به گزارش راه شلمچه، بالاخره هشت سال دولت حسن روحانی به روز پایانی خود رسید و از فردا رسماً دولت جدید سکان اداره کشور را بر دست خواهد گرفت و رئیسجمهور منتخب مردم ایران، راهی پاستور خواهد شد. اما حسن روحانی و دولت یازدهم و دوازدهم در عرصههای مختلف چه کارنامهای از خود برجای گذارد؟ این دولت تا چه حد توانست به وعدههای خود جامه عمل بپوشاند و عملکرد آن در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... چه نمرهای را کسب میکند؟
مقام معظم رهبری هفته گذشته در آخرین دیدار دولت دوازدهم با ایشان فرمودند: «خب؛ عملکرد دولت جناب آقای روحانی در بخشهای مختلف یکسان نبوده؛ آنچه ما در این برهه زمان دیدیم، بعضی جاها بر طبق انتظارات بود، بعضی جاها بر طبق انتظارات نبود؛ بالاخره بخشهای مختلف تلاشهایی کردند، کارهایی انجام دادند... من آن روز هم به جناب آقای روحانی گفتم که مبنای کارها بایستی پیشبرد اهداف انقلاب باشد. ما یک کشور انقلابی هستیم، ما انقلاب کردهایم، این مردم انقلاب کردهاند، جان دادهاند، تلاش کردهاند، سالهای سال زحمت کشیدهاند، با این همه خطر مواجه شدهاند و برخورد کردهاند و ایستادگی کردهاند برای خاطر اهداف انقلاب و مبانی انقلاب؛ باید برای این اهداف کار کرد؛ تلاش و هدف بایستی این باشد و با آن اهداف تطبیق بکند.»
در این نوشتار تلاش مینماییم، برخی از آنچه در این هشت سال در عرصه مدیریتی قوه مجریه گذشت را به تصویر بکشیم و در زمینههای گوناگون به حد بضاعت و مجال، میزان تناسب سیاستها و عملکردهای دولت روحانی را با اهداف و مبانی انقلاب اسلامی درترازو قرار داده و برای دادن نمره به این دولت، قضاوت را به شما مخاطبین محترم واگذار نماییم و این تجربه را در اختیار دیگران قرار دهیم.
وعدهها؛ از شعار تا عمل!؟
برای ارزیابی عملکرد هر دولتی نیاز است ابتدا شعارها و وعدههای آن مورد بررسی قرار گرفته و میزان تحقق این وعدهها در کارنامه عملکردی دولتها روشن شود. معمولاً هر دولت با شعارهای جذابی روی کار میآیند که مردم هم بر اساس همین شعارها آنان را روی کار میآورند. در نتیجه نمیتوان مدعی شد که شعار دادن نامزدها و وعدهها کاری غلط میباشد. البته بایستی توجه داشت که این وعده و وعیدها نباید غیرواقعی و خارج از حیطه اختیار باشد. با این وجود، دادن وعده و بیان شعارهای تبلیغاتی در ایام رقابتهای انتخاباتی نامزدها میتواند ملاکی برای امتیاز دادن قرار گیرد.
اما آنچه مهم است برنامه برای تحقق شعارهاست که معمولاً نامزدها کمتر بدان پرداخته و هر نامزد که برنامه کمتری داشته باشد، بیش از ارائه برنامه به حواشی پرداخته و در گفتوگوهای تبلیغاتی روی مسائل غیراصلی و فرعی تمرکز میکند. از این رو هر نامزدی که بهعنوان منتخب بر مسندی قرار میگیرد بر اساس تحقق شعارهایش مورد ارزشیابی قرار گرفته و در این راه یا موفق قلمداد شده و یا در تحقق اهداف و وعدهها دولتی ناکام و شکست خورده تلقی میگردد.
البته از دیدگاه دولت تدبیر و امید و جناب روحانی، وعدههای داده شده تحقق پیدا کرده و دولت شرمنده مردم نیست! این ادعا چندین مرتبه از سوی حسن روحانی مطرح گردید که با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. حسن روحاني در همايش سراسري مجريان برگزاري انتخابات ۹۶ مدعی شد: «من خوشحالم که خدمت ملت ايران اعلام کنم که دولت نسبت به قولهايي که به مردم داده شرمنده نبوده است.»
اما آيا دولت به تمام قولهايش جامه عمل پوشانده است؟ در این بخش، به قدر بضاعت به تعدادي از وعدههاي بر زمين مانده دولت روحانی، نگاهي مي اندازيم و تنها بخشی از دهها و صدهها وعدههای پر زرق و برق انتخاباتی دولت تدبیر و امید که ارتباط مستقیم با معیشت و زندگی مردم داشته و در سیاستهای داخلی و خارجی و... مؤثر بوده است را مورد بررسی قرار میدهیم تا صرفاً میزان صداقت دولتمردان دولت مدعی تدبیر و امید را بیشتر و بهتر درک کنیم. چه آنکه آقای روحانی در لابه لای وعده و وعیدهای انتخاباتی خود گفته بود: «هرکس وعده دهد و عمل نکند، گناه بزرگی کرده است. حتی اگر من مسئول شوم و نتوانم به وعدههای خود عمل کنم، باید جرأت این را داشته باشم که آن را به مردم بگویم.»
ضمن آنکه نیاز به گفتن ندارد. بهانهجوییهایی از قبیل «تحریم» برای دولتی که مدعی بود نه تنها تحریمهای هستهای را برداشته، بلکه آمادگی دارد مابقی تحریمها را هم به همان روش بردارد! یا شرایط خاص کشور با شیوع کرونا، از سوی دولتمردان برای توجیه ناکامیو ناکارآمدیها، تکرار شود؛ چرا که بسیاری معتقدند دلیل عمده مشکلات این دوران، ماحصل سوء مدیریت و تصمیمات نادرست دولتیها بوده است و چندان ربطی به این مسائل ندارد. مسئلهای که در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در سال 1400 مورد توافق تمامی نامزدهای حاضر در عرصه رقابت اصلی بود و حتی نامزد منتسب به دولت؛ جناب آقای همتی رئیس وقت بانک مرکزی دولت روحانی نیز بر آن اذعان داشت.
