به گزارش راه شلمچه، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو در یادداشتی نوشت:
اگر ما همه سال را به خوبي بگذرانيم و از روزها درست استفاده کنيم، زندگي خوبي خواهيم داشت، ولي بعضي از روزها، به سبب اتفاق هاي ويژه يا به سبب ارزش والايي که دارند، از بقيه روزها بهترند؛ مثل روزهاي عيد، مثل روزهاي تولد امامان ما، مثل روزهاي شهادت امامان. عرفه روز عيد مسلمانان است. ، مسلمانان دراين روز بايد براي همه و براي موفقيت خود وخانواده دعا کنند . در روز عرفه مثل امامان بزرگمان دست دعا به سوي آسمان بلند کنيد و از خداي مهربان چيزهاي خوب بخواهيد.
۹ ذی الحجه مصادف با روز عرفه است؛ روزی که امام حسین علیهالسلام در صحرای عرفات با مناجاتی زیبا عالم را تحت تأثیر قرار دادند. شب نهم، از شب های پربرکت و شب مناجات با خدای برآورنده ی حاجات است؛ و توبه در آن شب پذیرفته و دعا در آن مستجاب است و کسی که آن شب را به عبادت به سر آورد، اجر ١٧٠ سال عبادت را دارد. روز نهم، روز عرفه و از اعیاد بزرگ است، گرچه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که خدا بندگانش را به عبادت و طاعت خویش دعوت کرده و سفره های جود و احسانش را برای آنان گسترده است.
دعاي عرفه
در روز عرفه، پس از نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب، همه مشغول دعا و عبادتند.
با مضمون عميق به نام دعاي روز عرفه هم هست که از امام سوم ما امام حسين عليه السلام به ما رسيده است و خواندن آن ثواب زيادي دارد.
دعاي روز عرفه امام حسين عليه السلام در مسجدها و يا مکان هاي مقدس ديگر، مثل حرم امامان و يا امام زاده ها حتما خوانده مي شود و مردم به ياد صحراي عرفات، زير سقف آسمان، دور هم جمع مي شوند و اين دعاي پُر فضيلت را مي خوانند.
روز عرفه، روز ويژه بخشش ، نيايش و دعا
روز عرفه از جمله روزهايي است که خداوند بندگان را هم مي بخشد واز لغزشهاي آنان مي گذرد هم به آنان عطايا وجوايزي مي دهد؛..
روزي است که درهاي آسمان براي همه باز است؛ خداي خوب ما، آن قدرمهربان و بزرگ و بخشنده است و آن قدر بنده هايش را دوست دارد که وقتي بنده اي دست به دعا برمي دارد و از او چيزي مي خواهد، به او مي دهد.
خداوند مهربان و بخشنده است؛ يعني نعمت هاي زيادي را به ما بخشيده است. روزهاي عيد هم بخشش خداوند بيش تر است.
روز عرفه يکي از همان روزهايي است که خداوند به بندگانش نعمت هاي زيادتري مي دهد.
آيا مي دانيد که به روز عرفه، روز نيايش هم مي گويند؟
مي دانيد چرا؟!
براي اين که روز عرفه روزِ دعا و روز راز و نياز با خداست و نيايش؛ هم يعني دعا و صحبت با خدا، يعني هر چه دلمان مي خواهد به خداي مهربانمان بگوييم و از او بخواهيم، يعني مناجات با خدا؛..
روز عرفه، روز نيايش، روز درد و دل کردن با خدا، روز خوبي و خوبي ها، يک روز خوب از روزهاي خوب خداست.
روز عرفه روز بزرگي است که بايد تمام سال، منتظر رسيدنش باشيم؛ خداوند فرصتي داده وبه بندگان اجازه داده است که خدا را بخوانند و از او حوائجي طلب کنند و نيايش هاي ويژه کنند به همين جهت امام حسين علیه السلام در اين روز مناجاتي طولاني با پروردگار دارد که زيباترين نيايش است امام سجاد علیهالسلام نيز نيايشي دارد که درصحيفه آمده است.
