به گزارش راه شلمچه، پهلویها پس از 53 سال حاکمیت بر ایران اموال بسیار زیادی داشتند که تنها بخشی از آن را توانستند از ایران خارج کنند؛ از جمله چندین میلیارد دلاری که در آمریکا و در بانکهای خارجی بود، 50 میلیون دلار پول نقدی که در خارج از کشور داشتند و جواهراتی که همراه با خود بردند. پهلویها در اروپا نیز ویلا و زمینهایی داشتند.
این در حالی بود که رضاخان میرپنج که در سال 1304 و با کمک انگلیسیها بر تخت سلطنت تکیه زد، پیش از آن اموالی نداشت و از اجدادش نیز اموالی به ارث نبرده بود.
زمینهایی که رضاخان به نام خود زد
رضاخان مدتی پس از اینکه به قدرت رسید، زمینهای بسیاری به نام خود زد. سیروس غنی در کتاب «ایران برآمدن رضاخان» یکی از ویژگیهای رضاشاه را حرص و ولع سیریناپذیر وی در تصاحب املاک بیان کرده است.
او در صفحه 424 کتابش نوشته است: «زنندهترین نقیصه اخلاقی رضاشاه میل سیریناپذیر او به تملک زمین بود. هنگامی که رئیسالوزرا شد دو خانه در تهران داشت. در 1310 مقداری از اراضی شمال شهر را خرید که بعدها کاخ تابستانی دربند شد. زمینهایی هم یک سال بعد در شمال شرقی تهران (منطقه پاسداران فعلی) خریداری نمود که با گسترش پایتخت جزء تهران شدند (و بالطبع قیمتشان بسیار ترقی کرد).
در سال 1305 شروع به خریداری باغات در اطراف تهران نمود. همزمان زمینهایی در کرمانشاه، همدان و مازندران به دست آورد. (به صورت اهدایی یا خرید یا بهایی کمتر از ارزش واقعی آنها). جای تردید نیست که مسئولین و سرپرستان املاک سلطنتی از نفوذ و جایگاهشان سواستفاده میکردند و در پارهای موارد فساد و ارعاب به کار میبردند تا مالکین اگر هم نمیخواستند مجبور شوند تا ملکشان را به بهای کمتر از بازار بفروشند...»
حسین فردوست از نزدیکترین دوستان محمدرضا پهلوی نیز عنوان کرده است: «اگر میخواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد، یا پیشنهادی را تصویب کند، قبل از شروع، نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح میکردید و مطمئن بودید که کارتان انجام میشود.»
اسناد تصاحب زمینهای مردم توسط رضاشاه که سال 98 در نمایشگاهی به نمایش گذاشته شد
آن سالها که حقوق ماهیانه کارمندان دولت بین 40 تا 100 تومان بود، رضاشاه خانهای را به 3 ریال و دکانی را به یک ریال معامله میکرد؛ در واقع او اراضی و املاک را نمیخرید، بلکه به زور تصاحب میکرد.
سفارت آمریکا در دوران سلطنت رضاشاه در گزارشی درباره او نوشت: «کمتر چیز ارزشمندی در این مملکت هست که رضاشاه به آن نظر ندارد. حرص و آز او حدی نمیشناسد. علاوه بر تملک بخش عمده مازندران، در شهرها هم املاک متعددی خریده و در دل آنها هتل ساخته و کارخانه تاسیس کرده... هر زمین و ملکی را که به آن دل میبندد با تهدید مستقیم یا تلویحی مالک آن از آن خود میکند. معمولاً برای هر کدام از این املاک آنچه دلش میخواهد میپردازد که اغلب یک دهم و یا حتی یک بیستم قیمت واقعی آن است.» (نگاهی به شاه، عباس میلانی، نشر پرشین سیرکل، تورنتو، کانادا، ص 107)
در سال 1314 میزان املاکی که رضاخان غصب کرده بود به قدری زیاد شد که برای اداره آن، اداره املاک اختصاصی تأسیس شد. از آنجا که گرگان یکی از مناطقی بود که چشم رضاخان را گرفته بود اداره یادشده در این منطقه همهکاره شد.
مهمترین برنامه او در مازندران دستاندازی به املاک محمدولی خان تنکابنی بود. تنکابنی و فرزندش جان خود را بر سر این دست اندازیها گذاشتند. در نهایت هم رضاخان مالک نور، کجور و تنکابن شد و حتی نام تنکابن را به شهسوار تغییر داد. او همچنین با سردار معزز بجنوردی درگیر شد، او را کشت و اموالش را در شمال خراسان از آن خود ساخت.
