به گزارش راه شلمچه، گرچه شاید در ابتدای امر برخی چهرههای سیاسی این جریان در مقابل پیشنهاد استعفای رئیسجمهور موضع گرفته باشند اما آنچه بدیهی است، مجموع رفتار مدعیان اصلاحطلبی در این زمینه را نه از روی همدلی و همراهی با مردم و در راستای حل مشکلات کشور که بیشتر میتوان یک پروژه مدیریت افکارعمومی و تکمیل خواسته یا ناخواسته پازل دشمن برای ایجاد هرج و مرج و تشدید خشونت در کشور توصیف کرد.
روز شنبه نشریه اصلاحطلب صدا در شماره جدید خود گفتوگویی با عباس عبدی از فعالین سیاسی اصلاحطلب منتشر کرد که وی صریحا خواستار استعفای روحانی شده است. عبدی در این گفتوگو و در تشریح پیشنهاد خود به این نشریه میگوید: «هم حملات [به دولت] بسیار شدید و بحرانساز شده و هم، مشکلات دارد بیشتر میشود و نیاز بیشتری به تصمیمهای جدی وجود دارد. این مطلب، موضوعی نیست که فقط من آن را مطرح کنم. برای اولین بار در سطح برخی از وزرا، چنین ایدهای مطرحشده و دارند در مورد آن فکر میکنند؛ برای اینکه ببینند چه باید کرد. برخی از وزرا هم به این نتیجه رسیدهاند که با ادامه این حد از تنش دیگر، کاری نمیشود کرد. شنیدهام که معاون اول رئیسجمهور هم، کم و بیش به چنین فکری رسیده است.»
وی در بخش دیگری از این گفتوگو با بیان اینکه «اگر چند تن از وزرا و به طور مشخص، آقای جهانگیری این ایده را جدی بدانند و دنبال کنند، به طور قطع، این اتفاق به شکلی خواهد افتاد»، تصریح میکند: « شما میبینید که بعد از اتفاقات آبان ماه، هیچ تغییر رفتاری در آنها نمیبینید. این، به آن دلیل نیست که چنین اتفاقاتی روی آنها اثر نمیگذارد؛ بلکه به این دلیل است که قادر به تصمیمگیری نیستند. شاید طرح این موضوع در سطح عمومی کمک کند تا این ایده، جدی شود. فقط من ماندهام که چرا آقای روحانی این کار را نمیکند؟ شاید یک دلیل آن، این باشد که هنوز امیدوار است طرح مکرون یا مشابه آن را به جایی برساند و تاحدی از زیر فشار بیرون بیاید. »
استعفا یا انتخابات زودرس مسئله این است!
اما نکته قابل تامل در این گفتوگو آنجاست که عبدی، موضوع برگزاری انتخابات زودرس پس از استعفای روحانی که چندی پیش در روزنامه اعتماد مطرح کرده بود، کاملا نفی کرده و میگوید: «پیشنهادم استعفای روحانی است و نه الزاما انتخابات زودرس! چون من معمولا سعی میکنم از تیترهایی که مقداری حاد است، اجتناب کنم. هر چند همین تیتر «انتخابات زودرس» هم نسبتا رادیکال بود. ولی بحث اصلی من، همان استعفا و کنارهگیری است. اینکه بعد از استعفای روحانی چه خواهد شد، مسئلهای است که حکومت باید درباره آن تصمیم بگیرد. »
عبدی –شانزدهم آذر- در یادداشتی در روزنامه اعتماد از لزوم انحلال دولت و برگزاری انتخابات زودرس نوشته و تصریح کرده بود :«هيچ حكومت و دولتي حتي در شرايط عادي نيز نميتواند و مجاز نيست كه با اين حد از تنش مديريت خود را تداوم دهد. در بيشتر نظامهاي سياسي شيوههايي را براي چنين موقعيتهايي پيشبيني كردهاند... انتخابات زودرس رياستجمهوري.. ميتواند همراه با انتخابات مجلس انجام شود. مثلا در ارديبهشت ماه يا حتي در اواخر اسفند ماه. همزماني در انتخابات ميتواند برآوردهكننده يكي از خواستهاي قبلي، يعني تقارن اين دو انتخابات باشد. حتي ميتوان تا زمان انتخابات وظيفه مشخصي را براي دولت و رئيس آن تعيين كرد كه انجام دهند. هيچ چيزي كمتر از اين نميتواند نگاه مردم را در باور به اراده حكومت براي تغيير را تحت تاثير قرار دهد.»
بازی جدید رادیکالها، فشار به حاکمیت برای مذاکره
نکته دیگر اینکه از یک سو در رسانههایشان پیشنهاد استعفا را به جناب روحانی میدهند و از سوی دیگر مدعی میشوند که مخالفین دولت میخواهند که دوره او بدون هیچ دستاوردی تمام شود تا بهنحوی هم بیدستاوردی این دولت و ناکارآمدیاش را به پای منتقدیناش بنویسند و هم شاید افکار عمومی را برای مذاکراتی در آینده آماده کنند؛ به ویژه آنکه موضوع سفر قریبالوقوع رئیسجمهور به ژاپن این روزها در کانون توجه رسانههای اصلاحطلب و همچنین رسانههای خارجی قرار گرفته است.