پيامبراکرم (ص) در روز عرفه
روز عرفه به روايتى ديگر به بطن وادى درآمد بر ناقه بلند كوهان و همچنان سواره خطبه بليغ غرّا به مسامع حاجيان رسانيد و در آن خطبه خلايق را از نافرمانى حضرت خالق بترسانيد و بعد از بيم و انذار، جمله را اميدوار گردانيد به رحمت پروردگار به آيه كريمه:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(١)
چون شرايط موعظه و لوازم نصيحت بر امت به تقديم رسانيد بعد از آن به آواز بلند فرمود:
كه اى بندگان خدا و اى پيروان و امتان من بدانيد و آگاه باشيد كه امور جاهليت را در زير قدم درآوردم و حزنها و رياها كه دستور عرف عرب بود همه را باطل گردانيدم و به ترك آن امور فرمودم، از ذات اقدس الهی بترسيد و از فرمان او بيرون مرويد و آنچه به شما فرمودم و رسانيدم از آن تجاوز ننماييد و در حق زنان احسان كنيد كه به كلمهاى در تحت تصرف خود درآورديد و به فرمان خود نگاه مىداريد؛..
زنهار! زنهار! آزار ايشان مكنيد و ايشان را شكسته خاطر مداريد و گرسنه و برهنه مگذاريد و يقين بدانيد كه فرداى قيامت در آن محشر پرملامت از حال زنان و از معاشرت به ايشان مسئول خواهيد شد.
پس چنان باشيد كه يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ از عهده جواب با صواب بيرون آييد.
بعد از آن فرمود: به تحقيق و يقين مىگذارم در ميان شما دو چيز كه آن يكى كتاب خداست كه دست اعتصام در او زنيد و هر چه مشكل شود شما را، از آنجا طلبيد و از آن تجاوز ننماييد.
دوّم عترت من حسن و حسين و فاطمه دختر من و على برادر من است، دست در ايشان زنيد و آنچه مولای متقیان امیرالمؤمنین على عليه السلام فرمايد حق است از آن تجاوز ننماييد.
بعد از آن فرمودند: كه فرداى قيامت كه خلق اوّلين و آخرين را بدارند و صد و بيست و چهار هزار پيغمبر حاضر باشند از شما خواهند پرسيد كه محمّد با شما چگونه زندگانى كرد و تبليغ احكام الهى به چه طريق بيان فرمود؟
آنچه در دل داريد اظهار كنيد و زبان را موافق دل ساخته اداى شهادت به اقامت رسانيد.
همه زبان بگشودند و به يك بار آواز برآوردند و گفتند: اى سيد و سرور و اى برگزيده خداوند! گواهى مىدهيم كه اداى رسالت كردى به نيكوترين وجهى و آنچه شرط ارشاد و نصيحت بود به جاى آوردى به پاكيزهترين صورتى.
آن حضرت انگشت سبابه برداشت و رو به سوى آسمان كرد و سه نوبت فرمود: اللّهمّ اشهد اللّهمّ اشهد اللّهمّ اشهد. بعد از آن به چهار طرف خود نگاه كرد و گفت: اى گروه مسلمانان! و اى جماعت امتان! سه چيز را بر خود لازم گردانيد و آنچه گويم قيام نماييد:
اولاً اعمال صالحه را به اخلاص كنيد و از ريا كه بمثابه شرك است معرّا داريد و سينهها را از كينهها پاك داريد كه به واسطه شئامت ريا اعمال صالحه باطل مىگردد چنانكه شرك، جميع حسنه را ضايع مىگرداند.
ثانیاً نيكى كنيد در حق برادران مؤمن، و خواهران مؤمنه را از خود ميازاريد و آنچه نسبت به خود و متعلقان خود روا نمىداريد به ديگران نيز روا مداريد.
بر فاقه وجود ديگران دوست مخند
بر كس مپسند آنچه تو را نيست پسند
ثالثاً لزوم جماعت در نماز، ترك جماعت مكنيد و مرا از خود به ترك جماعت ميازاريد و بدانيد كه آزار من آزار خدا باشد و يقين دانيد كه سخت ترين مخالفت به من ترك جماعت است.
در اين محل مؤذن بانگ نماز گفت. چون آواز حىّ على الصّلاة بر كشيد رسول اکرم صلّى اللّه عليه و آله وسلم از بالاى شتر فرود آمده نماز به جماعت گزارد و ديگر باره بر آن شتر سوار شد و باز وصيت نمود به اقامت نماز به جماعت و تأكيد زياده از حد فرمود.(٢)
شش راهکار کلیدی برای رهایی از شر شیطان در روز عرفه
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: "شیطان پیوسته از فرزند آدم عَلَي نَبِيِّنا وآلهِ وعليه السلامُ تا وقتی که نمازش را به وقت و با شرایط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است".
