به گزارش راه شلمچه، «علیرضا معاف» در یادداشتی با پرداختن به ویژگیهای مجلس انقلابی و کارآمد، نوشت:
1- مقدمه
جمله حکیمانه امام خمینی مبنی بر انکه مجلس در راس امور است بیش از انکه یک جمله إخباری باشد یک گزاره إنشائی است بدان معنا که باید مجلسی سر کار بیاید که بتواند در راس امور کشور قرارگرفته و مقدرات کشور را ریل گذاری کند. اگر مجلس بخواهد در راس امور باشد باید مجلسی قوی، مستقل، محکم، مستحکم و در یک کلام انقلابی و کارآمد باشد. کارآمدی مجلس در سالهای اخیر به دغدغه جدی خردمندان و خواص و همچنین مردم تبدیل شده است.
نقش آفرینی موثر، نتیجه بخش و اثربخش مجلس در بزنگاههای کشور نظیر تصمیمات برجامی و بنزینی این سوال جدی را در ذهن بسیاری از مردم ایجاد کرده است که چرا مجلس شورای اسلامی کارآمدی لازم را ندارد. تحقق مجلسی که «عصاره فضائل ملت» و در «راس امور» باشد نیاز به خوانش مجدد مولفه های مجلس کارآمد، متدین و انقلابی دارد.
2- کارآمدی مردم سالاری دینی
در حالیکه در جامعهی پیشاانقلاب، مردمسالاری، یک خیال خام و دستنیافتنی بود و همگان میدانستند که انتخابات، «فرمایشی» و «صوری»ست و رأی مردم، کمترین تأثیری در سرنوشتشان ندارد، با وقوع انقلاب، ناگهان و یکباره، ورق برگشت و ره صدساله، یکشبه پیموده شد. انقلاب اسلامی، نهتنها خود مصداق «انقلاب اجتماعی تمامعیار» بود و بهصورتی شگفتانگیر و آرمانی، همهی ظرفیّتهای اجتماعی و مردمی را به صحنه آورد و جامعه را بهطور کامل، در راستای برانداختن سلطنت و برپایی حکومت دینی، بسیج کرد، بلکه در مراحل بعدی نیز از «مراجعه به مردم» و «تعهد به ارادهی اجتماعی»، غفلت نکرد. انقلاب، از سال نخست پیروزی، مراجعه به مردم را در دستور کار خویش قرار داد و هرگز مجال نداد مردم از صحنه و میدان «نقشآفرینی» و «تعیینکنندگی» سیاسی و اجتماعی خارج شوند، و به حوزهی زندگی شخصی و دغدغههای روزمره و نازل، بسنده کنند. برای انقلاب و از نظر انقلاب، در صحنه بودن و ایفای نقش مردم، یک ارزش مستمر و بنیادین بود، تا آنجاکه انقلاب، تداوم حیات خویش را، مشروط به حضور مردم کرد و کنارگیری و حاشیهنشینی آنها را، برابر با زوال و نابودی خود انگاشت.
ما هم با تاریخ بیگانهایم و هم حافظهی تاریخی قوی و پُرگنجایشی نداریم، وگرنه نباید فراموش میکردیم که در حکومت پهلوی، وضع مشارکت مردم و منزلت اراده و خواست مردم در سرنوشت سیاسی و اجتماعیشان چگونه بود. باید به چهل سال گذشته بازگردیم و تاریخ برای یکبار دیگر، برای امروز و برای بهدست آوردن تحلیل واقعبینانهای از دستاوردها و نتایج انقلاب، بخوانیم. واقعیّت حاکی از این است که در اثر انقلاب، شأن مردم از «هیچکاره»، به «همهکاره» تغییر یافت و مردم و ارادهی آنها، از «حاشیه» به «متن» کشیده شد. «دیکتاتوری سلطنتی» که در شخص شاه، متمرکز بود و تمام «قدرتها» و «اختیارات» را از همگان سلب کرده بود، کمترین جایی برای تحقق و اعمال «ارادهی اجتماعی» باقی نگذاشته بود، بهطوریکه «همه»، «هیچ» انگاشته میشدند. خواست مردم، باید در امتداد خواست شاه قرار داشت، بلکه مردم «حقّ» نداشتند در عرض شاه، خواست و میلی داشته باشد و امری را مطالبه کنند. آنچه که اهمّیّت داشت، «ارادهی ملوکانه» بود، نه «ارادهی مردم». ارادهی مردم، بیارزش و بیاعتبار بود و هیچ امری را در ساخت سیاسی و اجتماعی، تعیین نمیکرد. البته اینکه شاه، ارادهی اجتماعی را هیچ میانگاشت و به آن بها نمیداد، بیجهت نبود، چون او به خوبی میدانست که چنانچه مجال و مهلتی به ارادهی اجتماعی بدهد و امکان تحقق آن را فراهم نماید، بهناچار باید از قدرت، کنارهگیری کند و با سلطنت وداع نماید. پس میدان و مجال ظهور به ارادهی اجتماعی دادن، همان و فروپاشی حکومت پهلوی، همان. بنابراین، «هیچانگاری ارادهی اجتماعی»، بیدلیل نبود و از محاسبات و حدسهای ذهنی شخص شاه دربارهی نسبت مردم با او و حکومت خودکامهاش برمیخاست. با این حال، او برای همیشه نتوان در برابر ارادهی اجتماعی مقاومت کند و به سرکوب آن ادامه دهد، چون این اراده، آنچنان قوی و مقتدر بود که هر آنچه در مقابلش قرار داشت را ویران میکرد و بههرحال، راهی در تاریخ برای خود میگُشود تا تحقق عینی یابد. و چنین نیز شد؛ در سال پنجاهوهفت، ارادهی اجتماعی بیش از گذشته، به صحنهی بازی سیاسی آمد و یکهتازانه و قدرتمندانه، شاه را به چالش طلبید و در نهایت، او را به عقب راند. به این ترتیب، باید انقلاب کبیر اسلامی را، عالیترین و راقیترین تجلّی ارادهی اجتماعی مردم ایران شمرد که حتّی در مقایسه با سایر انقلابهای معاصر نیز، پیشروانهتر و کمالیافتهتر است.
