به گزارش راه شلمچه، «... دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه میکردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل میداند. اسلام منطق دارد...»1
این جملات بخشی از متن سخنرانی حضرت امام خمینی رحمهاللهعلیه در مراسم بزرگداشت استاد شهید مطهری در مدرسه فیضیه قم به تاریخ 14 اردیبهشت 1358 (3 روز پس از ترور استاد) و در جمع اقشار مختلف مردم بود.
محمدعلی بصیری تروریستی که در تاریکی شب، استاد شهید را هدف گلوله قرار داده بود، نحوه ترور را در دادگاه چنین شرح داد:
«... حدود یک هفتهای منزل آقای مطهری را تحت نظر داشتیم، تا اینکه یکبار که از منزل خارج میشدند، تعقیبشان کردیم، به منزل آقای سحابی رفته بودند. در آنجا حدود ده و نیم شب بود، از منزل خارج شدند و در عرض خیابان قدم میزدند، من با یک (اسلحه) رولور نزدیک ایشان شدم و شلیک کردم. ایشان به زمین افتاد و بعد ما فرار کردیم...»2
مغز متفکر انقلاب را هدف قرار دادند
استاد مطهری ساعت 22/40 سهشنبه 11 اردیبهشت 1358، همراه حاج طرخانی و مصطفی کتیرایی پس از پایان یک جلسه موسسه تربیتی اجتماعی و علمی «متاع» از منزل دکتر سحابی بیرون آمد. قرار بود حاج طرخانی، استاد را که اتومبیل در اختیار نداشت، با ماشین خود به منزل برساند. قبل از خداحافظی، کتیرایی موضوعی را با حاج طرخانی مطرح کرد و همین موضوع باعث فاصله گرفتن استاد مطهری به رسم ادب از آنها شد و استاد با فاصلهای 30 متر دورتر، به تنهایی سر کوچه ایستاد. تروریستها چراغی را که ساکنان محل برای روشنایی و امنیت محله گذاشته بودند، خاموش کرده و میخواستند با استفاده از تاریکی شب استاد را غافلگیر سازند.
محمدعلی بصیری به سوی استاد مطهری که سر کوچه قدم میزد تا گفتوگوی کتیرایی و حاج طرخانی به اتمام برسد. حرکت کرد و از پشت سر صدایش زد: «آقای مطهری!»
استاد به سوی جوان برگشت و او ناگهان با اسلحهای به سمتش شلیک کرد، گلوله از پایین گوش سمت راست آیتالله مطهری وارد شد، مغز را شکافت و از ابروی سمت چپ او خارج گردید. استاد مطهری بر زمین افتاد.
محمد علی بصیری پس از این اقدام، از طریق یک کوچه فرار کرد و خود را به اتومبیل پیکان استیشن که در همان نزدیکی پارک شده بود رساند و به همراه دیگر تروریستها فرار کردند.
محمد علی بصیری کارگر چاپخانهای بود که اعلامیههای گروهک تروریستی فرقان را چاپ میکرد. او مدتی هم در فیلیپین درس خوانده بود ولی از اسلام و سیاست و انقلاب و... کمترین اطلاعی نداشت.