راههای دوری از شر شیطان
۹ ذیالحِجّة روز عرفه، عرفه روز نیایش با خداست. در آیه ۷۷ سوره فرقان آمده است «قُلْ مَا یَعْبَاُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاوُکُم» یعنی بگو پروردگارم به شما توجه نمیکرد اگر دعاهایتان نبود.
مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
چهار شرط برای اجابت دعا را اینگونه بیان میفرمایند:
اول توجه کامل به خدا؛
دوم سرشت با اخلاص؛
سوم شناختن خدا؛
چهارم انصاف در سوال.
یعنی بقیه را هم در نظر بگیریم.
لذا همه چیز را نباید برای خودمان دعا کنیم.
روز عرفه، روزی است که خداوند توبه داوود و آدم عَلَي نَبِيِّنا وآلهِ وعليه السلامُ را قبول فرمود.
در عظمت و بزرگی روز عرفه و قبولی توبه در آن، همین روایت بس که امام صادق علیهالسلام فرمود: کسی که در ماه رمضان بخشیده نشود، برای او بخششی، (در مواقع دیگر سال) نخواهد بود جز اینکه در عرفه حاضر باشد.
روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است که فرمودند؛ در ذی الحجه شبی است که آن سیّد شبهاست و در این شب ذات اقدس الهی توبه داوود را قبول کرد و آن شب عرفه است. هر که در این شب عملی از عبادات و... انجام دهد، مزد صد و هفتاد سال عبادت به او می دهند و دعایش را مستجاب کنند.
یکی از فرصت های مهم در روز عرفه، که بسیار مورد تاکید ائمه معصومین و بزرگان دین قرار گرفته است، فرصت دعا و مسئلت از خداوند است.
بنا به فرموده سیدالساجدین، زین العابدین آقا امام سجاد علیهالسلام این روز روزی است که در آن درهای رحمت الهی باز بوده و خداوند عطای خود را بر مردم گسترانیده و بر همگان تفضّل فرموده است، به همین خاطر توبه در آن مقبول و دعا به اجابت خواهد رسید.
در روایتی آمده است که امام سجاد علیهالسلام در روز عرفه مردان و زنانی را دید که گدایی می کنند فرمود اینها بدترین خلق خدا هستند (زیرا رحمت خداوند در این روز را نادیده گرفتند همانا) مردم به خدا روی می آورند و آنها روی به مردم می آورند.
به خاطر اهمیت دادن به دعاست که در این روز دعاهای بسیاری از اهل بیت عصمت و طهارت وارد شده است که همگی نشان از جلب رضایت و مغفرت پروردگار و طلب توبه از درگاه ذات کبریایی او دارند.
روز عرفه هرچند بعنوان روز عید معروف نیست اما مانند عید است. چون خداوند در این روز ضیافت عام دارد و بندگان را به ستایش و ثناگویی خود فراخوانده و نوید بخشش و آمرزش عمومی و برآورده شدن حاجات را داده است.
چنین روزی قطعاً از ایام برگزیده الهی است.
۱- استعاذه:
یعنی پناه بردن به خداوند از شر شیطان و گفتن اَعوذُبِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛
انسان وقتی خدا را شناخت و دریافت که خدا هم قدرت بی پایان دارد و هم نسبت به انسان از پدر و مادر مهربانتر است، و با این احساس از شر شیطان به خدا پناه برد، خداوند نجاتش میدهد و دماغ شیطان را به خاک میمالد.
قرآن میفرماید: وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ
الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ
السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
اگر انگیزش و وسوسهای از شیطان تو را برانگیزد، پس به خدا پناهنده شو که او شنوای دانا است".(٣)
۲- بسم الله گفتن:
مداومت به گفتن بسم الله در آغاز هر کاری به انسان القا می کند که استعانت فقط به درگاه خدا شایسته است، در هیچ امری غیر حق موثر نیست. طبیعی است وقتی چنین عمل کند، دیگر جایی برای وسوسه شیطان لعین باقی نمی ماند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
فرمود: وقتی سفره غذا را می گسترانند، چهار هزار فرشته دور آن جمع می شوند.