بعد از سرنگونی رضاشاه، احمد مویدی نماینده کرمان در مجلس سیزدهم شورای ملی تعداد سندهای مالکیت رضا شاه را 44 هزار سند اعلام کرد. برخی از این سندها، چند ملک با سند واحد بودند، از جمله سندهای قریه روستاق و زکندگاس که هر یک شامل بیش از 30 روستا میشد. (تاریخ بیست ساله، حسین مکی، نشر ناشر، جلد ششم، ص 137)
روزنامه «داد» نیز پس از سقوط رضاشاه در گزارشی نوشت: «دولت در شهرستان گرگان 125 پارچه قریه و قصبه مهم که اغلب آن قراء ششدانگی بوده، داشته. وزیر وقت دارایی، مثل اینکه از کیسه فتوت خودش بخشش میکند، تمام این 125 پارچه خالصه دولت را فقط و فقط در مقابل 75 هزار تومان به شاه سابق (رضاخان) انتقال داده که تنها سه دانگ قصبه مهم کردکوی و مزارع تابعه آن که از جمله 125 پارچه مورد انتقال بود، بیش را 225 هزار تومان یعنی 3 برابر وجهی که برای 125 پارچه داده شده، ارزش داشته است».
محمدعلی فروغی همانطور که در انتقال قدرت از رضاخان به محمدرضا پهلوی نقش داشت، در انتقال ثروث پدر به پسر نیز نقش داشت.
محمدعلی فروغی نخستوزیر وقت کشور نیز در مجلس شورای ملی، دارایی منقول رضاشاه در حسابهای داخل کشور را 68 میلیون ریال (برابر با 4 میلیون و 250 هزار دلار) اعلام کرد. رقم فوق برابر با 46 درصد کل نقدینگی کشور ایران در آن زمان بود. (نگاهی به شاه، صفحه 107)
شهرت رضاخان در تصاحب اراضی به قدری بود که یک روزنامه فرانسوی به وی لقب جانور زمینخوار داد. این روزنامه فرانسوی نوشت: «در ایران جانور عجیبی پیدا شده که مثل شَتِه عمل میکند، با این تفاوت که شته برگ درختان را میخورد؛ ولی این جانور تاجدار زمینخوار است و هرچهقدر هم املاک مردم را میخورد، باز هم سیر نمی شود...».
زمینها را پس نداد، پول خرید اسلحه هم گرفت
پس از سقوط رضاشاه بحث بازگشت املاک و زمینها به صاحبانشان مطرح شد. محمدرضا پهلوی در سال 1320 تمام اموالی را که از سوی پدرش به نام وی شده بود، به دولت واگذار کرد، اما بعد از گذشت 7 سال دولت لایحهای به مجلس فرستاد که با تصویب آن بسیاری از املاک دوباره به پهلویها بازگشت.
مسئولیت وزارت دربار در دوره پهلوی دوم مدیریت اموال و املاکی بود که از رضاشاه به ارث محمدرضا رسید و همچنین اموالی که خود محمدرضا تصاحب کرده بود.
در آن دوره 38 هزار برگ سند برای شکایت تنظیم شد، اما تنها برخی از افرادی که صاحب نفوذ و یا ثروتمند بودند، توانستند به حق و حقوق خود برسند.
یکی از مسئولیتهای وزارت دربار مدیریت اموال و املاکی بود که پهلویها داشتند. اسدالله علم و حسین علاء حدود دو دهه وزیر دربار بودند. هویدا نیز در سالهای 56 و 57 وزیر دربار بود.
محمدرضا علاوه بر اینکه املاک و زمینها را به مردم بازنگرداند، سهم بسیاری زیادی از خرید تسلیحات نظامی دریافت میکرد.
حسن طوفانیان مسئول خریدهای نظامی ایران در سالهای پایانی رژیم پهلوی بود که شهرت جهانی یافت و مطبوعات غرب، گزارشهای متعددی درباره معاملات تسلیحاتی ایران و کمیسیونهای طوفانیان درج کردند؛ از جمله مطبوعات آلمان غربی گزارش دادند که طوفانیان در یک معامله تسلیحاتی با شرکتهای این کشور، مبلغ 3 میلیون مارک، کمیسیون دریافت کرده است.
مبالغ بسیار زیاد حاصل از دلالی خریدهای نظامی مستقیماً به حساب شاه وارد میشد و کسی اجازه سرک کشیدن در این تجارت سودآور را نداشت. طوفانیان از هیچ مقامی جز شاه دستور نمیگرفت و خریدهای نظامی ایران را از خارج بهعهده داشت که میلیاردها دلار ارزش داشت.
احمدعلی مسعود انصاری از اعضای سابق دربار نیز میگوید: «قسمت مهمی از اموال محمدرضا مربوط به حق کمیسیونهایی بود که ایشان در مورد خرید اسلحه و معاملات دیگر دریافت کرده بود. این مبالغ به ایران وارد نشده بود که از ایران خارج شود. برای مثال در مورد کمیسیونهای مربوط به خرید اسلحه، ارتشبد حسن طوفانیان (رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی) آنها را دریافت و به دستور شاه آنها را تقسیم میکرد و شاه هم سهمی داشت.»
او در ادامه عنوان میکند: «من با آقای اردشیر زاهدی به شاه میگفتیم که او در مقام شاه مملکت نباید چنین میکرد، اما ایشان از این کار خود دفاع میکرد. در قاهره، شاه از من خواست که به او بگویم مردم در ایران درباره او چه میگویند! یکی از مطالبی که به او عرض کردم این بود که میگویند که شما دزد بودید! ایشان شرح داد که بنا به باور او طبق قوانین سوئیس گرفتن کمیسیون برای او مانعی ندارد!»