خیلی زودتر از محمدرضا، عطای سلطنت را به لقایش بخشید!»

طول و عرض مافیای اقتصادی اشرف پس از ۲۸ مرداد!

اشرف پهلوی پس از رسیدن برادرش به سلطنت و البته گام به گام، صاحب یکی از بزرگ‌ترین مافیا‌های اقتصادی ایران شد! این راه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲- که شاه چندان به عرض اندام وی در عرصه سیاست تمایل نداشت- برای وی هموارتر نیز شد. اشرف در طریق فعالیت‌های اقتصادی خویش به ویژه قاچاق مواد مخدر، تا بدان جا پیش رفت که به یکی از شاخص‌ترین عوامل بدنامی حکومت برادرش مبدل شد! زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران این مقوله را، به شرح ذیل دیده است: «اشرف دخالت گسترده‌ای در امور اقتصادی داشت و از این طریق توانسته بود ثروت هنگفتی برای خود فراهم آورد. چنان‌که گفته شده است او دومین فرد ثروتمند بعد از برادرش محمدرضا بود. جدا از اینکه این ادعا تا چه حد صحت دارد، واقعیت آن است که اشرف با استفاده از موقعیت خود، به یکی از افراد بانفوذ و ثروتمند تبدیل شده بود. البته بخش مهمی از این دستاورد، ناشی از فساد گسترده سیاسی و اقتصادی بود و نه توانایی شخصی. چنان‌که به گفته برخی منابع، او برجسته‌ترین چهره فاسد در میان خاندان پهلوی بود. در یک نمونه آشکار می‌توان به اسناد به دست آمده از منزل مهندس محسن فروغی، سناتور شاه و عضو فراماسون و فرزند محمدعلی فروغی، با شرکت فرانسوی ژانسن اشاره کرد که فقط قراردادی به مبلغ ۱۱ میلیون و پانصد هزار فرانک برای تهیه مبلمان، اثاثیه و تزئینات کاخ اشرف پهلوی منعقد کرده بود. موقعیت خاص اشرف در امور اقتصادی و دست باز او در ارتکاب هر نوع فسادی باعث شده بود تا بسیاری از او به عنوان واسطه‌ای جهت رسیدن به امیال شخصی خود استفاده کنند. این افراد که در زمره حلقه یاران اشرف محسوب می‌شدند، به طرق مختلف از این فرصت و موقعیت سوءاستفاده می‌کردند؛ چنان‌که کارخانه‌داری به نام یاسینی که یکی از دوستان نزدیک اشرف بود، ۲ میلیون متر پارچه وارد کرده بود، اما گمرک‌های لازم را پرداخت نمی‌کرد و آن‌ها را به دو برابر قیمت می‌فروخت. یا صاحب کارخانه منسوجات دیگری، لاجوردی، هم پارچه‌های ارزان وارد کرده و آن‌ها را به قیمت زیاد فروخته، به علاوه تعدادی از واردکنندگان وسایل یدکی وسایط نقلیه که از دوستان اشرف بودند، قیمت‌ها را برای خرده‌فروشان بی‌جهت بالا برده و بنابراین استفاده‌های آن را کم می‌کردند. اشرف گذشته از آنکه خود از طرق مختلف به فساد اقتصادی مشغول بود، زمینه این موقعیت را برای فرزندش شهرام نیز به‌وجود آورده بود. شهرام، فرزند ارشد اشرف، در بعضی موارد جای مادرش را گرفته بود. او به طور وسیع و نامطلوبی در تهران به عنوان یک معامله‌گر زرنگ شهرت داشت و حدود ۲۰ شرکت شامل ترابری، کلوپ‌های شبانه، ساختمانی و تبلیغات بخش عمده دارایی‌های وی را در خود جای داده بودند. برای ایرانیان صاحب اطلاع، فروش گنجینه‌ها و عتیقه‌های هنری کشور از جمله ساخته‌های دستی مارلیک، که یک موضوع باستان‌شناسی ماقبل تاریخ و حائز اهمیت زیاد است، بدنام‌ترین عمل حاکی از بی‌مسئولیتی وی می‌باشد. البته برخی معتقدند اشیای تاریخی تپه مارلیک توسط شخص اشرف به سرقت رفته بود و او عامل به حراج رفتن آن اشیا بود. در این رابطه آمده است: به محض