اگر بنده بسم الله الرحمن الرحیم
گفت، فرشتگان می گویند: خدا بر شما و غذای تان برکت فرستد . به شیطان خطاب می کنند که بیرون رو، ای فاسق، تو را بر ایشان سلطنتی نیست. اگر بسم الله نگفت، فرشتگان به شیطان
می گویند: بیا، ای فاسق و با اینها هم غذا شو".(۴)
۳- نماز :
یکی از عوامل دفع و رفع شیطان که در مبارزه با او سلاح تیز و برّانی محسوب می شود، نماز است.
نماز اگر با آداب و شرایط آن اقامه شود، نمازگزار را به عالَم پاکی و قداست بالا برده، غُل و زنجیر دنیا و دام های شیطان را از پای او پاره می کند.
قرآن می فرماید: وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ
وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ
و یاری جویید از خدا به صبر و نماز، که نماز (با حضور قلب) امری بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن (۵)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: "شیطان پیوسته از فرزند آدم عَلَي نَبِيِّنا وآلهِ وعليه السلامُ تا وقتی که نمازش را به وقت و با شرایط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است". (۶)
۴- روزه :
روزة حقیقی ست که باعث میشود وسوسه و نیرنگهای شیطان از مملکت دل بیرون رود.
روزی پیامبر به یاران خود فرمود: آیا شما را به چیزی آگاه کنم که اگر انجام دهید، شیطان از شما دور میگردد، همچون دوری شرق از غرب؟ عرض کردند: بله یارسول الله.
حضرت فرمود: روزه
روزه صورت شیطان را سیاه میکند. (٧)
۵- استغفار و توبه:
وقتی انسان از کارهای زشت و خلاف خویش توبه کند و از خداوند بخواهد که گناهانش را بیامرزد و تصمیم بگیرد که دیگر گناه نکند، ضربة بزرگی بر شیطان وارد میشود.
پیامبر فرمود: و لاستغفار یقطع و تینه؛ طلب آمرزش و بخشش از خدا رگ دل شیطان را قطع کرده و بند دلش را پاره منماید. (٨)
۶- یاد خدا:
قرآن در توصیف پرهیزگاران میفرماید:
إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ
الشَّیطانِ تَذَکَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند ، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او ) می افتند و ( در پرتو یاد او ، راه حق را می بینند و ) ناگهان بینا می گردند.(٩)
وسوسه های شیطان همانند میکروب های بیماری زا در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیه های ضعیف و جسم های ناتوان می گردند تا در آن جا نفوذ کنند، اما آن ها که جسمی سالم و نیرومند دارند، این میکرب ها را از خود دفع می کنند. (١٠)
«عابد مغرور»
نقل است؛ روزی حضرت عيسی بن مريم(عَلي نَبيِنا و آلهِ و عَليهِ السلام) از صحرایی می گذشت.
در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت عيسی بن مريم(عَلي نَبيِنا و آلهِ و عَليهِ السلام)با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام.اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند،...چه کنم؟
خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.در این هنگام خدای برترین!!!
به پیامبرش وحی فرمود؛ که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم،...
چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.(١١)
مناجات نامه الهی!
خواندی تأخیرکردم.
فرمودی تقصیركردم.
عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. بارالها! اگر کار به گفتار است بر سرهمه تاجم.
و اگربه کردار است به پشه و مور محتاجم؛..
بارالها! بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد.
مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.
الهی! اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن؛..
و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن كريما!
گناه درجنب كرم تو زبون است، زيرا كه كرم تو قديم وگناه اكنون است.
بارالها! گفتی کریمم امید برآن تمام است.
چون کرم تو درمیان است ناامیدی حرام است...
الهی! همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم.
فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقيقت حكايتي؛..
بارالها! اقرار کردم به مفلسی و هیچکسی.
ای یگانه ای که از همه چیز مقدسی...
چه شود اگر مفلسی را به فریاد رسی.(١٢)
دعای مادر
گویند؛ از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟
گفت: شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم.
چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود.پس با خویش گفتم:
«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.»
آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود.
هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بلند کرد و پرسید: چرا ایستاده ای؟!
قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت: «خدایا! چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، تو نيز، اندر میان خلق او را عزیز و بزرگ گردان..(١٣)
روز رستاخيز
نقل است؛ از بايزيد بسطامي را پرسيدند؛
اگر در روز رستاخيز خداوند بگويد چه آورده اي؛
چه خواهي گفت؟
بايزيد فرمود: وقتي فقيري بر کريمي وارد ميشود.
به او نميگويند چه آورده اي.
بلکه ميگويند چه ميخواهي
زندگى يک پاداش است. نه يک مکافات.
فرصتى است کوتاه تا ببالى، بيابى، بدانى. بينديشى، بفهمى، و زيبا بنگرى به خلقتت.
در نهايت در خاطره ها بمانى و جاودانه شوي.
آنگه بازگردي نزد خالقت اي مخلوق؛...
گويند؛ صاحب دلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد. پذيرفت.نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود.
مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت:
مردم! هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست و نخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخواست. گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخيزد!
باز كسى برنخواست. گفت: شگفتا از شما كه به ماندن اطمينان نداريد و براى رفتن نيز آماده نيستيد!!!! (١۴)
داستان بایزید بسطامی و راهب
حکایت کنند که: دوستی از دوستان خدا که او را بایزید بسطامی(قدس سره) میگفتند و او چهل و پنج بار به حج رفته و در هر روز یک بار قرآن را ختم میکرد. هنگامی که بر بالای کوه عرفات رسیده بود، نفس او، او را گفت: چه کسی هست مانند تو ای بایزید؟!
چهل و پنج حج گذارده و ده هزار بار قرآن را ختم کرده ای.
بایزید که این سخن را از نفس خود شنید فی الحال به بانگ بلند گفت:
کیست که چهل و پنج حج را به گرده نانی از من بخرد؟ مردی گفت: من میخرم.
بایزید گرده نان را از آن مرد گرفت پیش سگی انداخت و سگ آن را بخورد.
پس بر نفس خود سخت گرفت و داخل مملکت روم شد.
در آنجا به راهبی برخورد، راهب دست او را گرفت و به خانه ی خود برد.
در خانه جایی برای او خالی کرد و بایزید در آنجا به عبادت خدا مشغول می شد.
راهب تا یک ماه هر روز، صبح و شب با خوردنی و آشامیدنی پیش او میرفت. پس از یک ماه بایزید روزی نفس خود را گفت: من میخواهم تو را بشکنم، چرا شکسته نشوی؟ در آن دم که بایزید با نفس خود در جدل بود راهب پیش او رفت و گفت: نام تو چیست؟
گفت: بایزید.
راهب گفت: چه خوب بود که بنده ی مسیح میشدی!
بایزید گفت: که این سخن بر وی گران آمد و خواست از پیش او خارج شود.
راهب گفتش که پیش ما بمان تا چهل روز را به پایان بری!
زیرا ما را عیدی بزرگ است، میخواهم که تو در آن عید حضور داشته باشی! و نیز ما را واعظی هست که سال به سال ما را وعظ میگوید.
بایزید حرف او را قبول کرد. چون چهل روز تمام شد. راهب پیش او رفت و گفت: برخیز که امروز عید ما فرا رسیده است!
چون بایزید برخاست و بایستاد، راهب او را گفت: چگونه با من می آیی و با این هیئت در میان هزار راهب حاضر میشوی!
بر تو بیم دارم! و لکن لباسهای خود را از تن بیرون کن، و این کلاه بلند را بر سر گذاشته، جامه ی راهبان را بپوش و کمر خود را با این زنّار ببند و این انجیل را بر سینه آویز.
بایزید چون سخن راهب را شنید بر وی سخت آمد. در سر او ندا کردند که:
ای بایزید! آنچه را که راهب گوید عمل کن، زیرا ما را در آن اراده و خواستی است.
در این هنگام بایزید لباسهای خود را از تن درآورد و کلاه بلند را بر سر گذاشته جامه ی راهبان را بپوشید. و زنّار بر میان بست و انجیل بر سینه آویخت و با آن راهب به سوی عبادتگاه راهی شد.
و در میان راهبان بنشست، کسی با او اظهار
نا آشنایی نکرد.