شخصیت عظیم علمی استاد
اما شخصیت علمى استاد مطهری بهگونهاى بود که در یکى از معدود ملاقاتهایش با آیتالله خویى، ایشان، او را بحر موّاج علم نامید و مرحوم علامه محمدتقی جعفری اوایل دهه 50، دربارهاش در یکی از جلسات درس خود خطاب به حاضران فرمود:
«... ايشان استوانه اسلام است. مبادا فيض حضور در جلسات او را از دست بدهيد. هنوز خيلي مانده است كه مردم شخصيت برجسته آقاي مطهري را بشناسند. آقايان! به اميد اين كه بعدها سخنرانيهاي ايشان به كتاب تبديل شود، خود را از حضور در جلسات درس استاد محروم نكنيد. در محفل درس و كلام آقاي مطهري، نوري وجود دارد كه نبايد آن را از دست بدهيد.»3
و محمدرضا حکیمی دربارهاش نوشت:
«... کسانى که از نزدیک با استاد مطهری محشور بوده و خدمات علمى گسترده او را دیده و به شخصیت علمى و روحیات معنوى وى آشنایى داشتهاند، او را به صفاتى چون «جامعیت علمی، نشر آثار گسترده و ابداع در تدوین، نثر روان، روح لطیف و شعرشناس، اهتمام فراوان به قرآن و نهجالبلاغه، شناخت دقیق سیره نبوى، اطلاع از احوال عالمان پیشین، شناخت تحلیلى از تاریخ اسلام، خوى علمى، عبادت و تهجّد، حریّت فکرى و شناخت مباحث اقتصادى زمان ستودهاند...»4
تعداد 1052 نوار کاست باقیمانده از سخنرانیهای استاد در مساجد و حسینیهها همچون حسینیه ارشاد و مسجد الجواد و جاوید و هدایت و... و کلاسهای دانشگاه و جلسات هفتگی در مراکز علمی همچون انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین و دانشجویان، 64 عنوان کتاب در معرفی ابعاد مختلف اسلام که بعضا دو جلدی و سه جلدی هستند، مقالات ارزشمند و مستدل در نشریات علمی و آکادمیک و... از جمله آثار استاد شهید مطهری بود که طی سالهای حیات پربرکتش انتشار یافت و از طریق همان کتابها و فایلهای صوتی سخنرانی تا به امروز استمرار داشته است.
شوق و شعف اساتید از دقت و هوش شاگرد
دقت و هوش استاد مطهری آنچنان بود که اساتیدش را بابت حضور در کلاسهایشان به وجد میآورد، چنانکه شخصیت عظیم علمی و قرآنی همچون استاد علامه طباطبایی دربارهاش گفته است:
«... (مطهری) علاوهبر مسئله تقوا و انسانیت و جهات اخلاقى (که انصافا داشت) یک هوش فراوانى هم داشت... بنده وقتى که ایشان به درسم مىآمدند حالت رقص پیدا مىکردم از شوق و شعف...»5
بار علمی فوقالعادهای که استاد مطهری پیدا کرده بود، او را به عرصه تدریس و آموزش و سخنرانی و نوشتن و گفتن کشانید. خودش میگفت:
«.... این بنده از حدود بیست سال پیش [1332 شمسى] که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزى که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگویى به سؤالاتى است که در زمینه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است. نوشتههاى این بنده، برخى فلسفى، برخى اجتماعى، برخى اخلاقى، برخى فقهى و برخى تاریخى است. با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلى از همه اینها یک چیز بوده و بس».6
استاد مطهری از مؤسسین و بانیان اصلی حسینیه ارشاد بود که در تجمع و تربیت و پرورش نسل انقلابی و مبارز بسیار موثر آفتاد، آن هم در روزگاری که کاخهای جوانان از جمله در حدود صد متری جنوب شرقی همین حسینیه و همچنین کابارهها و دانسینگها و مراکزی از این دست، نسل جوان را به فساد و فحشا و بیخبری فرا میخواند. اما استاد، سخنرانان و خطیبان دینی دانشمند و عالم را به آن حسینیه برد و آنچنان نسل جوان اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 را جذب کرد که جلسات سخنرانی و میزهای کتابخانه و نمازهای جماعت حسینیه ارشاد مملو از جوانان و دانشجویان شد.
به جز دعوت از سخنرانان و اساتید آگاه و توانا، وجه دیگر فعالیتهای استاد مطهری در حسینیه ارشاد، راهاندازی بخش انتشارات بود که با چاپ و انتشار متن سخنرانیها و یا مطالب آموزشی و تحقیقی درباره اصول و عقاید اسلامی، سهم مهمی در آگاهی نسل جوان آن روز ایفا نمود.