اینکه در تپه مارلیک اشیای طلایی بسیار گران‌قیمت کشف شد، اشرف آن محل را خریداری کرد و محتویات آن تپه از آن به بعد به دست معامله‌گران هنری تمام دنیا رسید... اشرف گذشته از مسائل اقتصادی، در امور سیاسی نیز نفوذ و دخالت زیادی داشت. اشرف تشنه قدرت بود. او با بسیاری از درباریان که آنان را رقیب خود می‌دانست اختلاف داشت؛ از این رو دربار در پشت پرده خود، شاهد اختلافات عمیق و شدیدی میان اشرف و رقبای او همچون فرح بود. اشرف آدم‌های خودش را داشت و حتی در کابینه همیشه چند نفری بودند که به اعتبار نزدیکی با اشرف موقعیت خود را حفظ می‌کردند؛ به عنوان مثال بر سر تعیین وزیر علوم و آموزش عالی مدت‌ها بین فرح و اشرف جنگ درگرفته بود. مجید رهنما با وجودی که با هویدا دوست نزدیک بود، با این همه به اعتبار نزدیکی‌اش با اشرف به این سمت انتخاب شده بود و زمانی هم که کنارش گذاشتند باز هم به این خاطر بود که به اشرف ضربه‌ای بزنند. گفته شده است که اقدامات خاص اشرف در امور سیاسی و اقتصادی به قدری مخرب و گسترده بود که نگرانی شاه را نیز برانگیخته بود، به‌خصوص اینکه این فعالیت‌ها رنگ و بوی فساد اخلاقی نیز گرفته بود، چنان‌که در تهران یک گروه جوان بی‌قید ولنگار بودند که با دربار شاهدخت اشرف در ارتباط نزدیک قرار داشتند و شب‌های جمعه در کاباره کلبه نزدیک هتل دربند با یکدیگر ملاقات می‌کردند. عامل اصلی در تشکیل این گروه شخص اشرف بود...».
در باب حضور پررنگ اشرف در قاچاق مواد مخدر به ایران، خوانش خاطره پروین غفاری معشوقه سابق محمدرضا پهلوی نیز، خالی از لطف نیست: «در حدود سال‌های ۱۳۳۴-۱۳۳۳ خورشیدی، منزل ما در خیابان چاله هرز و نزدیک کلوپ امریکایی‌ها بود. خلبانی امریکایی به نام جک، سخت عاشق و شیدای من شده بود. او گاهی به منزل ما می‌آمد و من نیز در اکثر مجالس امریکایی‌ها در آن کلوپ شرکت می‌کردم. جک آن‌قدر مرا دوست داشت که عکس قاب شده‌ای از مرا، به دیوار اتاقش نصب کرده بود! همین عکس پای مرا به ماجرایی کشاند که روح من از آن خبر نداشت. قضیه بدین قرار بود که روزی از روزها، جسد جک را در حالی که پیشانی‌اش با گلوله‌ای سوراخ شده بود، در اتاقش یافتند! علوی‌مقدم، رئیس شهربانی وقت و (صرفی) رئیس انگشت‌نگاری با دیدن عکس من در اتاق جک، مرا به عنوان مظنون به شهربانی برده و در شرایطی سخت بازجویی کردند! من هم که از اصل ماجرا بی‌اطلاع بودم، با تندی به سؤالات بازجویان پاسخ می‌دادم و در نهایت به دلیل فقدان مدارک آزاد شدم. بعد‌ها از غلامرضا (پهلوی) شنیدم که در شب بازجویی من در محل شهربانی، شخص اشرف با علوی‌مقدم ملاقاتی داشته و سفارشات لازم را به او و صرفی کرده است تا علیه من پرونده‌سازی کنند. قصد اشرف از این پرونده‌سازی این بود که هم کینه دیرینه‌اش را نسبت به من خالی کند و هم اینکه پرونده به نوعی لوث گردد، چراکه طبق اطلاع، جک با زنی به نام نلی- که چشمان سبزی داشت و مهماندار هواپیما بود- مبادرت به آوردن کوکائین و هروئین به ایران می‌کردند و اشرف نیز که در این قبیل امور ید طولایی داشت، در یک رقابت مافیایی دستور قتل جک را صادر کرده بود و قاتلین با کمین کردن و پنهان شدن در پشت پرده اتاقش، به محض اینکه وی وارد اتاق شده بود با تفنگی کوتاه و از پشت پرده به پیشانی او شلیک کرده بودند...»