مردمسالاری برخاسته از انقلاب اسلامی، سه خصوصیّت عمده دارد: نخست اینکه از نظر اثرگذاری بر ساخت سیاسی و اجتماعی، «واقعی/ حقیقی/ صادقانه/ تعیینکننده/ تغییردهنده» است، نه «نمایشی/ صوری/ دروغین/ ساختگی/ فرمایشی»؛ دوّم اینکه از نظر کمّیّت مشارکت و حضور مردمی، «حداکثری/ بیشینه/ حدّ اعلاء» است، نه «حداقلّی/ ناچیز/ اندک»؛ سوّم اینکه از نظر ریشه و سرچشمهی ایدئولوژیک، «قُدسی/ الهی/ دینی» است، نه «سکولار/ شیطانی/ طاغوتی». چنین ترکیب و هندسهای در هیج جای جهان معاصر، شبیه و نظیر ندارد و بهراستی، منحصر به انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب ایران، که عهد تاریخی تازهای را پیش روی انسان معاصر نهاد، سلسله مفاهیم متفاوت و بیسابقهای را نیز خَلق کرد و آنگاه در جهت تحقق عملی و عینیشان کوشید، که مردمسالاری دینی، از این جمله است. مردمسالاری دینی که مجرا و سازوکار خاص و متفاوتی برای مشارکت اجتماعیست، سه خصوصیّت یاد شده در متن خود دارد و به همین واسطه، هرگز نمیتوان آن را با «مردمسالاری سکولار» که در غرب شایع است، مقایسه کرد. به تعبیر مغز متفکّر انقلاب، علامهی شهید آیتالله مرتضی مطهری، باید چنین گفت که مردمسالاری غربی، «حیوانیّت رهاشده» است و مردمسالاری دینی، «انسانیّت رها شده».
نمیتوان و نباید از کارنامهی پُر درخشش و خیرهکنندهی انقلاب دربارهی مردمسالاری و مشارکت اجتماعی سخن گفت، ولی به نقش خاصی که امام خمینی و رهبر انقلاب در اینباره ایفا کردند، اشارهای نکرد. واقعیّت آن است که چنانچه عنان و زمام کار به دست اینان نبود، مردمسالاری حتّی بهفرض محال تحقق انقلاب نیز، وضع دیگری داشت و هرگز بدین صورت، ستایشآمیز و درخور تقدیر نبود. از این جمله، دفاعهای قاطعانه و دشمنساز رهبر انقلاب، مثالزدنیست: اینکه ایشان در برابر جریانی که خواستار دستکاری در شرایط و زمینههای انتخابات بود، مقاومت کرد و انتخابات را «حقّ مردم» و «از آن مردم» دانست و کمترین مداخلهای در آن نکرد؛ اینکه ایشان در مقابل کسانیکه به بهانهها و اغراض سیاسیکارانهای میخواستند برپایی انتخابات را به تأخیر انداختند، ایستاد و تصریح کرد که انتخابات، باید «حتّی بدون یک روز تأخیر» برگزار شود؛ اینکه ایشان به «زیادهخواهی نیروهای فتنهگر» در سال هشتادوهشت، پاسخ مثبت ندارد و در برابر «لشکرکشی خیابانی»، آراء مردم را نادیده گرفت و از «جمهوریّت»، عقبنشینی نکرد؛ اینکه ایشان، رأی مردم را «حقّالناس» شمرد و بدان «حُرمت شرعی و دینی» بخشید و نظام اسلامی را «امانتدار رأی مردم» معرفی کرد که هرگز به آن خیانت نکرده و نخواهد کرد؛ اینکه ایشان تصریح کرد که مردمسالاری را «صادقانه» پذیرفته به آن «باور» دارد و به آن باور دارد و هرگز با آن مواجههی سیاستبازانه و اقتضائی ندارد؛ و ... . اینها و واقعیّتهای دیگری از این دست که ما از آنها بیخبریم؛ گواه آن است که چنانچه بازیگر اصلی این میدان، رهبر انقلاب نبود، چهبسا انقلاب در مسیر دیگری قرار میگرفت و نسبت دیگری با مردمسالاری میداشت.
