به گزارش راه شلمچه، ایرانیها حضرت اباالفضل را شبیه اباعبدالله علیهماالسلام دوست دارند! جان به جان این ملت کنی جلد خورشید طوساند و مرید قمر کربلا. برای مردم ما عباس بیبدیل است. عرب زبان غنیای دارد. کلماتش زحمت توصیف را میکشند خودشان. کلماتش بینیاز از مضافالیه و موصوفند. کلمات بار دارند و سنگیناند. همین پیچیده میکند ترجمه و تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه و دیگر متون را. اگر مردی عرب باش و شاعر باش تا اگر خواستی در شعرت واژه شتر بیاوری، مجبور شوی بین بیش از هزار معنی که بر آن دلالت میکند، یکی را برگزینی! این علاوه بر غنای زبان، اهمیت این حیوان در زندگی اعراب آن زمان را هم نشان میدهد. همچنین اعراب علاقه زیادی دارند که اسم پسرانشان را شیر بگذارند. طبیعی هم هست. عرب است و جنگاوری و افتخارات پهلوانیاش. پسر عرب به نامی پرابهت نیاز دارد. شاید از جهت همین علاقه به نام شیر برای پسران، این حیوان هم در عربی معانی بسیاری دارد. لیث، اسد، حیدر، ضیغم، غضنفر و دهها کلمه دیگر که همه بر شیر دلالت دارند اما گاهی میشود که شیر چنان نگاهی به شکارش میاندازد که شکار متحیر میشود! قفل میشود سر جایش! نه میتواند فرار کند و نه میتواند حمله کند و نه دفاع. میایستد تا شکار شود. صاحب این نگاه را عباس میخوانند... شیری که با نگاهش شکار را به دام میاندازد. اگر دیگران فرزندشان را به نامی مفتخر میکنند، حالا نام عباس به صاحب راستینش افتخار میکند. دستت را به دست خیالت بده و تا خانه امالبنین برو تا ببینی که از همان نوزادی چگونه ابروهایش به هم پیوستهاند. امان از نازی که ماه خشمگین دارد... گمانم خدا از بس روی دختر حیدر زینب کبری غیرت دارد که هر که را مدافع حریم او میشود صاحب اینگونه نگاه میگرداند! مدافع حریم زینب کبری را در آسمانها عباس صدا میزنند؛ ولو در زمین نامش قاسم باشد. عباس نام یک مقام است. نام بهشتی است که به نام علمدار کربلا زده شده. جنتالعباس! بهشتی که بالای درش با خط سرخی نوشتهاند: «دارالولایه»! عباس رمز شب اهل ولا است و ولایت کانونیترین و بلندترین ستون خیمه اسلام. و از همین تجلی این مفهوم در حکایت و روضه حضرت قمر بنیهاشم است که این روضه تا این حد حماسی است و تا این حد باصفاست و نمک دارد! آری، این روضه نمک دارد و نمک روضه بیش از نمک دستان روی خاک افتاده حضرت علمدار آدمها را پابست میکند. روضه علمدار سیاسیترین روضه کربلاست و شهادت عباس کلیدیترین شهادت عاشورا؛ چرا که امام، علم سپاه را به دست او سپرد. تا علم عباس بالاست سپاه پابرجاست ولو خیمهها دیگر پناهی جز علمدار و امام نداشته باشند. در ظاهر پیروزی دشمن با شهادت حضرت عباس محقق شد اما در باطن بزرگترین ولایتپذیری تاریخ در صحنه کربلا و در روز عاشورا خلق شد و جنتالعباس برپا شد. تفاوت جایگاه قمر بنیهاشم با دیگر اصحاب حضرت سیدالشهدا همین ستون خیمه امامت بودن است. یعنی هر جا که قرار است امام ظهوری بیابد باید علمداری داشته باشد که ولایت را تا مرحله ادب پذیرفته باشد! ادب اوج و قله ولایتپذیری است و این حد از ولایتپذیری تنها از نزدیکترین شخصیت به شخصیت معصوم برمیآید. عباس نماد تکیه ولی خدا به نایبی است که حتی در حضور امام نیز وظیفه علمداری را بر دوش داشته باشد و او شیرازه سپاه یا مردم تحت فرمان امام باشد. حضرت عباس ابن امیرالمؤمنین علیهماالسلام چنان در تمام ویژگیها از جنگاوری گرفته تا توان بدنی و علم و ایمان سرآمد دیگران است؛ چنان در میان اصحاب شاخص است که حتی اگر تمام اصحاب زنده بودند نیز باز شهادت او به معنای پایان کار امام و سپاه امام علیهالسلام بود! امام نمیتواند خودش ولایتپذیر خودش باشد؛ باید حلقه واسطهای میان او و دیگران در امر ولایت وجود داشته باشد و این مقام کلیدی از آن علمدار است. با همه این حسابها میتوان ظهور امام خمینی و دوره انقلاب اسلامی را دوره تجلی نور عباسبنحیدر دانست!
برای ظهور حضرت صاحبالزمان نیز باید ابتدا علمداری ظهور کند و سپاهی تشکیل دهد. به بیان دیگر، مردم ابتدا باید ولایت سرآمد و شاخص و بهترین خود را قبول کنند و گوش به فرمان او باشند تا زمینه برای ظهور امام فراهم شود. دورهای که مردم ولایت علمدار علم حق را پذیرفته باشند دوره تجلی نور قمر بنیهاشم است که همان نور درخشان ولایت و ولایتپذیری است. از این نور است اگر زیباییهایی در میهن ما خلق میشود مانند عباسترین یار آخرالزمانی سیدالشهدا، حاجقاسم سلیمانی! مانند سرداران نامآور دفاعمقدس و مانند خود ماه درخشان این دوران شبآلوده، امام سیدعلی خامنهای! اینها همه از برکت ولایت است. امام خمینی، به قول سید شهیدان اهل قلم در کتاب «آغازی بر یک پایان»، این قمر بنیهاشم، علمداری بود که با وجودش ابتدائاً مفهوم امامت زنده شد و خیمه امامت بنا گردید تا رفتهرفته مهیای میزبانی امام شود و از اساس ولایت فقیه چیزی جز این نیست؛ سر پا نگه داشتن خیمه امامت حتی در دوره غیبت امام. و با دریافتن جایگاه علمداری معنای «یا کاشف الکرب عن وجه الحسین» را درمییابیم. تا علمدار هست حسین غمی ندارد حتی اگر علیاکبرش را از دست داده باشد... به همینگونه روز شهادت شهید سلیمانی آن روزی نیست که رهبر انقلاب بخواهد «الان انکسر ظهری» سر دهد، حاجقاسم هر چند عباس سیدعلی است اما علیاکبر مهدی فاطمه است. و زیر تابوت این علیاکبر دیگر تنها جوانان بنیهاشم نمیآیند؛ یک امت آن تابوت را گرد سرشان میچرخانند و یک ایران برای سیدعلی علمدار میشود. رهبر انقلاب ناله «پشتم شکست» سر نمیدهد، چراکه این دوران روزگار مظلومیت عصر عاشورایی راه حق نیست، بلکه بوی صبح انتقام میآید. امروز اگر یک علم بیفتد هزار علم بالا میرود. امروز جمعیت زوار اربعین از این راههای منتهی بر کربلا خونی که قرنها از پیکره حق رفته را به گودال قتلگاه بازمیگردانند...
منبع؛ وطن امروز