وعدهها و کارنامه روحانی در سیاست خارجه
یکی از مهمترین شعارهای حسن روحانی که موجب پیروزی وی در سال 92 شد، شعار مذاکره با کدخدا با هدف رفع تحریمها بود. وی با گره زدن آب و نان مردم به برجام، بر اساس اظهارات کارشناسان مسائل اقتصادی و سیاسی، متأسفانه اقتصاد کشور را شرطی کرد. بهطوری که تمام تمرکز دولت تک بعدی گردید و به جای تمرکز روی نقاط دیگر، برجام دال مرکزی تمام اظهارنظرها و سخنان رئیسجمهور بود! متأسفانه دستگاه دیپلماسی بهعنوان مهمترین و کلیدیترین نهاد اجرایی در حوزه سیاست خارجی، نتوانست در این هشت سال، انتظارات را برآورده کند؛ این وزارتخانه همچنین موفق نشد در مقاطع مهم تحولات منطقهای و جهانی نقشی فعال ایفا کند و اگر بگوییم در دوگانه میدان ـ دیپلماسی شکست خورد، کلام بیراه نگفتهایم. چرا که پس از جانفشانیهای جریان میدان و پیروزیهای چشمگیر بر جریان تکفیری، جریان دیپلماسی فعال ظاهر نشد و عملاًً عرصه اقتصادی کشورهای دوست سوریه و عراق به دست دیگران افتاد و سهم جمهوری اسلامی ایران به زیر چهار درصد رسید! در این گزارش به شکل اجمالی بررسی عملکرد هشت ساله وزارت امور خارجه، اشتباهات و کاستیهایی که در این حوزه صورت گرفته، به اختصار مورد واکاوی قرار میگیرد.
برجام و دیگر هیچ...
حسن روحانی پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در سال ۹۲، تمام تمرکز خود را بر وزارت امور خارجه و تیم مذاکرهکننده هستهای گذاشت تاترکیب وزارت امور خارجه و مذاکرهکنندگان هستهای را بهگونهای بچیند که همسو باهم و در مسیر حل مسئله هستهای کشورمان حرکت کنند. بعد از آغاز دوران کاری دولت، رئیسجمهور مدعی بود که بهترین و کارکشتهترین تیم را برای اداره وزارت امور خارجه گماشته و از آنها بهعنوان «سربازان خط مقدم دیپلماسی» نام برد وترکیب تیم مذاکرهکننده هستهای را نشانه اراده قاطع ایران برای تعامل با دنیا دانست. حتی برای برجام ایدئولوژیسازی توسط روحانی و حامیان اصلاحطلب دولت شکل گرفت. از تحریف صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) گرفته تا مذاکره امام حسین(ع) در روز عاشورا از جمله این موارد بود.
اما برخلاف تمام تعاریف و تمجیدهای حسن روحانی در این خصوص که گاهی اغراقآمیز بود، عملکرد دستگاه دیپلماسی در طول هشت سال گذشته با انتقادات و مخالفتهای بسیاری همراه بود. متأسفانه نگاه تک بعدی دستگاه سیاست خارجی در دوران دولت تدبیر و امید، سبب شد تا بسیاری از فرصتهای مهم در حوزه روابط بینالملل و روابط خارجی از دست برود که آثار و زیانهای بسیاری را متوجه منافع ملی کشورمان کرد.
در دوره پیش از برجام، تمام ظرفیت و قابلیتهای دستگاه دیپلماسی، صرف مذاکرات برجامی در قالب ۱+۵ شد. در این دوره دولت، مصرانه به دنبال امضای برجام بود و به تمام مخالفان و منتقدان برجام حمله کرد. رئیسجمهور و اعضای کابینه به خصوص وزیر امور خارجه، منتقدان برجام را «کاسبان تحریم» و «دلواپسان» نامیدند و همین مسئله سبب شد تا دولت گوش شنوایی برای شنیدن نکات منتقدان نداشته باشد. این در حالی بود که امروزه سخنان منتقدان برجام یکی پس از دیگری برای همگان روشن شده و دبههای آمریکایی و اروپایی نیز بر ملا گردیده است.
عجله دولت در امضای برجام و تصویب فوری آن در مجلس شورای اسلامی قبل، فرصت را از کارشناسان داخلی برای تحلیل و بررسی بندهای برجام گرفت و به عقیده بسیاری از صاحبنظران به همین دلیل توافق هستهای با ضعفهای عمدهای مانند عدم تصویب آن در کنگره آمریکا و عدم تعیین غرامت خروج یا نقض تعهدات برای طرفین امضاکننده، مواجه است. متأسفانه کارشناسان وزارت امور خارجه و مذاکرهکنندگان، چشمان خود را بر روی ضعفهای برجام بسته نگاه داشته و همراه با دولت در هر محفلی که مینشستند، از یک طرف برجام را بهترین توافق و برد- برد معرفی کردند و از طرف دیگر، دولت تمام امورات کشور را به برجام گره زد و سالها کشور را معطل این توافقنامه گذاشت و طوری وانمود کرد که اگر برجام امضا نشود و درهای تعامل با غرب گشوده نشود، مشکلات کشور حلشدنی نیست؛ غافل از اینکه سالهای بعد همین ضعفها، برجام را تقریباً به زمین زد و مشکلاتی را برای کشورمان فراهم کرد.
در دوره پسابرجام، برخی از طرفداران دولت و جریان اصلاحطلب از محمدجواد ظریف بهعنوان امیرکبیر زمان نام بردند. او که نقش کلیدی را در امضای برجام بازی کرد، نزد اصلاحطلبان به یک شخصیت محبوب تبدیل شد و حسن روحانی در انتخابات ۹۶ در حالی که مدعی بود تحریمهای هستهای را لغو کرده است، مجدد به مردم وعده داد که با کمک ظریف تحریمهای دیگر هم لغو خواهد شد. دولت تدبیر و امید دل خود را به ورود شرکتهای خودروسازی اروپایی به کشور، ورود چند فروند هواپیمای مسافربری و نیز ورود کالاهای ساخت اروپا دل خوش کرده بود، و این شواهد نشانگر این بود که علیرغم ادعای جهان دیدگی، فهم دقیقی از مناسبات جهانی ندارد؛ زیرا قرار بر این بود تا تغییر و تحولات مثبتی در ساختار وزارت امور خارجه شکل دهد، اما هیچ کدام از این شعارها عملیاتی نشد؛ چرا که وزارت خارجه به دلیل تمرکز بر برجام، فرصت عملیاتی کردن شعارها را به دست نیاورد.