مردمسالاری دینی، ریشههای ایدئولوژیک دارد، یعنی «ایمانی/ اعتقادی/ دینی» است. از اینرو، مشارکت اجتماعی در الگوی اسلامی و انقلابی، «داوطلبانه/ خودجوش/ اختیاری/ ارادی» است، نه «تحمیلی/ اجباری/ قهری/ تحکّمی». پس اینکه مشارکت اجتماعی در ایران پساانقلاب، «از پایین» و «مهندسینشده» است، نه «از بالا» و «فرمایشی»، به این حقیقت بازمیگردد که چنین مشارکتی، از نوعی «الزام باطنی/ قلبی/ درونی» برمیخیرد و حاصل غلیان و فاعلیّت حس «مسئولیّت ایمانی» و «تعهد الهی» است. برخلاف چنین رویّهای، مردمسالاریها و مشارکتهای سکولار، یا بر «انگیزههای مادّی/ معیشتی/ اینجهانی/ خودخواهانه» تکیه دارند، یا بر «انگیزههای دیوانسالارانه/ بوروکراتیک/ اداری». مردمسالاری دینی، به سبب اینکه ریشه در «دین» دارد و دین نیز داعیّهی «جهانشمولی» دارد و انسان مسلمان، قائل به «جهانوطنی»ست، حتّی در چارچوب تنگ «انگیزههای ملّی/ قومی/ وطنی» نیز محصور نمیشود. در این فلسفهی اجتماعی، انسان به این سبب که انسان است و برخوردار از فطرت الهی و متعهد به شریعت خدایی، برداشتی از عالَم و منزلت خویش در آن دارد که بسیار وسیع و پهندامنه است. پس اینکه از حوزهی شخصیاش پا فراتر مینهد و نسبت به آنچه که در جامعه میگذرد، احساس مسئولیّت میکند و جامعه را نیز در بُعد محلّی، محدود نمیکند و به جامعهی انسانی و جهانی مینگرد، همهوهمه، برخاسته از جهانبینی الهی است.
در دورهی پساانقلاب، «سرمایهی اجتماعی» و «ثروتهای معنوی ناظر به زندگی جمعی»، افزایش چشمگیری یافت. انقلاب به دلیل اینکه «امر اجتماعی» را بر «امر سیاسی»، مقدّم شمرد و «ارادهی اجتماعی» را در سایهی «ارادهی تشریعی الهی» قرار داد، موجبات رشد فزاینده و شتابان امر اجتماعی را فراهم کرد و جهان اجتماعی را از «اندوختههای هویّتی» و «ذخایر معنایی»، انباشته کرد. در دورهی پساانقلاب، امر اجتماعی، امر سیاسی را «تعیین» و به خود «مشروط» کرد و ارادهی مردم بر سیاست، «غلبه» یافت، بهصورتیکه پا نهادن به قلمرو قدرت سیاسی، وابسته به اراده و خواست مردم شد. از سوی دیگر، جوهر و سرشت الهی انقلاب، هیچ چیزی را در عرض رضایت و حکم خدای متعال قرار نداد و مردمسالاری را به خودبنیادی انسان، تعبیر نکرد، بلکه بر «هدایت الهی» و «تقیّد مردمسالاری به دین»، تأکید کرد.
تجربه موفق انتخابات در مردم سالاری دینی
مطابق اصل ششم قانون اساسی، در جمهوری اسلامی، امور کشور باید با اتکای به آرای عمومی اداره شود. مطابق اصل بیستوششم قانون اساسی، گروههای سیاسی و صنفی آزادند، و هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع، یا به شرکت در از آنها مجبور کرد. پس از انقلاب، مشارکت مردمی، بر اساس تفکّر اسلامی، تئوریزه شد.[1] عنصر جمهوریّت، نه یک انتخاب تصادفی یا قهری، بلکه ناشی از الزام نظری بود. التزام انقلاب به جمهوریّت، منشأ دینی دارد، نه بیرونی/ سکولار/ ضمیمهشده به دین. مردمسالاری دینی، ریشههای عمیق ایدئولوژیک در سنّت فکری بومی/ اسلامی دارد. مردمسالاری دینی؛ راه سوّم در میان دیکتاتوری سلطنتی و دموکراسی سکولار بود. در گفتمان انقلاب، مردم، ولیّ نعمت حاکمان هستند. در صحنه بودن مردم، خواست همیشگی انقلاب بوده است. انقلاب با جهشی برقآسا، دیکتاتوری سلطنتی/ اختناق و استبداد/ تحقیر و حاشیهنشینی را به مردمسالاری دینی/ مردمگرایی خداپسندانه تبدیل کرد.[2] در انقلاب، دو راهی یا حکم دین یا مشارکت مردم، شکسته شد. مردمسالاری دینی، راه سوّمی در برابر دیکتاتوری سلطنتی و دموکراسی غیر دینی است. در منطق دینی انقلاب، ظلم/ جور/ استبداد/ خودکامگی نسبت به مردم، مشروع نیست. در نظام اسلامی، قهر/ غلبه/ تغّلب/ فریب/ خدعه/ نیرنگ/ اعمال زور، معنا ندارد.[3] در منطق دینی انقلاب، مردم نسبت به حاکمیّت سیاسی، حقّ دارند. در دولت دینی، روش اصالی و اوّلی، استدلال و اقناع است، نه تحکّم و تحمیل و زور. دولت دینی، حداکثری/ تمامیّتخواه/ متمرکز/ جامعالقوا/ نافی مشارکت مردم نیست. انقلاب، مشارکت مردم را از نقطهی زیر صفر، به حدّ اعلا رساند. مردمسالاری دینی، مشارکت در چارچوب هدایت الهی است.[4] انقلاب بنا به دلایل اعتقادی، رأی مردم را حقّالناس میشمارد. انقلاب بنا به دلایل اعتقادی، رأی مردم را امانت میشمارد. نظریهی مردمسالاری دینی، سخن تازه/ فکر نو/ حرف مبدعانهی انقلاب است.
