به گزارش راه شلمچه، روی درب باشگاهی نوشته بودند ورود ایرانی و سگ ممنوع!
این بخشی از صحبتهای امیرعباس هویدا سیاستمدار و نخست وزیر دوران پهلوی است که در یک برنامه تلویزیونی مطرح شده است.
البته فریدون هویدا (برادر امیرعباس هویدا) هم که از سال ۱۳۴۹ تا وقوع انقلاب ۵۷، سفیر ایران در سازمان ملل بود، در کتابش با عنوان «سقوط شاه» (انتشارات اطلاعات؛ ۱۳۷۰) این ماجرا را نقل میکند.
وی در خاطرهای از آذر ۱۳۲۳ مینویسد: هنوز یک سال تا پایان جنگ دوم جهانی مانده بود و هویدا که پس از ۱۵ سال دوری، از مرز خرمشهر قدم به وطن میگذاشت، به چشم خود دید که چطور متفقین در ایران همچون سرزمین اجدادیشان جولان میدادند و میزبانانشان را با وقاحت تمام به هیچ میانگاشتند، تا جایی که: «حتی در ورودی باشگاههای تفریحی سربازان متفقین هم اغلب تابلویی دیده میشد که رویش نوشته شده بود: ورود ایرانی و سگ قدغن است.»
در ادامه فیلم هویدا نخست وزیر دوران پهلوی که در آن به تحقیر ایرانی توسط بیگانگان اشاره میکند را میبینید:
حالا فرض کنید یک نفر هر جنایتی مرتکب شود، اما دستگاه قضایی حق نداشته باشد با آن حتی کوچکترین برخوردی داشته باشد. اگر این فرد بیگانه باشد و در میهن شما هر کاری خواست انجام داد اما هیچکس حتی بالاترین مقام کشور هم حق نداشته باشد به آن بگوید بالای چشمتان ابرو است چه احساسی به شما دست خواهد داد؟
این ماجرا که شنیدنش هم ناراحت کننده است، تا حدود 43 پیش و قبل از پیروزی انقلاب، در زمان رژیم پهلوی دیده میشد. آمریکاییهای ساکن در ایران هر جنایتی میکردند، اما دستگاه قضایی کشور حق نداشت جنایت آنها را رسیدگی کند و محاکمه نماید و حکم صادر کند!
این قانون که در مجلس وابسته فاسد آن روز به دستور دربار وابسته فاسد تصویب شده بود - این بود که اگر از این دویست هزار یا سیصد هزار نفر آمریکایی ساکن ایران که حقوقهای کلانی می گرفتند و در همه امور کشور دخالت می کردند، یک نفر آن ها جنایتی مرتکب شد - قتلی کرد، دزدی کرد، هر کاری کرد - دادگستری و دستگاه قضایی ایران حق ندارد به آن ها بگوید بالای چشمتان ابرو است، بایستی قضاوت درباره آن ها زیر نظر آمریکاییها انجام بشود!