از ادعای برداشته شدن تحریمها تا کنار رفتن یک مزاحم
مهمترین ادعای دروغ دولت تدبیر و امید را باید با اختلاف زیاد، به رفع همه تحریمهای بانکی و اقتصادی علیه ایران مربوط دانست، شاید این دروغ بزرگ مهمترین کارنامه مثبت دولت از دیدگاه آنان هم باشد! روحانی در روز امضای برجام گفت: «طبق این چارچوب همه تحریمها چه مالی، اقتصادی و بانکی در همان روز اجرای توافق لغو خواهد شد.» اما بعدها آنقدر لغو تحریمها عقب افتاد و افتاد تا اینکه مهر 95 ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی در نیویورک و در مصاحبه با تلویزیون بلومبرگ تصریح کرد برجام تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است. حتی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه هم گفته بود: «همه تحریمها در روز اجرای برجام لغو خواهد شد.» اما وی پاییز سال 95 در یک جلسه «کارشناسی» حرف دیگری زد. ظریف در کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی گفت: درباره خوشبینی به آمریکاییها اشتباه کرده است. او گفته بود اعتمادش به قول جان کری درباره تحریمهای ISA اشتباه بوده، اما پس از افشای این اظهارات دولتیها شدیداً این حرف را تکذیب کردند! هرچند صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی هم از رفتار آمریکاییها گلایه کرد تا روحانی اعلام کند به او توجه نکنید!
در سال 95 روحاني اين وعده را به اينکه ايران از بند هفتم شوراي امنيت خارج شده است تقليل داد و گفت: «اصلاً فرض کنيم برجام کاري نکرده و تحريمها را از بين نبرده است، اما قطعنامههاي فصل هفتم شوراي امنيت را بدون اينکه حتي يک ساعت آن را اجرا کنيم، براي اولين بار در تاريخ سياسي ايران لغو کرده است!» مدتی بعد اما روحانی و همفکرانش پس از مواجه با بنبستی که ترامپ با خروج از برجام در سر راه آنان گذاشت، کم کم تلاشکردند با فرافکنی مشکل عدم تحقق اهداف برجام را به موضوعات دیگری پیوند بزنند! حسن روحانی، درحالی در طول هشت سال، همه ناکامیهایش را به تحریمها پیوند زده که 8 سال پیش از آن در روزهای پایان عمر دولت دهم معتقد بود «همه ضعفها و ناکارآمدیها را نمیتوان پای تحریم نوشت.» او در آن سالها حتی کاهش ارزش پول ملی را نیز ناشی از «سوءمدیریت دولت» وقت میدانست و در بیان کاستیها و به دست گرفتن ذره بین برای یافتن دلیل مشکلات، کلمه دولت قبل از دهانش نمیافتاد، اما در آخرین روزهای عمر دولتش، هم حاضر نشد از سوءمدیریت دولت در شکلگیری وضعیت فعلی سخن بگوید.
اگرچه دقایقی پس از اینکه دونالد ترامپ در اردیبهشتماه سال 97 از برجام خارج شد، حسن روحانی از «خارج شدن یک موجود مزاحم از برجام» ابراز خوشحالی کرد، اما کمیبعد و بهویژه پس از سال 98، او موی هر بحرانی را به ترامپ و خروجش از برجام گره میزد و به مردم برای «لعنت» فرستادن، آدرس کاخ سفید را میداد. بعدها در حالی که روحانی با افتخار، از بیآبرو کردن آمریکا در مجامع بینالمللی یاد میکرد و تلاش داشت تا این موضوع را دستاوردی بزرگ برای برجام جا بزند، مقام معظم رهبری در بیاناتی فرمودند: «آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بیآبرو بشود؟ هدف مذاکره ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریمها برداشته بشود - و شما ملاحظه میکنید که بسیاری از تحریمها برداشته نشده، حالا هم دارند تهدید میکنند که تحریمهای چنینوچنان را بر ایران تحمیل خواهیم کرد.»
تا چندی پس از خروج ترامپ از کاخ سفید، در ذهن روحانی، در بر همان پاشنه سابق میچرخید و مسبب تمام مشکلات، ترامپ بود، اما در ماهها و روزهای پایانی دولت، حسن روحانی یک مقصر جدید برای وضعیتی که رقم زده، پیدا کرد. او اینبار انگشت اتهامش را به سمت «مجلس شورای اسلامی» نشانه گرفت و تلاش کرد قوه مقننه را مسئول باقیماندن تحریمها جلوه دهد.
او نخستین بار در 23 تیرماه 1400 بهصورت غیرمستقیم به این موضوع اشاره کرد و بدون آنکه نامی از مجلس یازدهم به میان بیاورد گفت: «چنانچه اصل 60 قانون اساسی حاکم بود و لطمه نمیخورد که در اوایل آذرماه لطمه خورد، در اسفند تحریم برداشته میشد و امروز شرایط دیگری در کشور حاکم بود.» اشاره روحانی به قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران بود که در آذرماه سال 99 پس از ترور شهید فخریزاده در مجلس تصویب شد. اما در کمتر از 10روز به پایان دولت حسن روحانی، او مجدد در شصتویکمین مجمع سالانه بانک مرکزی مدعی شد: «اگر دستوپای ما را نمیبستند قطعاً در پایان سال 99 میتوانستیم در روند مذاکرات، تحریم را برداریم.» او همچون اظهارنظر پیشینش، بدون اشاره به اختلافات باقیمانده بین ایران و آمریکا در رفع چندصد تحریم، به اسناد توافق بین ایران و 1+5 در وین اشاره کرد و گفت: «مشخص است که آنها و ما حاضر بودیم اقداماتی انجام دهیم، اما مصوبهای که در مجلس گذرانده شد نگذاشت ما کار خود را انجام دهیم.» روحانی تنها به مجلس اکتفا نکرده و مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز بهدلیل عدم تصویب افایتیاف، مقصر وضع موجود معرفی کرد.
