به گزارش راه شلمچه، ورود دانشجویان به سفارت امریکا در ۱۳ آبان ۵۸ که به درستی تسخیر لانه جاسوسی نامیده شد، همزمان با آنکه حرکتی ضدامریکایی و علیه مداخلات دولت امریکا در امور داخلی بود، اما از جهتی بیارتباط با رویکرد و عملکرد دولت موقت هم نبود. بررسی رفتار دولت موقت با امریکاییها که با نظرات مردم و امام خمینی (ره) سنخیتی نداشت، تسخیر سفارت را به عنوان یک امر ناگزیر مقابل دانشجویان انقلابی قرار داد. از این منظر، تسخیر سفارت نه فقط علیه دولت امریکا که علیه رویکرد سازش دولت موقت بازرگان هم بود.
دانشجویان از دولت ناامید شدند
مهدی بازرگان حامی مذاکره با امریکا بود و رویکرد کلی سیاست خارجی دولت او در مورد رابطه با ایالات متحده هم بر مبنای سازش تعریف میشد. در همین راستا یکی از مهمترین و در عین حال جنجالیترین اقدامات دولت موقت، ملاقات مهدی بازرگان با برژیسنکی مشاور امنیت ملی رئیسجمهور امریکا در الجزایر بود. علاوه بر آن دولت بازرگان تلاش کرد روابطش با امریکاییها را پنهان از سایر ارکان حکومت و نیز دور از چشم مردم و رسانهها پیگیری کند، اما همیشه همه امور پنهان نمیماند. طیفی که دولت موقت را در دست داشت، حتی در دوران پهلوی و ماهها قبل از پیروزی انقلاب هم ارتباط با مقامات دولت کارتر را برقرار کرد. اﯾﻦ رواﺑﻂ ﺑﺎ اﻣﺮﯾﮑﺎ ﺗﺎ آنﺟﺎ ﭘﯿﺶ رﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺧﺮوج ﻣﺴﺘﺸﺎران اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه از اﯾﺮان، دوﻟﺖ ﺑﺎزرﮔﺎن ﺑﻪ طور ﺧﺼﻮﺻﯽ از ﺑﻌﻀﯽ اﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯿﺎن ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮد در اﯾﺮان ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ. ﮐﺎرﺗﺮ هم ﮐﻪ همواره ﺣﺎﻣﯽ ﺷﺎه و ﺑﺨﺘﯿﺎر ﺑﻮد، اﻋﻼم ﻧﻤﻮد ﮐﻪ آﻣﺎده همکاری ﺑﺎ دوﻟﺖ ﺑﺎزرﮔﺎن اﺳﺖ و اظهار اﻣﯿﺪواری ﻧﻤﻮد ﮐﻪ رواﺑﻂ دوﺳﺘﺎﻧﻪ اﻣﺮﯾﮑﺎ و اﯾﺮان اداﻣﻪ ﯾﺎﺑﺪ!
اما هیچ اقدامی اندازه دیدار بازرگان و برژینسکی خشم مردم انقلابی را علیه دولت موقت شعلهور نکرد. دانشجویان زمانی تصمیم گرفتند داخل سفارت امریکا شوند که دریافتند دولت موقت نه تنها مقابل اقدامات سفارت امریکا در تهران واکنش بازدارنده ندارد بلکه از قضا نسخه سازش و مذاکره با امریکا را میپیچد. دانشجویان ناامید از اقدام دولت برای حفظ استقلال کشور و ممانعت از شکلگیری فتنههای آینده، خود دست به اقدام زدند. روشن است اگر دولت به تعهدات خود در قبال منافع و امنیت ملی متعهد باقی بماند، اقشار مختلف مردم با اعتماد به دولت منتخب، خود مستقیماً وارد میدان نخواهند شد.
همین دوری از خواست مردم انقلابی در نهایت باعث سقوط دولت بازرگان شد و یک روز بعد از تسخیر سفارت این دولت استعفا کرد. دولت بازرگان ترجیح داد بگوید که «نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته...»، اما واقعیت آن بود که اولاً تسخیر سفارت اسناد ارتباط آنان با امریکاییها را عیان میساخت و همان اعتبار اندک بین مردم هم بر باد میرفت، ثانیاً دولتی که راه پیشرفت و حتی اداره کشور را در تعامل با امریکا میدانست، حال با تسخیر سفارت امریکا دیگر روزنهای برای تعامل با امریکا نمیدید و برای همین هم ناگزیر استعفا کرد، گرچه این استعفا را با این بیان که «نمیگذارند کار کنم» پیش برد. دولت بازرگان البته استعفاهای دیگری هم پیش از این داشت که مورد موافقت امام قرار نگرفته بود، اما پس از تسخیر لانه جاسوسی، امام استعفای او را پذیرفت.