مشارکت مردمی در انقلاب، فقط یک آرمان نظری نبود، بلکه تحقق عینی نیز یافت. انقلاب، موجب گذار جامعهی ایران از استبداد سلطنتی به آزادی دینی شد. انقلاب در هیچ لحظهای، تهی از مشارکت مردمی نبوده است. پس از انقلاب، بدون هیچ وقفهای، مردم در سطح سیاسی و اجتماعی، فعّال و تعیینکننده شدند. انقلاب در طول چهار دههی گذشته، همواره خواهان حضور مردم بوده است.[5] مردمسالاری تحققیافته در انقلاب، در تاریخ ایران، استثناییست. دلیل ماندگاری انقلاب با وجود بحرانهای ویرانگر، اجتماعیبودن/ مردمیبودن/ بدنهی اجتماعی داشتن آن است.[6] مردمسالاری تحققیافته در انقلاب، صادقانه است، نه سرمایهسالار/ پولمحور، موقتی/ دورهای و اقتضایی/ گُزینشی. جمهوری اسلامی، چیزی غیر از مردم نیست. انقلاب، نسبت اینهمانی با مردم دارد. جمهوری اسلامی، واقعیّتی جز مردم ندارد. نسبت اینهمانی انقلاب با مردم، یعنی حاکمان، از مردم و در خدمت مردم هستند. جمهوریّت برخاسته از انقلاب، واقعی/ اکثری و صادقانه/ راستین است. تعهد عملی تمامعیار انقلاب به نتایج و لوازم مردمسالاری، مثالزدنی بوده است. رمز پیروزی و بقای انقلاب، یکی انگیزهی الهی ایجاد حکومت اسلامیست؛ و دیگری وحدت و اجتماع ملّت.[7] رمز پیروزی و بقای انقلاب، اجتماع ملّت بر مَدار انگیزهی الهی ایجاد حکومت اسلامیست. سرّ ایجاد و استمرار انقلاب، همبستگی اجتماعی مردم بر مَدار مقصد الهی برپایی حکومت اسلامیست. اقتدار/ استحکام/ مقاومت جمهوری اسلامی در برابر توطئهها/ دشمنیها/ کارشکنیها، حاصل پشتوانهی مردمی/ جمعی/ اجتماعی آن است. تمام نهادهای انقلاب، ریشههای مستحکم مردمی دارند. شکلگیری نهادهای انقلاب، حاصل احساس مسئولیّت مردم نسبت به سرنوشت انقلاب است. چهل سال، حضور مستمر و فزایندهی مردم در راهپیماییهای سالیانهی انقلاب، در دنیا نظیر ندارد. استمرار حضور مردم در راهپیماییهایی سالیانهی انقلاب، عمیق باور آنها به انقلاب را نشان میدهد. مردمسالاری در انقلاب، مستمر، صادقانه و حداکثری بوده است. در اثر انقلاب، ارادهی مردم، جایگزین ارادهی ملوکانه شد.[8] انقلاب، خواست مردم را جایگزین خودکامگی شاه کرد. انقلاب، سایهی خودکامگیهای شاه را از ارادهی مردم برچید. انقلاب، مردمی را که هیچکاره بودند، همهکار کرد. انقلاب، مردم را از حاشیهی سیاست، به متن سوق داد. در سیاست پیش از انقلاب، مردم هیچکاره بودند. به تعبیر رهبر انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، چیزی جز ملّت ایران نیست. نظام اسلامی، تبلور ارادهی مردم است، نه یک نظام بوروکراتیک و اشرافی بریده از مردم. نظام جمهوری اسلامی، تجسّم ساختاری خواست مردم است. در اثر انقلاب، مردم از تماشاگران سیاست، به تعیینکنندگان آن تبدیل شدند. انقلاب، شکاف میان مردم و حکومت را به اتحاد این دو تبدیل کرد. نیرومندی بدنهی اجتماعی انقلاب، سرّ اقتدار آن در برابر بیگانگان است. قوّت جنبهی مردمی انقلاب، آن را از تهدیدهای بنیانبرافکن، عبور داده است.