این اظهارات نشان میداد او تمایلی به پذیرش نقشش در وضعیت اسفناک هشت سال گذشته ندارد. روحانی در هیچ مقطعی حاضر به پذیرش تبعاتی که بر کشور تحمیل کرده، نبود. اگرچه کسی نمیتواند اثر تحریمها بر اقتصاد ایران را کتمان کند، اما حسن روحانی 8 سال قبل و پیش از اینکه قدرت را در ایران به دست گیرد، تحریمها را آنقدر که امروز از آن میگوید، مهم نمیدانست و از سوءمدیریت دولت گلایه میکرد.
غفلت از توسعه تعامل با شرق
بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند امروز، جهان در غرب خلاصه نمیشود؛ زیرا شرق بهواسطه برخورداری از مولفههای جمعیت، فرهنگ، تنوع قومی و نژادی و نیز برخورداری از قدرت اقتصادی و تکنولوژیک به یکی از قطبهای قدرت تبدیل شده است؛ لذا بر اساس تحلیلهای آینده نگرانه، شرق به مهمترین قطب قدرت در آینده تبدیل خواهد شد و به مرور زمان از قدرت غرب کاسته میشود. اما در دولت اعتدال روحانی، هیچگاه نگاه مثبتی به شرق نشد و غربگرایان مستانه به آن سوی جهان معطوف بودند! حتی در ماجرای قرارداد 25 ساله اخیر ایران و چین یکی از دلایل 25 ساله بودن این قرارداد و معرفی علی لاریجانی بهعنوان رابط ایران و نه وزارت خارجه، عدم توجه دولت اعتدال به شرق عنوان شد.
کمتوجهی به توسعه روابط با کشورهای همسایه
غرب آسیا نقش مهمی در تعمیق نفوذ استراتژیک جمهوری اسلامی ایران دارد. در این هشت سال وزارت امور خارجه دولت روحانی تلاش کرد تا ضمن کاهش تنشها میان ایران و سایر قدرتهای منطقه، از امنیت خلیج فارس صیانت کند و درعین حال روابط جمهوری اسلامی ایران با سایر دولتهای غرب آسیا توسعه یابد. متأسفانه گاهی اوقات مشاهده شده با وجود اینکه وزارت امور خارجه کشورمان، مصرانه خواهان افزایش روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای منطقه است، اما به دلیل غفلتها و تمایلات غربگرایانه آن چنانکه باید به این منطقه مهم و ژئواستراتژیک توجه ویژهای نداشته و حتی مورد بیمهری دولتمردان اعتدالی قرار گرفته است. در این هشت سال جناب رئیسجمهور تنها یکبار به عراق بهعنوان بزرگترین شریک تجاری منطقه سفر کرد و حتی روی خاک سایر همسایگان نیز قدم نگذاشت! این در حالی بود که با مراودات اقتصادی با همین 15 کشور همسایه میشد، سنگینی بار تحریم را از روی گرده مردم برداشت و تا حدودی اقتصاد را رونق بخشید.
بازگشت اعتبار به پاسپورت ایرانی!؟
آقای روحانی در ایام تبلیغات انتخاباتی در ورزشگاه شهید شیرودی در ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ مدعی شد: «اگر میخواهید ریال ایرانی به جای اول خود برگردد، اگر میخواهید گذرنامه ایرانی به احترام خود برگردد، پای صندوق آراء بشتابید.» روحاني ميگفت كه شأن پاسپورت ايراني پايين آمده و او ميخواهد اين اعتبار را برگرداند! اما عملکرد این دولت نشان داد كه با وجود مصونيت ديپلماتيك، نمایندگان بینالمللی ایران مورد فشار و اخراج و بازداشت و اذيت قرار گرفتند. همزمان با اجراي برجام، آمريكاييها- در دولت اوباماي مودب! و باهوش!- به نماينده دولت براي سازمان ملل (حميد ابوطالبي معاون سياسي دفتر روحاني) ويزا ندادند و او را تروريست خواندند. دولت روحاني در برابر اين رفتار توهين آميز، كوتاه آمد؛ به خيال اينكه «سر برجام سلامت»! اما برجام در همان دولت اوباما بارها زير پا گذاشته شد. رفتار مشابه ديگر، اقدام دولت هلند كه به جاي عذرخواهي درباره پناه دادن به دو تروريست ارشد منافقين و الاحوازيه (احمد نيسي و علي معتمد یا همان «محمدرضا صمدي كلاهي» عامل انفجار دفترحزب جمهوري اسلامي) كه در آن كشور كشته شدند، دو نفر از ديپلماتهاي ما را اخراج كرد. اما بدترین نوع بیحرمتی به ایرانیان در ماجرای تجاوز به دانشجویان ایرانی در جده عربستان و کشتار حجاج در سال 94 و تعلل در تحویل پیکرهای پاک حجاج ما بود. عربستانیها بدون یک عذرخواهی، پس آن مدعی هم شدند و دولتمردان با تدبیر نیز به جای مطالبه حقوق خانوادههای شهدای منا، مدام به حملهکنندگان به سفارت عربستان خرده میگرفتند و نهایت فشارهای دستگاه دیپلماسی ما در این هشت سال، از نوع فیسبوکی و توئیتری بود که واقعاًً جای تقدیر و تشکر دارد!
