به گزارش راه شلمچه، متن این یادداشت بدین شرح می باشد:
روز شهادت مظلومانه ی حضرت محسن بن علی علیهالسلام، روز رسوایی منافقان و سیاه ترین روز تاریخ اسلام بود که اهل سقیفه چنین آتش کینه و بغض خفته ی خود را با هجوم به خانه ی وحی آشکار نمودند. این روزها ، امام زمان ارواحنافداه دلشکسته تر از هر کس، گریان از غربت و مظلومیتِ کوچه های مدینه و پریشان از درب نیم سوخته ای است که هنوز آثار خون مسمار و لگدهای پی در پی اغیار و تیزی شمشیر و غلافش در آن پدیدار است. این روزها بر آن امام همام تداعی می شود که چگونه آستان در خانه ی مولا از شدت حمله ی حرامیان و گام های محکم چکمه های جنگی شان ساییده و کنده شده بود ... آستان در شبیه گودال شد! آن زمان زینب نگاهی به گودال کرد! نگاهی به حسین! عرش خدا لرزید! ولی نمی دانم چرا قلب مردم مدینه نلرزید! نمی دانم چرا ...! ناگهان صدایی شنیده شد! صدای شیطان بود که نعره می زد ریسمان را بیاورید! و ولی خدا را کشان کشان از کنار گودال آستان به سمت مسجد بردند. گریه های این روزهای امام زمان ارواحنافداه برای آن است که گویا هنوز صدای هق هق زینب کبری از کنج خانه به گوش می رسد و با تکان خوردن شانه هایش عالم ملتهب و به لرزه می افتد.صدای بهانه گیری های شبانه ی حسین علیه السلام ، حسن علیه السلام را نگران کرده و چشمان زینب سلام الله علیها به بقچه های یادگاری مادر افتاده...و دلواپس از آن است که حسین کفن ندارد! گویا پس از محسنیه همه دلواپس فاطمیه اند...! و نگاهشان به گودی قتلگاهی است که دل سنگ های بیابان را بدرد آورد