در حالیکه با آنها نشسته بود، دیدند که راهب اعظم آمد و هیچ سخن نگفت.
گفتندش: چرا به عادت خود سخن نگویی؟
گفت: چگونه سخن گویم و در میان شما مردی محمّدی هست؟ گفتند: او را به ما بگوی و بنمای تا او را با شمشیر پاره پاره کنیم!
گفت: قسم به خدا او را به شما ننمایم تا قسم بخورید که او را نیازارید و تشویش ندهید.
همه بر این قرار برای راهب اعظم قسم خوردند. پس در این وقت راهب اعظم گفت: تو را به خدا قسم میدهم ای محمّدی که از میان جمع بر پای خیز.
بایزید برجست و بر هر دو پای بایستاد.
راهب اعظم گفت: نام تو چیست؟
گفت: بایزید!
گفت: از علم چیزی میدانی؟
گفت: آن را که خدای به من تعلیم کرده است میدانم.
راهب اعظم گفت: خبر ده مرا از آن یک که دوم ندارد، و از آن دو که سوم ندارد،...
و از آن سه که چهارم ندارد، و از آن چهار که پنجم ندارد، و از آن پنج که ششم ندارد، و از آن ششم که هفتم ندارد، و از آن هفتم که هشتم ندارد، و از آن هشت که نهم ندارد، و از آن نه که دهم ندارد، و از آن ده که یازدهم ندارد، و از آن یازده که دوازدهم ندارد، و از آن دوازده که سیزدهم ندارد؟!!!
بایزید گفت: به یاری خدای بخشنده جواب را بشنو:
١- یک، خدایی است که خدایی جز او نیست، تنهایی است که او را شریک نبود و نباشد.
٢- دو، شب و روز است.
٣- سه، سه طلاق است.
۴- چهار، تورات و انجیل و زبور و قرآن است.
۵- پنج، پنج فریضه ی نماز است.
۶- شش، شش روز است که خداوند در آنها آسمان و زمین را بیافرید.
٧- هفت، هفت آسمان است.
٨- هشت، آن هشت ملک اند که در روز قیامت حامل عرش اند.
٩- نه، مدت حمل زن است به فرزند.
١٠- ده، کرام بَررَه اند (از ملائکه).
١١- یازده، برادران یوسف اند.
١٢- دوازده، دوازده ماه سال است.
راهب اعظم گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا،
از آن که از باد خلق شد، و آنکه در باد محفوظ ماند، و آنکه با باد هلاک شد.
بایزید گفت: عيسی بن مريم(عَلي نَبيِنا و آلهِ و عَليهِ السلام) از باد خلق شد، و سلیمان علیه السلام در باد محفوظ ماند، و قوم عاد با باد نابود شدند.
راهب گفت: راست گفتی، خبر ده مرا، از آنکه از چوب خلق شد، و آنکه در چوب محفوظ بماند، و آنکه از چوب نابود هلاک شد.گفت: عصای موسی بن عمران(عَلي نَبيِنا و آلهِ و عَليهِ السلام) از چوب خلق شد و نوح علیه السلام در چوب محفوظ ماند، و زکریا علیه السلام از چوب نابود شد.راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، از آنکه از آتش خلق شد، و آنکه در آتش محفوظ ماند، و آنکه در آتش نابود شد.بایزید گفت: ابلیس از آتش خلق شد، و ابراهیم خلیل الله علیه السلام در آتش محفوظ ماند، و ابوجهل با آتش نابود شد.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، از آنکه از سنگ خلق شد، و آنکه در سنگ محفوظ بماند، و آنکه با سنگ نابود شد.بایزید گفت: ناقة صالح از سنگ خلق شد، و اصحاب کهف در سنگ محفوظ ماندند، و اصحاب فیل با سنگ نابود شدند.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، از قول علماء که میگویند: در بهشت چهار نهر است، نهری از انگبین و نهری از شیر و نهری از آب و نهری از خمر و هر چهار از یک مجری میشوند و این به آن و آن به این در نمی آمیزد، آیا برای این در دنیا مانندی است؟
بایزید گفت: آری، آدمی را در سر چهار نهر است: آب گوشهای او تلخ، آب دو چشم او عذب، آب بینی شور، و آب زبان شیرین است.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، از مردم بهشت که میخورند و میآشامند و قضای حاجت ندارند، آیا آن را در دنیا مانند هست؟
بایزید گفت: آری! جنین در شکم میخورد و میآشامد و قضای حاجت ندارد، اگر در شکم مادر قضای حاجت داشته باشد، مادرش میمیرد.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا از درختی که در بهشت است و نام آن طوبی است، در بهشت هیچ قصر و اطاقی نیست مگر آنکه شاخه ای از شاخه های طوبی در آن است، آیا آن را در دنیا مانند است؟
بایزید بسطامی(قدس سره) گفت: آری، آفتاب چون برآید.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا از درختی که، آن را دوازده شاخه است، بر هر شاخه ای سی برگ، و در هر برگی دو گل در پرتو آفتاب و سه گل در سایه
؟بایزید بسطامی(قدس سره) گفت: آن درخت سال است که دوازده ماه است، و برگها به عدد روزهای ماه است، گلها نمازهای پنجگانه است، آنچه در جلو آفتاب است ظهر و عصر و آنچه در سایه است عبارت است از مغرب و عشاء و صبح.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، از آنکه حج بیت الله گزارد و طواف کرد و نه حج بر او واجب بود و نه جان داشت؟
بایزید بسطامی(قدس سره) گفت: آن کشتی نوح علیه السلام است.