اشتباهات فاحش دیپلماتیک
هرچند حسن روحانی بر اساس منش خودبرتربینی، منتقدان و رقبای انتخاباتیاش را بیبهره از سواد دیپلماتیک میخواند و بر رئیس دستگاه دیپلماسی خود مباهات میکرد، اما چند نمونه از رفتار دستگاه دیپلماسی دولت روحانی نشان داد که ایشان هیچ بهرهای از سواد دیپلماتیک ندارند. اولین مورد در اینباره تماس تلفنی روحانی و اوباما و بعد از آن ماجرای دست دادن ظریف با اوباما رئیسجمهور آمریکا در سازمان ملل بود. این اقدامات که واکنشهای متفاوتی را در سطح جامعه داشت، مهرماه 92 از سوی رهبر معظم انقلاب، اتفاقی نابجا نامیده شد. اشتباه دیگری که از سوی وزیرخارجه دولت اعتدال روی داد، استعفای وی در آخرين دقايق روز دوشنبه 6 اسفندماه 97 و تنها چند ساعت پس از اعلام خبر سفر دکتر بشار اسد رئيسجمهور سوريه به تهران و ديدار با مقام معظم رهبري بود. در حالی که این دیدار میتوانست مانند بمب رسانهای، روزها رسانههای بینالمللی را سرگرم خود کند و برای جمهوری اسلامی یک پیروزی بزرگ محسوب میشد، اما استعفای ظریف به دلیل ناهماهنگیهای دفتر رئیسجمهور و وزارت خارجه این بمب خبری را به محاق برد!
اما این پایان اشتباهات استراتژیک وزارت خارجه نبود. چرا که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، انتشار فایل صوتی چند ساعته از دکتر ظریف در شبکه ضدایرانی ایران اینترنشنال و مطرح کردن دوقطبی کاذب میدان ـ دیپلماسی، هم عرصه را برای نامزدی ظریف در این انتخابات تنگ کرد و هم عمق کینه این جریان فکری را با جریان مقاومت و شهید حاج قاسم سلیمانی نشان داد. مسئلهای که واکنش مقام معظم رهبری را در پی داشت. ایشان ضمن ابراز تعجب و تأسف از این سخنان دکتر ظریف، آن را تکرار حرفهای خصمانه دشمنان و آمریکا دانستند و فرمودند: «وزارت امور خارجه در تعیین سیاستها مشارکت دارد، اما تصمیمگیر نیست بلکه مجری است.» معظمله در ادامه ضمن تعریف و تمجید از اقدامات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، نیروی قدس را بزرگترین عامل مؤثر جلوگیری از دیپلماسی انفعالی در غرب آسیا عنوان کردند و در بیانی تنبیهگونه نسبت به وزارت خارجه فرمودند: «نباید بهگونهای سخن گفت که حرفهای بیگانگان را به اذهان متبادر کند.» که نشان از عدم قبولی نمره در اینباره بود.
مهمترین تجربهای که از دولت روحانی میتوان گرفت
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب «مهمترین تجربه در این دولت آن بود که معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هر جا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هرجا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربه بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جاییکه کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید.» البته جا داشت این موضوع را جناب روحانی پس از تجربه هشت سال مذاکره با کدخدا بیان میکرد و این تجربه عظیم را به سایر غربگدایان وطنی منتقل میکرد که هیچگاه به آمریکا اعتماد نکنند. جالب است بدانید رهبر معظم انقلاب از همان روزهای ابتدایی دولت روحانی همین موضوع را پیشبینی کرده بودند:«من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهای است و پشتوانه تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»
وعدهها و کارنامه روحانی در سیاست داخلی
هیچ اشکالی ندارد که نامزدهای انتخاباتی در دوران رقابتها، شعارها و وعدههایی را مطرح کنند. اما آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که این وعدهها و شعارها از یک طرف بایستی پشتوانه و برنامه عملیاتی و عزم و اراده در پشت خود داشته باشد و از طرف دیگر نامزدها بایستی به این نکته مهم توجه داشته باشند که روزی روزگاری، تاریخ و آیندگان درباره تحقق یا عدم تحقق وعدهها قضاوت خواهند کرد. لذا یکی از بهترین ملاکها برای ارزیابی افراد، میزان تحقق وعدهای آنهاست. آقای روحانی نیز در طول رقابتهای سال 92 و 96 یک سری شعارها و وعدههایی را در عرصه داخلی بیان کرد که برخی از آنان را با هم به قضاوت مینشینیم.
دولت راستگویان!؟
«دولت راستگویان» از جمله شعارهای دکتر حسن روحانی در انتخابات 92 بود که در پوسترهای تبلیغاتیاش نقش بسته بود و او در مراسم اعلام کاندیداتوریاش، اعلام کرد: «من دولت راستگويان و درستكاران را تشكيل خواهم داد.» اما تشکیل دولت راستگویانی که مورد ادعای روحانی بود، از ابتدا بر مبنای تناقض استوار گردید! برای مثال جناب روحانی در مناظرههای انتخاباتی سالهای 92 و 96، سخنانی بر زبان جاری کرد که کاملاًً بر خلاف منش و گفتار مورد ادعا یعنی راستگویی بود! وعدههای پوپولیستی و عوامفریبانه، عبور از خط قرمزهای نظام در طول هشت سال، دروغ سمیبودن و سرطانزا بودن بنزینهای تولیدی دولت احمدینژاد، دروغ سه هزار بورسیه، دروغ عبور از رکود که سالها زبانزد رئیس دولت بود، دروغ راهحل یکصد روزه، ادعای با کلید آمدن نه با داس و... و نهایت اوج عدم صداقت، در ماجرای اظهار اطلاع رئیسجمهور از گرانی قیمت بنزین در روز جمعه که حوادث تلخ آبان 98 را در پی داشت، ماهیت مدعیان اعتدال و راستگویی را بیش از پیش روشن کرد.
کار مسئولین دولت اعتدال به جایی رسید که علیرغم ادعاهای قبلی مبنی بر قانونگرایی، این دولت به سمت قانونشکنی و زیر سوال بردن روالهای قانونی گام برداشت. تأکید برخی مسئولین سیاستباز، بر زیر سوال بردن تصمیم قانونی حصر سران فتنه 88، زیر سوال بردن نقش شورای نگهبان برای امکان دخالت آشکار در انتخابات، خط و نشان کشیدن برای ساختارهای قانونی و نقض قوانین جاری کشور از این جمله بود. حسن روحانی در موارد دیگری همچون عدم ابلاغ قانون مصوب امر به معروف و نهی از منکر، خط و نشان کشیدن برای نمایندگان بهخاطر تصویب «طرح صیانت از حقوق هستهای» و... نیز صراحتاً به نقض قانون پرداخت.