روزنامه اعتماد هفته گذشته در یادداشتی در این زمینه نوشت : « اعلام برنامه سفر آقاي روحاني به ژاپن را بايد ناچارا شروع تلاش ديگري براي رفع يا تخفيف تنش بين ايران و آمریکا از مجاري ديپلماتيك به شمار آوريم و اميدوار باشيم كه چنين تلاشي مورد حمايت همه جناحها در داخل قرار گيرد... طي ماه گذشته شاهد برخي تحولات مثبت در جهت تسهيل تحركات ديپلماتيك بودهايم. مبادله دو زنداني ايراني و آمریکايي در هفته گذشته و واكنش مثبت ترامپ در قالب تشكر از ايران و يادآوري محاسن مذاكره آخرين تحول از اين نوع بود. در اين فاصله آقايان روحاني و علي لاريجاني سخنان مثبتي داشتند. تاكيد لاريجاني بر بسته نبودن درها براي كار با آمریکا به شرط «اصلاح» سياست فشار حداكثري و سخنان روحاني در كرمان راجع به سنت پيامبر اكرم (ص) و... آمادگي ايران براي مذاكره به محض برداشته شدن تحريمها قابل توجه است.
این روزنامه در ادامه نوشت : واقعيت اين است كه تهران بايد تا حداكثر توان نشان دهد كه موضعي منطقي و واقعبينانه در اين رابطه دارد و به سهم خود آماده تلاش در اين رابطه است. بديهي است كه در پي اعلام آمادگي مستمر ترامپ براي مذاكره، نبايد شرايط بهگونهاي رقم بخورد كه طرف آمریکايي بتواند علاوهبر اعمال تحريمهاي ظالمانه در جنگ تبليغاتي در منظر افكار عمومي جهاني نيز دست پيش را داشته باشد.»
با گره زدن مذاکره به استعفای دولت نظام منفعل میشود!
شاید از همین روست که سعید حجاریان از تئوریسنهای طیف موسوم به اصلاحات پیشنهاد میدهد برای وادار کردن نظام به پذیرش مذاکره با آمریکا و دیدار روحانی با ترامپ، اعضای کابینه به صورت دستهجمعی ابتدا مذاکره را توصیه و سپس موضوع استعفا را مطرح نمایند.
وی چندی پیش در یادداشتی تصریح کرده بود: «من مجموعاً بهدنبال کاهش هزینه سیاسی هستم، آن هم در دورهای که فایدهای بر آن مترتب نیست. سیاست کار جمعی است و نمیتوان با پرداخت هزینههای تکنفره، پروژه سیاسی را پیش برد. لذا باید با خرد جمعی، هزینه- فایده کرد و بعد دست به کنش زد. فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینهاش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را براساس برداشت و تحلیل شخصیاش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده چون صرفاً خود را قربانی کرده است. اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد. اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلاً به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه میشود. زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی - حتی بدون استجازه- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینهها سرشکن شده است.»
استعفا؛ بخشی از دکترین شوک و راهبرد «بیدولتسازی»؟
در کنار موارد ذکر شده، موضوعی که نباید به آسانی از آن گذشت این است که اصلاحطلبان که از میزان کاهش محبوبیت روحانی اطلاع دارند و نیز خود را بازنده قطعی انتخابات مجلس میدانند، احتمالا با این پروژه، قصد دارند با برهم زدن قواعد بازی و میز دموکراسی در کشور، هزینه شکست خود را نیز بر گرده نظام تحمیل کنند. نکته قابل تامل، همزمانی پیشنهاد استعفای رئیسجمهور با ادامه هرج و مرج و اغتشاشات در کشورهای منطقه نظیر عراق و لبنان و متاثر از خلاء قدرت و انحلال دولت در این کشورهاست.
طی هفتههای گذشته بقایای حزب بعث و حکومت جنایتکار صدام در عراق، و آدمکشهای منفوری مانند ولید جنبلاط و سمیر جعجع در لبنان، طبق نقشه آمریکا و عربستان و اسرائیل، خواستار استعفای رئیسدولت (عادل عبدالمهدی و سعد حریری) شدند و این کشورها را در کام بیثباتی و ناامنی فرو بردند.
و حالا گویا در ایران هم، طیف متهم در دو کودتای 78 و 88، شبیه همان بازی را تکرار میکنند. ابتدا مردم را با وعدههای دروغ و عملکرد وارونه ناراضی کردند، و حالا با ژست اعتراض، از پاسخگویی فرار کنند. آنها در فتنه سبز، از سوی نتانیاهو، سرمایه بزرگ اسرائیل خوانده شدند و برخی از همینها خواستار استعفای رئیسدولت شدهاند و حال آنکه بخش عمدهای از گرفتاری امروز روحانی، زیر سر خود آنهاست.
پرسش بسیار مهم این است که اگر سر تا ته نقشه دشمنان ملتهای منطقه در این پروژه روشن است، چرا برخی مدعیان اصلاحطلبی، همان نقشه دیکته شده را اجرا میکنند؟ آنها چه شباهتی با بعثیها و داعش و قواتاللبنانیه و مانند آن دارند؟ و حاضرند مرزهای خیانت را تا کجا جابهجا کنند؟
منبع؛ کیهان