به گزارش راه شلمچه، همزمان با نخستین سالگرد ارتحال غمبار پدر معنوی مردم مازندران، عالم زاهد و فقیه مجاهد، مؤسس دهه غدیر و یار دیرین امام و رهبری، حضرت آیت الله العظمی نظری علامه حاج شیخ عبدالله نظری خادم الشریعه قدس سره، یکی از شاگردان حلقه ی درسی شان، حجتالاسلاموالمسلمین امیری سوادکوهی که از نویسندگان و محققان جوان شیعه نیز بشمار می روند، در یادداشتی زیبا و ادیبانه در قالب دلنوشته، فراق آن زعیم بزرگ دینی را بسیار سخت و طاقت فرسا دانسته و احساسات قلبی اش را نسبت به اولین معلم زندگی اش بیان داشته است.
متن این یادداشت بدین شرح می باشد :
بسم الله الرحمن الرحیم
... یکسال از غم فراقت گذشت! و ما همچنان از داغ ماتمت می سوزیم و از حسرت نداشتنت می خروشیم!.
هنوز حسينیه ات دلتنگ قدم های خسته ی توست و صحن حیاط «بهرام اتر» که به نفس هایت نفس می کشید غمزده و غمناک است.
پریشان خاطری را از در و دیوار مسجد جامع ساری می توان یافت که بی تاب تر از دیروز، آتشی بر دل دارد که هر لحظه قدم های آرام تو و صدای دلنشینت را آرزو می کند.
یکسال است که بغض خفته ی دلتنگی و فراقت را در کنار قبر مطهرت می شکنیم و به یادت، برای غربت مولای عالم امیرالمؤمنین ارواحنافداه مویه می کنیم... همان مولایی که داغ غربتش محاسنت را سفید کرد تا که توانستی دهه ی غدیر را جهانی کنی!.
یکسال است روضه های و لست ادری... و شیب الخضیب... و روضه های جانسوز زینب کبری سلام الله علیها بغضمان را فرو نمی نشاند! چرا که از چشمه های زلال اشکت بود که کویر چشمان ما بارانی می شد و از طنین جانسوزت بود که از تل زینبیه ی دل، قرآن ناطق را در گودال به نظاره می نشستیم و بی اختیار بر سرو سینه می زنیم.
یکسال است دهه ی غدیر بوی حسرت و غربت می دهد! محرم هایمان نیز هوای بی قراری! و فاطمیه ی امسال برای ما غمبارتر از زمانی بود. روز شهادت همه منتظر بودند از پله های حسینیه پایین بیایی و عمامه از سر در آوری و پا برهنه خیابان های ساری را معطر به قدم های فاطمی ات کنی.
یکسال است که فریادهایت برای غربت امیرالمؤمنین را نمی شنویم و قوت نمی گیریم... آنجا که با تمام وجودت می فرمودی: عاشورا و غدیر دو بال پرواز شیعه هستند، در اقامه ی آن سر از پا نشناسید.
ای پدر زندگی ما... بی تو یتیم شدیم و... دیگر آرامشی برای ما نمانده... دلتنگ چهره ی زیبایت... ابروهای سفیدت... لبخند ملیحت هستیم... آقا جان!
هنوز خادم حسینیه ات از دور تو را می جوید و از پنجره ی ایوان تو را می خواند تا شاید برای یک لحظه هم که شده لبخندت را به نظاره بنشیند.
مردم مازندران، ساری و سوادکوه دلتنگ دلسوزی های شما هستند و هنوز فراق شما را باور ندارند.
شاگردان و ارادتمندانتان در سراسر ایران اسلامی دلتنگ طنین حیدری و ملیحتان در سر درس هستند و هنوز یاد قال الصادق هایتان رگ غیرت آنان را در دفاع از ولایت امیرالمؤمنین به جوش و خروش می آورد.
محل جلوستان در حسینیه بوی دلتنگی میدهد و چشمه ی غربت کشیده ی دهه ی غدیر دلتنگ طنین حیدری و دم مسیحایی و عرق های جیبتان در احیا و اقامه ی جشن های جهانی غدیریه است.
آقاجان! دل چهل منبر مسجد جامع برایت تنگ شده، سجاده ات در حسرت زمزمه و هق هق نیمه شب هایت هست.
عمامه ات در گوشه ی کتابخانه منتظر توست و عصایت دستان پر محبت تو را می خواند و غیرت دینی در انتظار قدم های محکمت در دفاع از حریم ولایت است.
کتاب معرفة الحجه ات در ساحل بیکران عترت در انتظار قلم توست و کیمیای نظر و سایر آثارت، تو را می خواند که لایمسه الا المطهرون.
یکسال است شرف دین و قوام مذهب در دیار ما یتیم شده است و تنها دعای خیر شما ست که می تواند مردم را در کنار آنان به ساحل نجات برساند.
یکسال گذشت و ما هنوز دلتنگ جوش و خروش حیدری ات، گریه های حسینی ات و غصه های فاطمی ات هستیم و دلخور از زمین که دیگر تو را ندارد و رنجیده از زمان که دیگر مانند تو نخواهد داشت.
شاید... شاید دل مولایت امام زمان ارواحنافداه نیز برای طنین های منبرت، روضه ها و چاووشی های زینبی ات تنگ شده...
اما تو ای عزیز
عاقبت در کنار کشتی حسینیه ات و دریای کتابخانه ی غدیری ات به ساحل نجات رسیدی و در خیمه ی سیدالشهداء که سالها در آن اقامه ی عزا نمودی، خوش آرمیدی ... و چه زیبا فرمود : من الغریب الی الحبیب... فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی.
امیری سوادکوهی _قم المقدسه
زمستان١۴٠٠ هجری شمسی