داستان غمانگیز فیشهای نجومی
«اساس برنامه اقتصادی من بر دو محور «تولید ثروت ملی» و «توزیع عادلانه ثروت» استوار است.» این شعاری بود که روحانی در تلویزیون و چشم در چشم مردم در جریان رقابتهای انتخاباتی سال 92 بیان کرد، اما زمانی این شعار برای مردم کمرنگ شد که با افشای فیشهای نجومی مدیران دولتی، وی اعلام کرد مسئله حقوقهای نجومی را به یک مسئله ملی تبدیل نکنید!
آماری که در روزهای اول از سوی کواکبیان، نماینده طرفدار روحانی «حدود 3 هزار فیش بین ۲۰ تا ۵۰ میلیون تومانی» و «۳۰۰ فیش بالای ۵۰ میلیون تومانی» اعلام شد. پس از آن توسط دولتیها این آمار به 900، 500، 300، 50 و در نهایت 13 نفر(!) تقلیل داده شد، اما در گزارشی که دیوان محاسبات از نجومیبگیران منتشر کرد و تنها مربوط به ارقام بالای 20میلیون بود، نام ۳۹۷ نفر وجود داشت. اگرچه برخی دولتمردان این اتفاق را اشتباه میدانستند و سعی در مالهکشی آن داشتند، اما با «ذخیره نظام» خوانده شدن صفدرحسینی از سوی سخنگوی دولت، مشخص شد این نیز رگهای از واقعیت نداشته و جابهجایی او از صندوق توسعه به صندوق محیطزیست نشان داد، عزم برخورد با نجومیبگیران هم دروغ بوده است.
با گذر زمان، دفاع از مفسدين و ويژهخواران از جمله حقوق بگيران نجومي رنگ و بوي تازهاي به خود گرفت و برخي نمايندگان از اين افراد با عنوان نخبه ياد کردند، نخبگاني که اگر نجومي نگيرند به خارج از کشور رفته و مملکت از موهبت وجود آنان بي نصيب خواهد ماند! اما نگاهي به عملکرد مديراني که مردم آنان را مديران ويژهخوار و نجومي ميخوانند به خوبي نشان ميداد که حاصل مديريت آنان جز ناکامي و ضرر و زيانهاي هنگفت نبوده است!
هنوز چند ماهی از اخبار رسانهای حقوقهای نامتعارف یا نجومی نگذشته بود که دولت یازدهم مورد عتاب رهبر معظم انقلاب قرار گرفت. معظمله در دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت در سال 95 به موضوع حقوقهای کلان اشاره و تأکید کردند: «موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشهاست اما همه بدانند که این موضوع از استثناءها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاکدست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود.» ایشان در تاریخ 16 تیر 95، این برداشتها را گناه و بر خلاف آرمانهای انقلاب اسلامی عنوان کردند و خواستار جبران از سوی مسئولین دولتی شدند. مقام معظم رهبری در مرداد، شهریور و آذرماه همان سال دوباره بر برخورد جدی با این مقوله تأکید فرمودند که متأسفانه چندان جدی گرفته نشد و علیرغم بازگشت برخی حقوقهای نامتعارف به بیتالمال با پیگیریهای قضایی، اما به دلیل عدم همکاری دولت تدبیر و امید، ریشه این ماجرا خشک نشد و ادامه یافت!
وعدهها و کارنامه روحانی در سیاست اقتصادی
یکی از شعارهای جذاب حسن روحانی در ایام رقابتهای انتخاباتی سال 92، شعار «هم چرخ سانتریفیوژ باید بچرخه و هم زندگی مردم» بود. روحانی عملاًً با این شعار رئیسجمهور شد و بسیاری اطمینان پیدا کرده بودند که کلید روحانی میتواند قفل مشکلات اقتصادی را باز نماید. وقتی روحانی در برنامههای تلویزیونی در اوج رقابتهای انتخاباتی، اقتصاد دستوری را نقد میکرد و مشکل را عدم مشورت و خودشیفتگی و عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بیثباتیها عنوان میکرد و یا اینکه میگفت با گرانی و بیکاری به راحتی میشود مبارزه کرد، خیلیها را امیدوار کرد. او وقتی از گشایش اقتصادی و راهحل یکصد روزه سخن میگفت، قند در دل بسیاری آب میشد. هرچند در سالهای ابتدایی دولت تدبیر و امید ضمن بیان اینکه این ادعا که خزانه خالی است تلاش کرد به نوعی توجیهی برای عدم تحقق وعدههای خود دست و پا کند، اما ولخرجیها و حقوقهای نجومی خط بطلانی بر این ادعا بود. همچنین بر اساس آمارهای رسمی، هزینههای جاری دولت تدبیر و امید، از یک طرف رشد قابل توجهی یافت و از طرف دیگر بر اساس آمارهاي منتشر شده از سوي صندوق بينالمللي پول، دولت يازدهم پرخرجترين دولت ايران اعلام گردید.
به هر حال شاخصهای اقتصادی در سه سال اول، نسبت به دولت قبل بهتر شد، اما به مرور زمان اوضاع بدتر از گذشته شد و تمامی مشکلاتی را که روزگاری خود منتقدش بود، از نابسامانی بازار، رشد نقدینگی و عمیقتر شدن فاصله طبقاتی گرفته تا نوسان بازار ارز، از زیاندهی سرمایهگذاری در موسسات مالی و بورس گرفته تا صنایع خودرویی، دامنگیر دولتش گردید و او نتوانست کاری کند. به مسکن مهر که امید خیلی از اقشار مستضعف جامعه بود، بیمهری و مزخرف خوانده شد. ارزش پول ملی به پائینترین سطح خود رسید و حتی برخی اقدامات خوب دولت قبل مانند: کد شبنم و کارت سوخت در دولت روحانی حذف گردید تا شاهد خسارتهای میلیاردی باشیم! تنها کاری که روحانی میدانست گره زدن اقتصاد به برجام و در ماههای پایانی هم فرار به جلو و تقصیرها را گردن ترامپ و دلواپسان و مجلس و... انداختن بود!
