به گزارش راه شلمچه، رئیس جمهور در روز دوشنبه پس از بازدید از نمایشگاه تازهترین تولیدات و دستاوردها، فناوری های نو و پژوهش های جدید در حوزه پتروشیمی کشور گفت: برخی خطاب به دولت دوازدهم میگویند چرا عین قولهایی را که اول دولت دادید، نمیتوانید عمل کنید؛ ما در شرایط صلح آن قولها را داده بودیم و بعد وارد شرایط جنگ شدیم و این جنگ را هم ما انتخاب و شروع نکردیم و حتی بهانه را هم ما به دست دشمنان ندادیم. دشمنان جنگ را علیه ملت ایران شروع کردند تا قامت استوار ملت بزرگ و فرهیخته ایران را بشکنند و این حرف منطقی نیست که برخیها که با دولت خردهفرمایش دارند، بگویند در سال 95 و در فروردین 96 قولی دادهاید و در فروردین 98 لحن شما فرق کرده است، چرا که آن در شرایط صلح بود و امروز در شرایط جنگ قرار داریم و در همه دنیا شرایط جنگ یک شرایط ویژه است».
این بخش از سخنان روز گذشته حسن روحانی هرچند از منطق و ادبیات جدیدی در قاموس سیاسی وی پیروی نمیکند و به راحتی میتوان مصادیق متعددی را که موید بر نهادینه شدن «طلبکاری سیاسی» و «فرار به جلو» است در کارنامه او پیدا کرد اما از این جهت واجد اهمیت است که اینبار روحانی با ادبیات «جنگ/ صلح» به میدان چالش مطالبات عمومی و انتقادات مدیریتی رفته است و این مسألهای نیست که روحانی و دولتش صلاحیتی برای سوار شدن بر کلیدواژههایش داشته باشند.
بر همین مبنا شاید نخستین نکته مورد تامل آن باشد که اگر جنگ اقتصادی و تحریمهای خارجی برای هیچکس آبی نداشته، برای دولت او بیشترین نان را به تنور چسبانده است. فلسفه وجودی و امکان مستقر شدن روحانی در رأس قوه مجریه قبل از هر چیز معلول و مدیون فضایی است که خود او در نسبت میان حال و آینده کشور تصویر کرد. روحانی در حالی وعدههایش را به علت وجود جنگ (اقتصادی) فاقد توانایی نقد شدن میداند که اساسا وعده روی کار آمدنش را بر از بین بردن این جنگ بنا کرده بود. ایران سال 92 اگر ایران دچار یک تحریم ملموس اقتصادی نبود، دقیقا چه امکان بالقوهای برای روی کار آمدن حسن روحانی را میشد برای آن متصور بود؟ این روحانی بود که با مضاعف کردن ضریب اجتماعی این جنگ اقتصادی، فرصتی رایگان برای خود فراهم آورد تا ایدههای سیاسی و کابینه بازنشستهاش را بهعنوان تنها راه عبور از این جنگ اقتصادی بر کرسی قدرت بنشاند. روح و قلب برجام بهعنوان تمام هستی سیاسی و اقتصادی دولت یازدهم، هرچه بود واقعیت عینیتیافته آن وضعیت موجود کشور در سالهای 95 و 96 بود، پس در چنین وضعیتی عجیب نبود که عدم مطلوبیت این وضعیت او را وادار به طرح دوگانه «جنگ/ صلح» در ذیل این توافق کند تا اگر این امامزاده کوری را شفا نداده حداقل تبکردهای را با ترس از مرگ به تحمل دردها و آلامش راضی کند. در چنین موقعیتی و از جانب حداقلیترین استانداردها نیز دولتی که آغاز و امتدادش را مرهون راه رفتن میان دوگانه توصیفی «اکنون جنگزده» و «آینده بیجنگ» بوده است، نمیتواند در جواب طلبکارانش- که مردمند- متوسل به ایده «عبور از صلح به جنگ» شود و میان کشیدن چک مطالبات و زمان نقد کردن آن از 2 موقعیت متمایز سخن بگوید. روحانی اگر در وضعیت موجود جایگاهی داشته باشد در جایگاه عامل آن تعریف میشود و نه قربانی آن. عارض شدن شرایط یک جنگ اقتصادی در موقعیت کنونی کشورمان نتیجه پیگیری سیاستهایی است که منتقدان آن در 6 سال گذشته بعد از هر هشداری که پیرامون آن میدادند در لسان دولتمردان محکوم به تلاش برای پدیدار کردن جنگ میشدند؛ زمانی که عمده جامعه نخبگانی و دانشگاهی در عرصه روابط بینالملل از احتمال رقم خوردن شرایطی مشابه آنچه امروز «جنگی» خوانده میشود سخن به زبان میآوردند، مردان دولت از ضمانتی بهعنوان امضای کری برای محقق نشدن آن سخن به زبان میآوردند. با این حال قبول شرایط جنگی از سوی رئیسجمهور تنها در صورتی میتواند مورد پذیرش قرار گیرد که الگوی مدیریتی دولت نیز الگویی دفاعی- مقاومتی باشد که موارد مهمی همچون بودجه دولت برای سال آینده و نوع مدیریت دستگاههای اجرایی هیچکدام شباهتی به یک دولت جنگی ندارد. شکاف موجود میان 2 موقعیت متضاد «مدیریت خسته» و «وضعیت جنگی» تنها میتواند برای فرار از پاسخگویی نسبت به وظایف و وعدهها فایده داشته باشد.
نکته دیگری که در اینباره نباید مورد انکار قرار گیرد اصل مواجهه بدون تغییر رئیس دولت در مقابل انتقادات و مطالبات عمومی است. چندی پیش بود که «وطن امروز» در گزارشی با عنوان «شوخی به وقت عصبانیت» نسبت به عدم در نظر گرفتن آرامش جامعه در جریان سخنرانیهای رئیسجمهور هشدار داد؛ واقعیت این است که در ماههای اخیر هر بار روحانی موضعی نسبت به وضعیت موجود گرفته است با ادبیات و نوع مواجههاش با صورت مسأله، به جای آن که گامی در جهت آرامش جامعه بردارد به شکلی معکوس جامعه را بیش از پیش عصبانی کرده است. از خندههای رئیسجمهور در حین گفتن «خودم هم صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده» تا سخنرانی روز گذشتهاش و تمسخر افکار عمومی که بخش زیادی از آن به اعتبار وعدههای او در انتخابات شرکت کرده و به وی رای دادهاند، با اعلام اینکه «ما در شرایط صلح آن قولها را داده بودیم و بعد وارد شرایط جنگ شدیم» صرفا به عصبانیت بیش از پیش جامعه کمک میکند. یقینا مشاوران رسانهای رئیسجمهور که سعی میکنند کوچکترین نقد و کنایهای به دولت را نیز بیپاسخ نگذارند بهتر از همه باید در جریان آسیب این ریشخندهای طلبکارانه رئیس خود باشند.
منبع؛ وطن امروز