در هر محفل و انجمن، کلاس دانش برپا کرد
استاد مطهری بعد از حسینیه ارشاد مانند آنچه پیش از آن نیز انجام میداد، کلاسها و سخنرانیها و مجالس خود را در مساجد و دانشگاهها و انجمنهای مهندسین و پزشکان و بسیاری از محافل مردمی و روشنفکری برگزار کرد و کتابهایش را به چاپ رساند که از این بابت صدها هزار تن از جوانان و علاقهمندان نسل ما در جریان نهضت فرهنگی انقلاب قرار گرفتند. سخنرانیهای او که از سال 1334 در دانشگاه تهران تدریس کرد و سالها رئیس دپارتمان فلسفه این دانشگاه بود در نسل جوان و دانشگاهی تاثیر بسزایی داشت، چنانکه وقتی در سال 1354 توسط ساواک از تدریس در دانشگاه محروم شد، بازهم کتابها و جزوات و مجالس و کلاسهای خصوصیاش در آن سالهای سکوت و خفقان، مورد درخواست هزاران نفر بود.
استاد مطهری در قلب نهضت امام
شهید مطهری در کنار این جهاد علمی گسترده، همواره در سطوح بالای نهضت امام و انقلاب فعالیت داشت اما کمتر کسی از آن آگاهی داشت. چنانکه بسیاری از انقلابیون بر این باور بودند که استاد مطهری تنها به تدریس و سخنرانی و کلاسهای دانشگاه سرگرم است و به اصطلاح کاری با سیاست ندارد.
شاید تا سالها بعد، هیچکس متوجه نشد، استاد مطهری آرام و سر به کار درس و دانشگاه، عضو شورای روحانیت هیئتهای موتلفه اسلامی به شمار میآمد، از سال 1347 وکیل تامالاختیار امام تبعیدی امت در ایران و رابط اصلی ایشان با مردم در داخل کشور شد، به همراه روحانیون مبارزی مانند شهید بهشتی، جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کرد که در واقع هدایتگر مبارزات و اعتصابات و تظاهرات سالهای 56 و 57 در داخل کشور محسوب میگردیدند و اعتماد امام به او آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.
چنین شخصیت عظیمی که امام در سوگش گریستند، او را حاصل عمرشان دانسته و فرمودند که با رفتن او ثلمهای به اسلام وارد آمد که هیچ چیز جایگزین آن نیست، در اواخر شب یازدهم اردیبهشت 1358 در حالی که فقط دو ماه و 20 روز از پیروزی انقلاب میگذشت، با گلولهای از اسلحه استعمار و به دست خوارج روزگار بر خاک افتاد.
ساعت 2 نیمه شب 12 اردیبهشت 1358، در حالی که سه ساعت و بیست دقیقه از شهادت استاد مطهری میگذشت، مثل همیشه، ساعت کوکی اتاقش به صدا درآمد تا استاد را به مانند هر شب برای نماز و تهجّد بیدار کند، غافل از آن که دیگر روح مرتضی مطهری خود به پرواز درآمده و در ملکوت اعلی به دیدار محبوبش رفته بود.
منبع؛ دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
____________________________
1- صحیفه امام- جلد 7- صفحه 183 2- اعترافات قاتل شهید مطهری- فیلم اعترافات محمدعلی بصیری در دادگاه 3- حسین شریعتمداری- نگاه طبری به پشتصحنه فرقان- نشریه یادآور (شماره 6، 7 و 8)- ویژه بازکاوی اندیشه و عمل گروه فرقان- صفحات 163 تا 165- موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران- زمستان 1388 4- سپیده باوران- محمدرضا حکیمى- صفحه79 5- ویژهنامه استاد مطهرى- حزب جمهورى اسلامى- صفحات 27- 28
6- عدل الهى- مرتضی مطهری- انتشارات صدرا- صفحات 8- 10.