از گداپروری دولت قبل تا سبد کالای روحانی
مخالفان دولت نهم و دهم و در رأس آنان هاشمیرفسنجانی و حسن روحانی، سیاستهای اقتصادی آن دولت را گداپروری مینامیدند و با این روش سعی داشتند تا این سیاستها را بنیانبرانداز اقتصاد کشور جلوه دهند، از این رو تئوريسينهاي اقتصادي دولتهاي سازندگي و اصلاحات، وي را به اداره مملكت به شيوه كميته امدادي متهم ميساختند! حسن روحانی در دوران رقابت انتخاباتی سال 92 میگفت: «صدقه گرفتن افتخار نيست صدقه دادن افتخار است. مردم نياز ندارند دست به سوي دولت دراز كنند. بنابراين من كاري ميكنم كه دولت به سوي مردم دست دراز كند.»
در روزهای آغازین روی کار آمدن دولت یازدهم، نحوه اجرای هدفمندی یارانهها در هالهای از ابهام قرار داشت. هرچند با نگاهی به مبانی فکری و خواستگاه حسن روحانی حدس زدن شرایط اجرای قانون هدفمندی در دولت یازدهم چندان مشکل نبود، اما به مرور زمان تصمیم دولت برای نحوه اجرای فاز دوم این قانون برای همه روشن شد. دولت یازدهم مخالف پرداخت نقدی یارانه به مردم بود و به قول علی ربیعی وزیر کار دولت یازدهم، هر ماه برای تأمین پرداخت یارانههای نقدی کارشان به سرم و بیمارستان میکشد و طیبنیا وزیر اقتصاد دولت هم شب پرداخت یارانهها را شب عزا نامید! براین اساس قرار شد بن کالا جایگزین یارانههای نقدی شود. چندی بعد دولت اعلام کرد که در سال93 به منظور حمایت از اقشار مختلف مردم علاوه بر یارانهها، در چهار نوبت بسته حمایتی سبد کالا شامل کالاهایی چون: مرغ، روغن، تخممرغ، پنیر و برنج اقلام توزیع خواهد کرد.
كارگزاران دولت «تدبير واميد» كه دولت گذشته را به بي تدبيري و دوري از كار كارشناسي و خدشهدار كردن عزت و كرامت ايرانيان متهم ميكردند، بالاخره خود در آزمونی سخت قرار گرفتند! آنان مشمولان این طرح را در سرماي شديد براي دريافت سبد كالاي حمايتي كه ارزش ريالي چنداني هم نداشت، در خيابانها به صف كشاندند و از بابت بینظمیها و بیبرنامگیهای دولت در اینباره نارضایتیهای عدیدهای صورت گرفت و چند نفر در صفها جان خود را باختند. این بیتدبیری در آستانه جشنهای سالروز پیروزی انقلاب مورد بهرهبرداری رسانههای دشمن قرار گرفت. روشن بود که نشان دادن اين صفهاي طولاني از مردم كشورمان درشبكههاي خارجي، چه تصوير شرمآوري از ايرانيان در ذهن مردم ديگر كشورها ترسيم ميكرد و چه پيامدي در نوع نگاه سرمايهگذاران و گردشگران خارجي و... داشت که همه اینها اثرات بیتدبیری دولت مدعی تدبیر بود!
بالاخره رکود بود یا نبود؟
ماجرای دنبالهدار «رکود» اگر مکتوب شده بود، مثنوی هفتاد منی میشد که اول تا آخر آن پر بود از پارادوکسهای اعضای دولت اعتدال. در همین موضوع محمدباقر نوبخت ـ سخنگوی دولت ـ 24 بهمن 92 گفت: «اقتصاد ایران سال 93 از رکود خارج میشود.» و چندی بعد یعنی 15 شهریور 93 هم حسن روحانی رسماً به ملت ایران اعلام کرد که «ما خوشبختانه از رکود عبور کردیم»، اما این فقط یک طرف ماجرا بود، چرا که اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور 19 بهمن همان سال گفت که «در تلاش هستیم تا از رکود خارج شویم» و کمی بعدتر در هشتم شهریور 94 طیبنیا، وزیر وقت اقتصادی هم تأکید کرد که «در حال خروج از رکود هستیم.» این ماجرا به همین جا ختم نشد، چرا که جناب روحانی 18 مهر 94 مدعی شد: «ما از رکود خارج شدیم» و در بهمنماه هم بر این گفته اصرار ورزید و اظهار داشت «معضل رکود را حل کردیم»، اما سال بعد از آن، یعنی 27 تیرماه 1395 به رسانهها گفت که «ما امروز در ایران مشکلی به نام رکود داریم.»
کارنامه دولت تدبیر در اقتصاد مقاومتی
بهمن سال 92 رهبر معظم انقلاب اسلامي با ابلاغ سياستهاي كلي «اقتصاد مقاومتي» بر پيروي از الگوي علمي و بومي برآمده از فرهنگ انقلابي و اسلامي تأکید کردند و فرمودند: «اقتصاد مقاومتي خواهد توانست در بحرانهاي رو به افزايش جهاني، الگويي الهامبخش از نظام اقتصادي اسلام را عينيت بخشد و زمينه و فرصت مناسب را براي نقشآفريني مردم و فعالان اقتصادي در تحقق حماسه اقتصادي فراهم كند.» پس از این فرمان، حسن روحانی طی نامهای دستورات 11گانهاي را به معاون اول خود ابلاغ کرد و جهانگیری را رئیس این ستاد کرد تا جلسات آن بهطور جدی پیگیری شود. در ادامه رهبر معظم انقلاب در جلسات مختلفی راهکارهای خود را از جمله: «عزم جدي مسئولان»، «تبديل سياستها به برنامههاي زمانبندي شده اجرايي»، «نظارت دقيق»، «رفع موانع حضور فعالان و مردم در عرصه اقتصادي» و «گفتمانسازي» و... را به دولت توصیه فرمودند. توجه به ظرفیتهای داخلی از نکات مورد تأکید رهبری در اجرای اقتصاد مقاومتی بود، اما روند تلاشهای دولت تدبیر چیز دیگری را نشان میداد. کمکم این تلاشها کمرنگ شد. از جاي خالي اقتصاد مقاومتي در كليات بودجه 94 گرفته تا اینکه رهبر انقلاب در ديدار اعضاي ستاد بزرگداشت روز ملي مهندس در بهمن 93 با گله از دولت فرمودند: «اقتصاد مقاومتي با تكرار زباني به نتيجه نميرسد.»