بی‌اعتنایی عمدی شاه نسبت به فعالیت‌های اقتصادی اشرف
تحلیل اغلب پهلوی‌پژوهان از فعالیت اقتصادی اشرف پهلوی، این است که این فرآیند با چراغ سبز برادرش صورت گرفت. شاه از سر نارضایتی از کارنامه سیاسی خواهر و نیز احساس ترس از شلتاق وی در سیاست، او را به عرصه اقتصاد سوق داد. زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در ادامه تحلیل خویش در این باره می‌نویسد: «با توجه به این شرایط شاه بار‌ها تلاش کرده بود تا دست اشرف را از امور مختلف کوتاه کند، اما هر بار با شکست مواجه شده بود. حتی در مواردی اشرف با حفظ موقعیت خود، تا حدودی دست و پای شاه را از مسائل کوتاه کرده و خود بر آن تسلط می‌یافت. یکی از نمونه‌های این ادعا را می‌توان در برکناری نصیری مشاهده کرد. اشرف، موقعی که نصیری فرمانده گارد بود، در سال‌های دهه ۳۰، با لئون پالانچیان (که در سقوط هواپیما مُرد) مربوط بود و پالانچیان به کاخ سعدآباد رفت‌وآمد داشت. شاه به نصیری دستور داده بود دیگر پالانچیان را به کاخ راه ندهند. پالانچیان آمده بود برود نزد اشرف، گارد هم راهش نداده بود. اشرف رفت نزد شاه و محکم ایستاد تا نصیری را بردارند و نصیری برداشته شد و شاه وی را گذاشت رئیس شهربانی. البته برخی نیز معتقدند محمدرضا پهلوی خود تعمداً نسبت به فعالیت‌های اشرف بی‌اعتنا بود و معدود واکنش‌های کلامی او به فساد‌های سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی اشرف، شوآفی سیاسی برای جلب افکار عمومی بود. به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است: وقتی مدیر یکی از بانک‌های ایران به یک کارمند سفارت گفت وی بعضی از اقدامات تجاری اشرف را که وی را (اشرف را) در موقعیت ناپسندیده‌ای قرار می‌داد به نظر شاه رساند، شاه صرفاً مسئله را بی‌اهمیت تلقی کرد. مدیر بانک به کارمند سفارت اظهار داشت چنین معاملات برای اشخاص دیگر ۱۰ سال زندان دربر دارد. در کنار این موارد، برخی نیز بر ترس شاه و اصطلاح حساب بردن شاه از خواهر دوقلویش اشاره دارند که به نظر می‌رسد تردید در باب آن کمتر از سایر دیدگاه‌ها است. بر این اساس، به همان اندازه که شاه شخصیتی ضعیف و ترسو داشت به همان اندازه اشرف شجاع و بی‌پروا بود و همین موضوع باعث شده بود محمدرضا پهلوی نتواند حریف اشرف و دیگر اعضای خاندان سلطنتی گردد».