راهب گفت: راست گفتی، پس خبر ده مرا، وقتی که روز آید شب کجا است؟ و وقتی که شب آید روز کجا است؟
بایزید بسطامی گفت: این در علم پوشیده ی خدا است، که این بر نبی مرسل و ملک مقرب هم آشکار نشده است.راهب گفت: راست گفتی.
بعد از این پرسشها بایزید راهب را گفت: تو مرا از مسائلی پرسیدی و بر آنها تو را جواب دادم،...
من میخواهم تو را از یک مسئله بپرسم.
راهب گفت: هر چه میخواهی بپرس! بایزید بسطامی(قدس سره) گفت: خبر ده مرا از کلید بهشت که چیست؟ و بر سر درهای بهشت نوشته است؟
راهب اعظم خاموش ماند. راهبان او را گفتند:
ای پدر ما، آیا مغلوب شدی؟ گفت: نی، مغلوب نشده ام.
گفتند: پس چرا چنانکه او تو را جواب میگفت تو او را جواب نمیگویی؟
گفت: میترسم او را جواب بگویم و شما مرا بکشید. گفتند: به حق انجیل اگر او را جواب گفتی تو را نخواهیم کشت.
پس راهب اعظم گفت:بدانید که کلید بهشت کلمه ی؛...«لا إله إلّا اللّه و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ»است.
در این وقت راهبان همه گفتند: شهادت میدهیم که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد فرستاده ی خدا است.
راهب اعظم گفت: سپاسگزارم خدای را که شما را داخل در دین اسلام گردانید، زیرا من شش سال است مسلمان شده ام،
لیکن ایمان خود را پنهان میداشتم، تا آنکه خداوند با این مرد بر من منت نهاد.
سپس آن راهبان عبادتگاه را ویران کردند و آنجا را مسجد خدا ساختند، و بایزید بسطامی(قدس سره) نزد آنها بماند و آنها را امور دین می آموخت، سپس از آنها تودیع کرد و به مملکت خود بازگشت.(١۵)
منابع؛
١- سوره زمر آیه ۵٣.
٢- آثار الأحمدى، الأسترآبادي ، ص ٣۴٠.
٣- اعراف آیه ۲۰۰.
۴- فروع کافی، ج ۶، ص ۲۹۲.
۵- بقره آیه ۴۵.
۶- بحارالأنوار، ج ۸۲، ص ۲۰۳.
٧- سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۴.
٨- میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۴۵۷، ماده شیطان، شماره۹۴۱۲.
٩- اعراف آیه ۲۰۱.
١٠- تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۶۷.
١١- کیمیای سعادت، ج ۱ ، ص۱۰۵.
١٢- خواجه عبدالله انصاری.
١٣- منبع این حکایت یعنی کتاب بستان العارفین و تحفة المریدین رسالهٔ دوم از مجموعهٔ دو رسالهٔ منتخب رونق المجالس و بستان العارفین است.
١۴- تذكرة الاولياء - عطار نیشابوری.
١۵- شطحات الصوفیه ص١٧٣.