راه شلمچه- سعید عبدالملکی؛ از آن روزی که رضاخان چادر و روسری را بهزور از سر زنان و دختران ایرانی به زیر کشید تا به امروز نزدیک به یک قرن میگذرد اما این تفکر مرتجعانه نمرده است و اینک عدهای به اسم حقوق بشر و آزادی زن ایرانی در پی بیآبرو کردن زنان هستند این در حالی است که اینان نه طرفدار حقوق زن هستند و نه آزادی او، بلکه مقاصد شوم دیگری را دنبال میکنند.
اسلام دین پاکیزه است و مؤمنان را همواره به زندگی تمیز و شرافتمندانه رهنمون کرده است و اگر بر حجاب و عفاف تأکید میکند برای تحقق این امر است که شرافت انسانی و امنیت زنان و مردان تأمین شود.
دیوارنگارههای بهجامانده از دوران پیش از اسلام گویای این مهم است که رعایت حجاب برای زن ایرانی همواره مهم بوده است و این مسئله امری ژنتیکی و جزء لاینفک فرهنگ و هویت ایرانی است.
به مدد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی پروژهی ارتجاع پهلوی دربارهی کشف حجاب زنان شکست خورد اما اکنون شعارهایی همچون «حجاب اجباری» و «حجاب بیحجاب» آنگونه که ادعا میشود به خاطر زنان ایرانی نیست بلکه یک پروژه سیاسی ـ امنیتی است که سرویسهای بیگانهی غربی با کمک پادوهای وطنی و اپوزیسیون خائن خارج از کشور و رسانههایشان درصدد اجرای آن هستند. هدف مشترک پادوهای داخلی و خائنان خارج از کشور از بیحجاب کردن زنان در گام اول فروپاشی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و در گام بعدی براندازی و فتح قدرت است. در طرحریزی آنان زنان در ایران جزو معدود گروهها و اقشاری هستند که عاملیت دارند و میتوان با جنبشی کردن آنان ابزاری برای تغییر، شکل داد.
اکنون دشمن بهسان زمان رضاخان به دنبال وقوع حادثهی کشتار مسجد گوهرشاد اما نسخهی رسانهای آن است. رضاخانهای رسانهای با اعمال فشارهای مجازی و جنگ روانی و کشتار و ترور شخصیتی حجاب و عفاف و زنان محجبه، درصدد کشف حجاب و بیحجاب کردن اجباری زنان ایرانی هستند.
این در حالی است که زنان ایرانی در 4 دههی گذشته از خدمات و امکانات مطلوبی در حد مردان برخوردار بودهاند و در زمینههای مختلف آموزشی، تحصیل، تسهیلات ازدواج، خدمات بهداشتی، حق رأی، حق نامزدی در انتخابات، اشتغال، مرخصی زایمان، حقوق اجتماعی و شهروندی و امثال آن برخوردار بودهاند. بنابراین؛ زیر سایهی نظام اسلامی زن ایرانی همواره با آرامش و بدون دغدغه زندگی میکند اما زنان در کشورهای دیگر بهویژه آمریکا و اروپا با کارگری در کارخانهها، فروشگاهها، رستورانها و تبلیغات جنسی معاش خود را تأمین میکنند و آرامش خود را با پناه بردن به مواد مخدر و الکل به دست میآورند.
در اسلام اولویت عاملیت زن ایفای نقش همسری و مادری است که تضمینکننده نهاد خانواده است، اما در غرب اولویت عاملیت زن فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است. اگر بپذیریم این تفاوت نگاه یک امر فرهنگی و تمدنی است اما دشمنان نظام اسلامی و بهخصوص شبکههای فارسیزبان خارج نشین درصدد هستند تا مدل غربی را به زنان جامعهی ایران تحمیل کنند و با جنبشی کردن زنان ایرانی و سازماندهی آنان بهعنوان گروه فشار از آنان ابزاری علیه ساختارهای فرهنگی، هویتی و سیاسی بسازند.
واقعیت این است که زنان بهمثابه ثروت و سرمایهی اجتماعی بهاندازهی تولید ناخالص داخلی برای کشور مهم هستند. خوشبختانه اکثریت زنان ایرانی طالب حجاب و عفاف هستند و آن درصد از زنان که شُل حجاب هستند به دنبال ساختارشکنی نیستند و در فضای خاکستری زیست میکنند و با اصول حجاب و عفاف مشکلی ندارند.
بنابراین؛ تن دادن به خواست یک اقلیت پوچ اندیش که اساساً بحرانهای حلنشدهای از دورهی کودکی و گذشتهی خود دارند و برای تخلیهی این هیجانات و ناکامیها در پی ساختارشکنی هستند، نه منطقی و عاقلانه است و نه از لحاظ عرفی، شرعی و قانونی قابل دفاع است. چراکه؛ پیامدهای بیحجابی از خود بیحجابی نگرانکنندهتر است؛ مطالبات پس از کشف حجاب، کشور را با چالشهای عمیق فرهنگی، سیاسی و امنیتی روبرو میکند.