مسئولان غافلگیر شدند
سازمان اسناد به تازگی خاطراتی از مسیح مهاجری منتشر کرده که به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و حمایتها میپردازد. حجتالاسلام مسیح مهاجری از اعضای وقت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است، درباره اولین موضعگیریها در حمایت از تسخیر لانه جاسوسی میگوید: «اصل تسخیر لانه جاسوسی برای اکثر مسئولان کشور و رهبران انقلاب و از جمله برای رهبران حزب جمهوری اسلامی یک اقدام غافلگیرکننده بود، یعنی اینطور نبود که مسئولان بنشینند برنامهریزی کنند و یک عده جوان را بفرستند بگویند شما بروید سفارت امریکا را تسخیر کنید بلکه این یک اقدام خودجوش دانشجویی بود. اقدام دولتی هم که قطعاً نبود، چون دولت [موقت]آن زمان اصلاً مخالف این کار بود. اقدام حزبی هم نبود، بنابراین حزب جمهوری اسلامی هم هیچ دخالتی در این کار نداشت و اطلاع هم نداشت.»
حمایت شهید بهشتی از اقدام دانشجویان پیرو خط امام
مسیح مهاجری درباره واکنش شهید بهشتی به تسخیر لانه جاسوسی میگوید: «به مجرد اینکه این اتفاق افتاد حزب جمهوری اسلامی از دو طریق موضع گرفت و موضعش هم حمایتی بود؛ یکی سخنان شهید مظلوم آیتالله بهشتی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود، چون آن روزها مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل میشد و ایشان مدیریت مجلس را به عهده داشت و معمولاً هم یک واقعهای پیش میآمد سخنرانی میکردند. تسخیر لانه نزدیک ظهر اتفاق افتاد و در جلسه بعد از ظهر آقای بهشتی سخنرانی کردند یعنی در فاصله خیلی کوتاه موضع گرفتند. در اولین فرصت ممکن و اولین شخصیتی هم که از انقلابیون موضعگیری کرده و از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجوهای پیرو خط امام حمایت کردند، آقای بهشتی بودند. آقای بهشتی در واقع از دو جایگاه این موضع را عنوان کردند؛ یکی همان عنوان مدیر مجلس خبرگان قانون اساسی است و یکی هم دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، بنابراین این موضعگیری آقای بهشتی هم موضعگیری حزب جمهوری اسلامی و هم موضعگیری مجلس خبرگان قانون اساسی بود، البته از جنبه دیگر آقای بهشتی به عنوان یک چهره سرشناس انقلابی از یاران امام هم به طور طبیعی به حساب میآمد.»
واکنش حزب جمهوری به تسخیر لانه جاسوسی
حجتالاسلام مهاجری در بخشی دیگر از خاطراتش، با اشاره به موضع حزب جمهوری در این رابطه میگوید: «نکته دیگر در این زمینه اینکه هم حزب جمهوری اسلامی موضعگیری کرد، بیانیه داد، حمایت کرد و هم روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب جمهوری اسلامی بود با درشت کردن سخنرانی آقای بهشتی و خبر تسخیر لانه جاسوسی و مقالاتی که آن روزها در روزنامه چاپ میشد، موضع حمایتگرانه گرفت. روزنامه جمهوری اسلامی هم این موضعگیری را ادامه داد یعنی مرتب در تمام مدتی که ماجرای لانه جاسوسی مطرح بود هم عکسهایش در صفحه اول چاپ میشد و هم تیترهای قوی در حمایت از تسخیر لانه داشت.»
اقدامی علیه امریکا و جریان سازش با امریکا
حجتالاسلام مسیح مهاجری ادامه میدهد: «اصلاً تسخیر لانه جاسوسی حرکت علیه امریکا بود ولی در واقع این یک حرکت علیه دولت موقت هم بود. علتش هم این بود که دولت موقت دلش میخواست با امریکا رابطه خوبی داشته باشد و این واقعه بعد از ملاقات آقای بازرگان و همراهانش در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیتی کارتر صورت گرفت. آن ملاقات از نظر انقلابیون در ایران ملاقات درستی نبود. کار خلافی بود. چون امام مرتب علیه امریکا موضع میگرفتند، دولت موقت باید پیرو امام میبود و کاری نمیکرد که خلاف مواضع امام باشد و در جامعه این ابهام را به وجود آورد که چطور است که انقلاب علیه امریکاست، مواضع امام علیه امریکاست ولی دولت موقت دارد با امریکا مذاکره میکند و این هیچ جای توجیهی نداشت، لذا همان زمان حزب جمهوری اسلامی علیه این حرکت دولت موقت موضعگیری کرد. حرکت [تسخیر]لانه جاسوسی هم یک اقدام علیه امریکا بود و هم علیه کسانی که با امریکا میخواستند سازش کنند.»
دولت موقت بازرگان میخواست رابطه با امریکا را حسنه و عادی کند، اما از آنجا که در محاسبات خود جایی برای بدعهدیها و کارشکنیهای دولت ایالات متحده در نظر نگرفته بود و تصور میکرد رفع تنشها و اختلافات میان ایران و امریکا وابسته به تغییر رفتار ایران است، نتیجه عملی رویکرد و عملکردش به ضرر آن چیزی شد که دنبال میکرد و روابط ایران و امریکا به قطع کامل رسید. لازمه پیشبرد درست سیاست خارجی، واقعبینی است، با خوشبینیهای سادهلوحانه کسی برای احقاق حق ملت دیگر قانع نمیشود.
منبع: روزنامه جوان