انتخاباتهای مربوط به نهادهای حاکمیّت. انقلاب چه در استقرار اصل حاکمیّت و چه در گزینش حاکمان و نهادهای حاکمیّتی، مبتنی بر رأی مردم بوده است. تکثّر نیروها و جریانهای سیاسی که در موقعیّت انتخابشدن قرار میگیرند، نشانهی واقعی بودن مردمسالاری دینی است. وقوع چرخشهای سیاسی ناگهانی، نشاندهندهی انتخابات آزاد/ مهندسینشده/ سازماننیافته/ برنامهریزینشده بوده است. وجود نوسانات سیاسی گسترده و اساسی در نهادهای حاکمیّتی در دورههای مختلف، حاکی از واقعیّت داشتن مردمسالاری بوده است. تغییرات سیاسی ناشی از انتخابات، گواه وفاداری و صدق انقلاب نسبت به مردمسالاری است. روند انتخابات در دورهی انقلاب، هیچگاه متوقف نشده است. روند انتخابات در دورهی انقلاب، متداوم/ مستمر/ همیشگی بوده است. جمهوری اسلامی، هیچگاه در آراء مردم، خیانت نکرده است. پیروزی جریان مخالف دولت مستقر بهعنوان مجری انتخابات، نشاندهندهی سلامت انتخابات است. اینکه ولیّفقیه، رأی مردم را از لحاظ شرعی، حقّ الناس قلمداد میکند، خصوصیّت منحصربهفرد انتخابات در ایران است. از جمله دلایل اعتبار و سلامت انتخابات در ایران، حقّ الناس شمرده شدن رأی مردم از لحاظ دینی است. انقلاب، انتخابات فرمایشی/ تشریفاتی/ فرمایشی را برچید و انتخابات حقیقی/ واقعی/ اثرگذار را حاکم کرد. برگزاری سیوشش انتخابات در طول چهل سال گذشته، نشانهی تعهد عملی انقلاب به مشارکت مردمیست.[9]
تجربهی مردمسالاری در ایران پساانقلاب و غرب
دموکراسی غربی، بیگانه با دین و در برابر دین است. در غرب، میان دین و دموکراسی، همگرایی برقرار نشده است. دموکراسی غربی، حیوانیّت رهاشده است. دموکراسی غربی، صورت عینی نفسانیّت جمعیست. دموکراسی غربی، مظهر تفکّر اومانیستی است. دموکراسی غربی، دموکراسی فارغ از اخلاق و ارزشهای انسانیست. ذات نظام سرمایهداری، حتّی دموکراسی سکولار را نیز برنمیتابد. نظام سرمایهداری در غرب، دموکراسی را به منافع خود، محدود کرده است. نظام سرمایهداری با در اختیار داشتن رسانهها، جایی برای دموکراسی واقعی، باقی نگذاشته است. حقیقت و پشت پردهی دموکراسی غربی، سرمایهسالاریست، نه مردمسالاری. تمام سازوکارهای دموکراسی در غرب، زیر سیطرهی نظام سرمایهداری است. دموکراسی در غرب، متعهد به منافع سرمایهسالاران صهیونیست است. نظام سرمایهداری، امکان وجود و اثرگذاری هرگونه تفکّر مستقل را زدوده است.
در مقایسه با انتخابات کشورهای دیگر، حتّی آمریکا و فرانسه بهعنوان نمادهای دموکراسی نظام لیبرالی، میزان مشارکت در ایران، بیشتر است. ایران، صدرنشین/ قلّهنشین/ سرآمد مردمسالاری در جهان است. میانگین درصد مشارکت در انتخابات پارلمانی ایران، از میانگین کشورهای غربی، بالاتر است. در یک قرن اخیر، در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، همیشه نیمی از مردم شرکت نکردهاند. درصد مشارکت مردم برای انتخاب اعضای کنگره نیز، همیشه بین 30 تا 40 درصد در نوسان بوده است. میزان مشارکت مردم در انتخابات پارلمانی فرانسه نیز، بین 40 تا 60 درصد است. در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا، ۵۵٫7 درصد واجدان شرایط رأیدهی در آمریکا، به پای صندوقهای رأی رفتهاند. این عدد نسبت به سال 2012، رشد اندکی داشته، اما به رکورد سال 2008 که 58.3 درصد بود، نرسیده است. از جمله کشورهای توسعهیافته که مشارکت انتخاباتی در آنها، کمتر از ایران است، میتوان به فرانسه (۶7.9 درصد)، آلمان (۶۶٫1 درصد)، اتریش (۶۵٫9 درصد)، انگلیس (۶۵٫۴ درصد)، کانادا (۶2.1 درصد) و ژاپن (۵2 درصد) اشاره کرد. در غرب، سیاستگریزی و بیتفاوتی سیاسی، رایج شده است. غیر سیاسی شدن جامعهی غربی، ناشی از واقعیّت نداشتن دموکراسی است. در انتخاباتهای پارلمانی ایران، درصد مشارکت از 51 درصد تا 71 درصد، متغیّر بوده است. حضور 85 درصدی مردم در انتخابات، اتّفاقیست که در هیچیک از کشورهای مهد دموکراسی، رخ نداده است. مشارکت مردم ایران در انتخابات سال 96، به میزان 73 درصد بود، این عدد، بالاتر از میزان مشارکت مردم بسیاری از کشورهای توسعهیافته، از جمله ایالات متحده است. از سال 92 تا 96، درصد مشارکت مردم در دو انتخابات ریاستجمهوری، روی 73 درصد، ثابت مانده است. مشارکت سیاسی مردم ایران، حدّ نصابهای رایج را درهمشکسته است. کمترین مشارکت مردم در انتخابات ایران، برابر با بالاترین مشارکت در امریکاست. میانگین مشارکت مردم در هیچیک از انتخاباتها، کمتر از پنجاه درصد نبوده است.
3- مولفه ها و شاخصه های مجلس کارآمد
برای تدقیق و فهم عمیق شاخصه های مجلس مستقل، قوی و کارآمد باید نقاط نزاع گفتمانی و نقاط تعارض عملکردی مجلس کارآمد با مجلس ناکارآمد را تبیین نمود. در طرح واره جدولی ذیل هشتاد و چهار مولفه مجلس کارآمد و در مقابل آن مجلس ناکارآمد را بازخوانی می کنیم. طبعا برایند این مولفه ها مردم را در تشخیص مصادیق یاری خواهد نمود.
پینوشت:
[۱]. «احدی شرعاً نمیتواند به کسی، کورکورانه و بدون تحقیق، رأی بدهد.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 18؛ ص 336؛ 22 بهمن 1362).
[۲]. «هر چه به سر این ملّت مظلوم در طول زمان، پس از مشروطیّت تا دورهی آخر انتصابات ستمشاهی آمد، بهطور قاطع، از مجلسهای فاسد بود که ملّت در انتخاب نمایندگانش، یا هیچ دخالت نداشت، یا دخالت بسیار ناچیزی داشت.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 18؛ ص 334؛ 22 بهمن 1362).
ما در دورهی قبل از انقلاب، «دیکتاتوری» و «در حاشیه بودن مردم»، و «بیاعتنایی به مردم» را در امر حکومت دیدهایم. مردم قبل از انقلاب، «هیچ نقشی» در مدیریّت کشور و تعیین مدیران نداشتهاند؛ چنانکه پادشاهان و اطرافیانشان، میآمدند و میرفتند، امّا مردم، فقط «تماشاچی» بودند. انقلاب اسلامی آمد و مردم را از «حاشیه» به «متن» آورد و مردم شدند صاحب اختیار(حضرت آیتالله حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای؛ در مراسم تنفیذ حکم دوازدهمین دورهی ریاستجمهوری؛ 12 مرداد 1396).
[۳]. در نظام اسلامی، قدرتی که از قهر و غلبه و اعمال زور و تغلّب حاصل شده باشد، مشروع نیست، بلکه قدرت باید برخاسته از اختیار و ارادهی مردم باشد.(همو؛ شب ظلمانی شاهنشاهی؛ تهران: انشارات انقلاب اسلامی، 1395، ص 5./ در مراسم سالروز رحلت امام خینی؛ 14 خرداد 1393).
[۴]. «آرای مردم در مقابل حکم خدا، رأی نیست؛ ضلالت است. ما میخواهیم که احکام اسلام، در همهجا جریان پیدا بکند و احکام خدای تبارکوتعالی حکومت کند.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 8؛ ص 280؛ 4 تیر 1358).
[۵]. «از آغاز انقلاب تاکنون، یکی از اهداف شوم و پلیدی که همواره مورد توجّه استکبار جهانی و نوکران خارجی و داخلی آنان بوده است، دور کردن مردم از صحنههای انقلاب و گسستن پیوندهای پولادین آنان با آرمانهای اجتماعی ـ سیاسی اسلام بوده است.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 21؛ ص 8؛ 11 فروردین 1367).
«همه، مسئول سرنوشت کشور و اسلام می باشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آتیه. و چهبسا که در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهی باشد که در رأس گناهان کبیره است.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 21؛ ص 421؛ 15 خرداد 1368).
«اگر بخواهید در مقابل دنیا، اظهار حیات بکنید [...]، باید مشارکت کنید. اگر ـ خدای نخواسته ـ از عدم مشارکت شما، یک لطمهای بر جمهوری اسلامی وارد بشود، [...] مسئول پیش خدا هستیم. مسئله، مسئلهی ریاستجمهور نیست؛ مسئله، مسئلهی اسلام است.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 19؛ ص 327؛ 8 مرداد 1364).
«اگر خدای نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامی، از ناحیهی عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمهای وارد شود، یکیک تمام ملّت در پیشگاه خدای قهّار توانا، مسئول خواهیم بود.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 18؛ ص 335؛ 22 بهمن 1362).
[۶]. «مردم نباید کنار بروند، اگر مردم کنار بروند، همه شکست میخوریم.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 18؛ ص 242؛ 20 آذر 1362).
[۷]. «بیتردید، رمز بقای انقلاب اسلامی، همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملّت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن، انگیزهی الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملّت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.»(امام سیدروحالله خمینی؛ صحیفهی امام؛ ج 21، ص 404).
[۸]. انقلاب، «حکومت پادشاهی» را که «حاکمیّت شخصی» بود، ریشهکن کرد و بهجای آن، «حاکمیّت مردمی» را بهوجود آورد. در آن دوره، شاه را «صاحب مملکت» میشمردند، اما انقلاب، مملکت را به صاحبان اصلیاش که ملّتند، برگرداند، و این مردم هستند که با حضور و انتخاب خود، تعیینکنندهاند(حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای؛ در دیدار مردم در حرم مطهر رضوی؛ 1 فروردین 1395).
[۹] . از اوّل انقلاب تا امروز، نصاب شرکت مردم در انتخابات، پایین نیفتاده و تنزّل نکرده است، بلکه رقم مشارکت، در مقایسه با انتخابهای دنیا، رقم بالا و نصاب برجسته است. معنای شرکت وسیع مردم در انتخابات این است که نظام اسلامی، توفیق یافته «مردمسالاری دینی» را «تثبیت» و «نهادینه» کند؛ مردمسالاری، به یک «جریان عادی» تبدیل شده است. این برای کشوری که در طول قرنهای متمادّی، با حکّام مستبد و دیکتاتور، گذران میکرده است، چیز کمی نیست، و باید قدر آن را دانست. این «نعمت بزرگ» را ناسپاسی نکنیم؛ همچنان که در سال هشتادوهشت، عدّهای این نعمت الهی را ناسپاسی کردند، و همچنین اینکه کسانی، انتخابات را ناسالم میشمارند(حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای؛ در دیدار مردم در حرم مطهر رضوی؛ 1 فروردین 1393).
مجلس انقلابی و کارآمد | مجلس غیر انقلابی و ناکارآمد |
مجلس مسئله حل کن | مجلس فرصت طلب و سودجو |
مجلس پاک پاکدست | مجلس فرصت طلب و سودجو |
مجلس غیر وامدار | مجلس سازشکار و توصیه پذیر |
مجلس پاسخگو و انتقاد پذیر | مجلس سرکوب کردن مخالفین |
مجلس کار | مجلس تبلیغ و رسانه و شعار |
مجلس همراز و همزاد مردم، مجلس متکی به مردم | مجلس دور از مردم |
مجلس تصمیم و در میدان حاضر در صحنه | مجلس گریزان |
مجلس مبارزه با فساد | مجلس فسادپذیر |
مجلس مردمی و نوکر مردم | مجلس افراد خاص |
مجلس آینده نگر | مجلس روزمرگی |
مجلس آرمانگرا | مجلس واقعیت زده |
مجلس ایمانی | مجلس سکولار |
مجلس شجاع غیرتمند | مجلس ضعف شخصیت و شاه سلطان حسینی |
مجلس در دسترس مردم | مجلس دور از دردهای مردم |
مجلس شفاف | مجلس مخفی کار |
مجلس سیاست زده اجتماعی | مجلس متوازن |
مجلس پایبند به اخلاقیات دینی | مجلس بی مبالات به احکام اسلامی |
مجلس صبور و پر استقامت | مجلس شکننده و بحران زا و بحران نما |
مجلس احیاء ارزش های انقلاب و تهدید زا | مجلس عدول از گفتمان انقلاب |
مجلس قانونمدار | مجلس قانون ستیز و قانون گریز |
مجلس آگاه به دغدغه های مردم | مجلس بی خیال |
مجلس حل اساسی مشکلات | مجلس فرار از مشکلات |
مجلس جوانگرا | مجلس جوان فریب |
مجلس صرفه جویی | مجلس اسراف و بریز بپاش |
مجلس خلاق و نوآور | مجلس مقلد |
مجلس چابک و کارآمد | مجلس لَخت و تنبل و پیر |
مجلس ساده زیستی و نوکری | مجلس اشرافیت و تکبر |
مجلس حرمت بیت المال | مجلس بی مبالات به اموال بیت المال |
مجلس ولایتمدار | مجلس بی اعتقاد به ولایت فقیه |
مجلس مبارزه با مفاسد نظام یافته | مجلس بی تفاوت به مفاسد |
مجلس مبارزه با مفاسد | مجلس توجیه مسائل |
مجلس ایجاد تمدن نوین اسلامی | مجلس توسعه و مدرن شدن |
مجلس استقلال و عزتمندی | مجلس ذیل تمدن غرب |
مجلس متکی به حرمت ملی | مجلس پیروی مقلدانه از مسیر غرب |
مجلس ابتکار و نوآوری | مجلس تقلید |
مجلس توجه به نیروهای درونی | مجلس وابستگی محض به غرب |
مجلس ابتناء برتعالیم و مبانی دینی | مجلس دین در حاشیه و بصورت فردی |
مجلس عدالت و پیشرفت | مجلس توسعه غربی |
مجلس مبارزه با فقر | مجلس تکریم سرمایه داران |
مجلس کرامت انسانی | مجلس آزادی مطلق |
مجلس ایستادگی و پایداری | مجلس عدم لزوم تحمل سختی ها |
مجلس جهاد و مقاومت | مجلس تسلیم |
مجلس شرافت ملی | مجلس جایگاه جهان سوم ودر حال توسعه |
مجلس جنبش علمی و جنبش نرم افزاری | مجلس ترجمه و تقلید علمی |
مجلس برابری فرصت ها | مجلس برخورداری برترها |
مجلس همه ایران | مجلس سعد آباد نشین ها |
مجلس جوانی و نشاط | مجلس پیری و فرسودگی |
مجلس اقتصاد مقاومتی | مجلس اقتصاد آزاد |
مجلس آزادی فلسطین و مقابله با اسرائیل | مجلس عدم چالش و درگیری (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) |
مجلس ساده زیستی مسئولان | مجلس لزوم سیر بودن مسئولان |
مجلس رسیدگی به نقاط محروم | مجلس تمرکز گرایی و مجلس در تهران (تهران جلو چشم دنیاست) |
مجلس حیاء و عفت و حجاب | مجلس ولنگاری |
مجلس اشتغال | مجلس حفظ سرمایه های خارجی به هر شکلی |
مجلس مردمی | مجلس طی شدن دوران انقلاب/ مردم به سراغ کارهای خودشان بروند |
مجلس اهداف مادی و معنوی توأمان | مجلس وظیفه آبادانی صرف دنیا |
مجلس رشد فرهنگ دینی | مجلس دین هم یکی از اجزای فرهنگ است |
مجلس تعمیق و گسترش اخلاق | مجلس قانون کافی است |
مجلس فرهنگ دفاع مقدس | مجلس ساخت موزه و لزوم بازگشت به گذشته و باستان گرایی |
مجلس مبارزه با تبعیض و آقازاده ها | مجلس لزوم رعایت شان پیشکسوتهای حتی متخلف |
مجلس گسترش و اصلاح فرهنگ ازدواج | مجلس جوانها و خانواده هایشان خودشان کاری می کنند |
مجلس مقابله با تهاجم فرهنگی | مجلس دهکده جهانی و لزوم تسلیم فرهنگی |
مجلس مهندسی فرهنگی | مجلس فرهنگ آخرین بخش از وظایف مجلس و امری مستحب |
مجلس سبک زندگی اسلامی- ایرانی | مجلس قدرتمندی ابزارهای ترویج سبک زندگی غربی و ناچاری از تبعیت از سبک زندگی غربی |
مجلس لزوم به میدان آوردن انرژی و ظرفیت مردم | مجلس امکان بی قانونی و عدم ضرورت درد سر سازی |
مجلس مقابله با فساد | مجلس فراری شدن سرمایه ها |
مجلس لزوم ایجاد جبهه جهانی مقاومت | مجلس جهان دست قدرت ها است |
مجلس لزوم پاسخگویی مجلس | مجلس عدم پررو کردن مردم |
مجلس پایان لیبرال دموکراسی | مجلس وجود نداشتن راه دیگر جز راه غربی ها |
مجلس مردم سالاری دینی | مجلس دین حداقلی است و حرفی در امور اجتماعی و سیاسی ندارد |
مجلس زن و لزوم نقش مادری و تربیت | مجلس زن یک عنصر کار |
مجلس فرهنگ در فضای ذهن و قلب و رفتار و دارای وجوه نرم افزاری | مجلس ساخت و ساز سخت افزاری فرهنگی |
مجلس لزوم دانشگاه شدن جامعه | مجلس نیازمندی مردم به سرگرمی |
مجلس آموزش روش حل مسائل وظیفه نظام آموزش است | مجلس یادگیری یافته های غربی |
مجلس لزوم توجه به خانواده | مجلس جامعه پذیری وظیفه نظام آموزش و رسانه ها |
مجلس خانواده سنگر اصلی | مجلس خانواده در حال مدرن شدن |
مجلس خانواده سلول جامعه | مجلس لزوم توجه به فرد و فردگرایی |
مجلس وظیفه مجلس قرار گرفتن در کنار خانواده است | مجلس وظیفه فقط تولید محصولات و فضاهای فرهنگی است |
مجلس کاهش ازدواج یک تهدید است | مجلس ما در حال مدرن شدن و زندگی به سبک غربی هستیم |
مجلس افزایش طلاق، تهدید کننده جامعه | مجلس طلاق از تبعات زندگی شهری و توسعه و کاهش یافتن ارتباطات اجتماعی است |
مجلس لزوم تولید نسل
| مجلس مشکلات اقتصادی و یادآوری چالش های گذشته و عدم امکان آن در دنیای جدید |
مجلس مسجد محوری | مجلس فرهنگ ساختمانی(فرهنگ سرا خانه فرهنگ، سرای فرهنگ و محله) |
مجلس نقش ویژه معلم | مجلس نقش ساختمان و مدرسه و کلاس |
مجلس اسلام رمز مقاومت | مجلس اسلام زینت المجالس و اسمی برای لذت بردن |
مجلس خستگی ناپذیر | مجلس خسته و خمود |