با این حال اقتصاد مقاومتی بیش از آنکه عملیاتی شود، درگیر بوروکراسیهای اداری و بخشنامه صادر کردن بود. رئیسجمهور در نامههای متعددی به ستاد اقتصاد مقاومتی بر تدوین برنامه جامع اصلاح بانكي و توسعه اوليه بازار سرمايه، استفاده از منابع خارجي در جهت سرمايه گذاري و ايجاد اشتغال و... اصرار میکرد، اما حرکت شایان توجهی صورت نمیگرفت! در حالی که رهبر انقلاب تأکید داشتند: «راه علاج اقتصاد ما در لوزان و ژنو و نيويورك نيست، بلكه در داخل كشور است و ستون فقرات حل مشكلات اقتصادي كشور اقتصاد مقاومتي است و ستون فقرات اقتصاد مقاومتي توليد داخلي است.» اما دولت اعتدال نه تنها روی خوشی به تولید داخلی نداشت، بلکه تمركز اصلياش روي مسائل خارجي و منابع خارجي و درآمد خارجي بود. دولت تدبیر حتی حاضر نبود با حذف يارانه دهکهای ثروتمند سالانه چهارده هزار ميليارد تومان درآمد حاصل كند. دولت انگیزهای برای بازگشت معوقات بانكي كه بالغ بر هفتاد هزار ميليارد تومان برآورد ميشد نداشت! دولت حتی تلاشی برای کسب سالانه هشتاد هزار ميليارد تومان فرار مالياتي که عمدتاًً مرتبط با باندهاي ثروت و قدرت بود، نمیکرد.
دولت اعتدال از کنترل قاچاق که یکسوم كالاهاي وارداتي كشور را شامل میشد و میتوانست هزارها ميليارد تومان عايد دولت کند غافل بود. همچنین حدود هشتاد درصد بودجه كشور صرف نظام اداري مي شد كه اين مبلغ پنج برابر درآمد ناشي از لغو تحريمها بود، اما روحانی برای آن هم راه علاجی نداشت. عملاًً دولت در اقتصاد مقاومتی که عمدتاًً ناشی از تفکر بیروننگر و لیبرال آن بود، توفیق چندانی کسب نکرد. با وجود اینکه مقام معظم رهبری سال 95 را سال اقتصاد مقاومتی نامیدند، اما دولت با بیتدبیری تمام مجوز واردات كالاهاي لوكسساز را صادر کرد تا خط بطلانی بر اقتصاد مقاومتی کشیده باشد! دولتمردان اعتدالی نه تنها کاری برای اقتصاد مقاومتی نمیکردند، بلکه در مواردی آن را تمسخر نیز مینمودند! این لکه ننگ بر عملکرد کارگزاران قوه مجریه با این جمله رهبر انقلاب در اسفند 95 بیش از پیش نمایان شد: «اگر اقتصاد مقاومتي اجرا ميشد وضع زندگي مردم اينگونه نبود.»
وعدهها و کارنامه روحانی در سیاست فرهنگی و اجتماعی
نفوذ فرهنگی که مقام معظم رهبری در سال 68 با واژه تهاجم فرهنگی عنوان کردند، کمتر مورد توجه مسئولان فرهنگی قرار گرفت تا اینکه در دولت حسن روحانی از این خطر با عنوان ولنگاری فرهنگی یاد کردند. کمکاری دولت اعتدال در عرصه فرهنگ موجب شد رهبری در پیامی فرمان آتش به اختیار را صادر نمایند که عمق بیخیالی و عدم درد دین و انقلاب را در بین مسئولان میرساند. حسن روحانی که خود فردی حوزوی بود، به جای پررنگ کردن فرهنگ اسلامی به مبانی و نمادها و مناسک اسلامی حمله میکرد. چرا که معتقد بود نباید مردم را به زور به بهشت برد! با همین دیدگاه سادهانگارانه بود که فضا برای جولان نفوذیهای فکری و فرهنگی باز شد.
دولت حسن روحانی، با حمایت گسترده سینماگران و سلبریتیها روی کار آمد. این دولت در ابتدا نیز شعار حمایت از هنرمندان میداد. اما به اقرار اغلب فعالان هنر هفتم در ایران، سینماگران در مقطع ریاست جمهوری روحانی سختترین دوره را پشتسر گذاشتند! حتی راهاندازی دوباره خانه سینما در آغاز فعالیت دولت اعتدال، بیشتر جنبه فرمالیته و تبلیغاتی داشت، چون مشکلات معیشتی سینماگران در این دولت به اوج رسید! اما این همه ماجرا نبود. چرا که دولت روحانی که مدعی بلد بودن مشق دیپلماسی بود، حتی در سینما هم از ظرفیتهای بینالمللی بهره خاصی نبرد! سیاستگذاری سازمان سینمایی در دولت اعتدال، محدود شدن به برخی از جشنوارهها و محافل و نادیده گرفتن ظرفیتهای بزرگتر بود. این در حالی بود که امروز جمهوری اسلامی ایران یک قدرت منطقهای است و یک قطب در نظام بینالملل محسوب میشود، اما سینمای ایران از این فرصت هیچ استفادهای نکرده است. عمده فیلمهایی که بهعنوان نماینده سینمای ایران در خارج از کشور- آن هم فقط در برخی از جشنوارهها- حضور یافتند، آثاری با مضمون یأس و نومیدی بوده و آثاری که قدرت سینمای ایران را به رخ مخاطب عام در جهان بکشاند، کمتر فرصت خروج از مرزهای کشور را یافتند!
بقیه را اینجا را بخوانید