اشرف در رقابت با فرح دیبا!
تحلیلگران زندگی پهلوی دوم، وجود و دخالت‌های اشرف پهلوی را، یکی از عوامل بی‌دوامی ازدواج‌های اول و دوم برادرش، به ویژه ازدواج با ثریا اسفندیاری قلمداد کرده‌اند. این رفتار وی در دوره ازدواج فرح دیبا با محمدرضا پهلوی نیز، تداوم یافت و به یکی از مشکلات سومین همسر شاه مبدل شد! مریم‌السادات حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به ماجرا از این منظر نگریسته است: «اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه یکی از قدرتمندترین و بانفوذترین اشخاص نزد شاه بود به طوری که بیش از ۲۰ سال از دوران سلطنت برادرش، نقش زن اول را در سیاست ایران بازی می‌کرد. مسعود انصاری نزدیکی و نفوذ اشرف بر شاه را چنین توصیف می‌کند: اشرف را هم علاوه بر خواهری، می‌توان از دوستان شاه به حساب آورد. اشرف بیشتر از تمام خواهر و برادر‌های شاه با او نزدیک و حتی روی او نفوذ داشت... فرح دیبا ملکه شاه، هرچند از ابتدای ورودش به دربار مشی مسالمت‌آمیزی در ارتباط با اشرف پی گرفته بود ولی همواره به‌ویژه پس از کسب مقام نیابت سلطنت توسط شاه در رقابت و گرد آوردن حامیان خود در تقابل با اشرف فعال بود. فرح و اشرف در خاطرات خود با احترام متقابل از یکدیگر یاد کرده‌اند ولی منکر این واقعیت نمی‌توان شد که اشرف به آسانی حاضر نبود موقعیت برتر خود را در دربار به نفع فرح از دست بدهد و از مداخلات خود در امور سیاسی دست بردارد. فرح هم تا آنجا که به او ارتباط نداشت در کار‌های اشرف مداخله نمی‌کرد ولی در مسائلی که مربوط به زندگی خصوصی او یا تربیت فرزندانش می‌شد، دخالت اشرف و اطرافیان دیگر شاه را تحمل نمی‌کرد و در مقابل آن‌ها می‌ایستاد به طوری که علم در خاطرات خود به ابراز ناراحتی فرح از دخالت‌های خواهران شاه چنین اشاره می‌کند: شهبانو وارد مشهد شد... در پروازمان به تهران شهبانو خواست مرا تنها ببیند و مدت یک ساعت با هم حرف زدیم، از رفتار خواهر‌های شاه و فعالیت‌های خانواده او... گله داشت، منتها شخصاً جرئت نمی‌کند این مسئله را با شاه مطرح کند... قلمرو قدرت و مناصب اشرف وسیع بود، از پست‌های بین‌المللی تا مافیای مواد مخدر و قاچاق و برخی فعالیت‌های اجتماعی. اشرف در مقاطع مختلف بر پست‌هایی نظیر نمایندگی چهل و دومین شورای اقتصادی و اجتماعی، نمایندگی در ریاست هجدهمین شورای وضعیت زنان، نمایندگی و ریاست کنفرانس جهانی سال زن (۱۹۷۵) نمایندگی و ریاست اجلاس بیست و ششم کمیسیون حقوق بشر در سال ۱۹۷۰ تصدی داشت. سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی، سازمان زنان و بنیاد اشرف پهلوی از جمله فعالیت‌های داخلی او برای کسب وجهه مشروع و مردم‌دارانه- در تقابل با فرح- و کسب قدرت و منافع مالی به شمار می‌رفت. فرح در مقابل، از ابتدای ورود به دربار با گرفتن چهره‌ای لیبرال و روشنفکر، سعی در فعال نشان دادن خود در امور خیریه و امور فرهنگی و هنری داشت و در این راستا سازمان عریض و طویلی درست کرده بود که همانند وزارتخانه‌ای دولتی عمل می‌کرد. با گسترش فعالیت‌های بین‌المللی و خارجی اشرف و دور نمودن او از داخل، فرح فراغت بیشتری برای نقش‌آفرینی و فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی مورد نظر خود یافت. ژست‌های مردمی فرح برای سلطنت و حکومت شاه نیز کارکرد‌های مثبتی داشت و از این جهت مورد حمایت شاه بود. ایفای چنین نقشی مسلماً رقابت اشرف را برمی‌انگیخت. اما آنچه مسلم است اینکه فرح پس از ورود به دربار و مواجهه با قدرت پرنفوذی، چون اشرف سعی کرد با آن کنار بیاید و با اختیارات و سمت‌هایی که محمدرضا به اشرف داده بود مخالفت نکرد. قطعاً اگر مخالفتی می‌کرد به سرنوشت فوزیه و ثریا دچار می‌شد. هرچند با وجود مشی به ظاهر مسالمت‌جویانه فرح، مبارزه و تلاش برای کسب قدرت و کنار زدن رقیب در لایه‌های پیچیده‌تری در جریان بود...»

         


                                

منبع: روزنامه جوان

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار