به گزارش راه شلمچه، ماشین عملیات روانی غربگرایان باز هم روشن شده است. فضای سیاسی ایران در جبهه غربگرایان مدتهاست عادت کرده که هر روز حل مشکلات و مسائل اقتصادی کشور را به طریقی به مناسبات سیاسی ایالات متحده گره بزند. فرقی هم نمیکند این کار را در دوره اوباما و با ترساندن مردم از تحریمهای بیشتر انجام دهد یا در دوران ترامپ و با شبح خیالی جنگ و نابودی کشور. کافی است تا پیامی – هرچند توخالی و تبلیغاتی - از سوی مغرب زمین برای گفتگو و مذاکره به ایران برسد تا دستگاههای رسانهای غربگرایان برای بزک آمریکا به خط شوند و افکار عمومی مردم ایران را برای پیادهسازی اهداف سیاسی خود به گروگان بگیرند.
کارزار فشار حداکثری ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران که از سابقهای به بلندی تاریخ انقلاب اسلامی دارد، این روزها وارد فضای جدیدی شده است. تیغ تحریمهای فلجکننده دوران اوباما و کیلینتون کند شده و نزدیکترین حامیان آمریکا نیز قادر به ادامه تحمل ضرر وز یان ناشی از تحریم ایران نیستند. کری با امضای خود تحریمهای در آستانه فروپاشی را با صنعت هستهای ایران عوض کرد و با روی کار آمدن ترامپ همان تحریمها به سرعت بازگشت؛ با چرخش یک قلم.
پس از خروج ایالات متحده از برجام، سمت و سوی تقابل آمریکا با ایران حالت سختتری به خود گرفت. مایک پمپئو از سازمان سیا به وزارت خارجه آمده و جایگزین تیلرسونی شده بود که به نظر ترامپ به اندازه کافی علیه ایران سفت و سخت نبود. برایان هوک مسئولیت کارگروه اقدام علیه ایران در وزارت خارجه را عهده دار شد و در کنار جان بولتون که حامی همیشگی اپوزوسیون و منافقین بود، اضلاع مثلث کمپین فشار حداکثری علیه ایران را تکمیل کردند.
حالا از آن تیم سه نفره تنها پمپئو باقی مانده و دو تای دیگر خانهنشین شدهاند. جان بولتون که به رسم اخیر سیاسیون آمریکایی خاطرات خود را منتشر کرده پرده از اختلافات خود با ترامپ برداشته و اعتراف کرده که رئیس جمهور آمریکا به میزانی که در رسانهها علیه ایران سخنرانی میکند جرات اقدام عملی ندارد. البته این تنها یک نمونه است و باید منتظر خاطرات دیگری از این جنس در سالهای آتی بود.
در ایران اما اوضاع عجیب است. ظاهرا آن مواضع ژورنالیستی و رجزهای تبلیغاتی ترامپ کار خودش را کرده و دستگاه محاسباتی مسئولان و رسانهها را مختل کرده است. در دورانی که روحانی مذاکره با آمریکا را دیوانگی میخواند و ظریف اقدامات بینالمللی ایالات متحده را بازگشت به قانون جنگل تفسیر میکند، هنوز هستند کسانی که از مذاکره با آمریکا دم میزنند. یک روز برای «بایدن» غش و ضعف میکنند و گویی روزنامه ستاد انتخاباتی حزب دموکرات در ایران هستند، روزی دیگر نسخه مذاکره با «ترامپ» تجویز میکنند.
کارسازی اصلی هم بر عهده رسانههای خود حاکمیت است! مدیرعامل اصلیترین رسانه دولتی ایران خبر خام حمله آمریکا به ایران در مهر ماه را در صفحه خود منتشر میکند و از روز بعد ماشین عملیات روانی برای توجیه مذاکره با حربه همیشگی ترس از جنگ به راه میافتد. سوژه جدید این است که مردم امریکا به رئیس جمهور درگیر جنگ رای خواهند داد و او را از کاخ سفید بیرون نخواهند کرد. کدام آمریکا؟ همان که برای پاسخ به اسقاط پهپاد جاسوسی خود نتوانست کوچکترین پاسخی بدهد. همان آمریکا که پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی روز به روز در حال عقبنشینی و تخلیه پایگاههای خود در عراق است. طنز روزگار این است که همان زمانی این خبر منتشر میشود که آمریکا بزرگترین پایگاه مهمات خود در «التاجی» عراق را تخلیه کرد!
در میانه این اتفاقات این شما هستید که تصمیم میگیرید کدام خبر را برجسته کنید. یک تصمیم میتواند پوشش خبر واهی حمله به ایران باشد و تصمیم دیگر انعکاس خبر واقعی خداحافظی آمریکا از منطقه. اما اینکه چطور هر یک از این تصمیمات اتخاذ میشود ناظر به نظام محاسباتی شما در قبال آمریکاست. برای ذهنی که در انتظار مذاکره جدید لحظهشماری میکند حتما خبر جنگ جذابتر است. حتی اگر بداند احتمال وقوع چنین جنگی دقیقا برابر صفر است آن را بزرگ میکند تا با شبح جنگ، از ترساندن مردم خودش کاسبی کند.
رسانهها و متولیان افکار عمومی در ایران سالهاست که دچار اشتباهات محاسباتی عجیب هستند؛ اخبار واقعی را نمیبینند و اخبار واهی را ضریب میدهند. آرامش و امنیت فکری مردم خود را به گروگان میگیرند تا دشمن خاطرش جمع باشد که همیشه کسانی هستند که رجزهایش جدی بگیرند و به گوش مردم ایران برسانند. تاریخ ایران حتما از چنین افرادی به نیکی یاد نخواهد کرد.
منبع؛ رجانیوز