راه شلمچه- حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو؛ امام جواد علیه السلام میوه دل سلطان ارض طوس، ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ در ١٠ رجب ١٩۵ ق در مدینه منوّره دیده به جهان گشود و بر شاخسار امامت شکوفا گشت. پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام ، حضرت امام رضا علیه السلام و مادرش بانوی گرامی و بافضیلتی به نام «سبیکه» است که امام رضا علیه السلام او را «خیزران» نامید. حضرت همواره از ایشان به نیکی یاد کرده او را با تعابیری چون بانویی پاک دامن و بافضیلت نام می بردند.
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است. ایشان ۱۷ سال امامت کردند و در ۲۵ سالگی به شهادت رسیدند. در میان امامان شیعه، آقا جوادالائمه جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است.
سنّ کمِ آقاجوادالائمه در هنگام شهادت پدر، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند؛ برخی عبدالله بن موسی را امام خواندند و برخی دیگر به واقفیه پیوستند، اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی علیهالسلام را پذیرفتند.
ارتباط امام جواد علیه السلام با شیعیان، بیشتر از طریق وکیلان شان و به شکل نامهنگاری انجام میگرفت. در دوره امامت امام نهم شیعیان، فرقههای اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند. وی شیعیان را از عقاید آنان آگاه میکرد و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی و غالیان را لعن مینمود.
مناظرات علمی امام جواد علیه السلام با عالمان فرقههای اسلامی در مسائل کلامی، همچون جایگاه شیخین و مسئلههای فقهی مانند حکم قطع کردن دست دزد و احکام حج، از مناظرات معروف امامان معصوم دانسته شده است.
محمد بن علی بن موسی بن جعفر، امام نهم شیعیان اثناعشری است که به جوادالائمه شهرت دارد. نسب او با شش واسطه به مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام پیشوای اول شیعیان، میرسد. پدرش امام رضا علیه آلاف تحیه و ثنا، پیشوای هشتم شیعیان است.(١) مادر او کنیز بود و سَبیکه نوبیه نام داشت(٢)
کُنیه وی ابوجعفر و ابوعلی است.(٣)
در منابع روایی، از وی با عنوان ابوجعفر ثانی یاد میشود.(۴)
تا با ابوجعفر اول ، امام باقر علیه السلام اشتباه نشود.(۵)
از القاب مشهور امام نهم، جواد و ابن الرضا است.(۶) القاب تقی، زکی، قانع، رضی، مختار، متوکل(٧)، مرتضی و منتجب،(٨) را نیز برای او برشمردهاند.
معجزه طی الارض
شیخ مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند: زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده؛ قلب آنان را به دست آورم. از این رو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم. چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم.
به او گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای.
ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین شام، جایی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در آنجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من آمد و گفت بر خیز برویم. بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمود:
اینجا را می شناسی؟ گفتم: بله مسجد کوفه است. او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. وی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سلام کرد و نماز خواند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد، من نیز طواف کردم. سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم، که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم: تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی؟
فرمود: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر (جواد الائمه) هستم.
من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند.
گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک در میان می گذارم.
گفت: بازگو کن.
من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم.
وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست.
به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد.
علی بن خالد می گوید: پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم: نزد او رفته و او را دلداری دهم. چون به زندان رفتم، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سو به آن سو می دویدند.
جریان را پرسیدم: گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را شکار کرده اند.
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد علیه السلام معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد. پس من و شما هم میتوانیم دست بر دامان آقا جواد الائمه ( باب الحوائج) زده و حاجت روا شویم.(٩)
شهادت عصا بر امامت
يحيي بن اكثم از علماي دربار عباسي مي گويد:
روزي براي زيارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بودم كه امام جواد (علیه السلام) را ديدم، با او در خصوص مسائل گوناگوني مناظره كردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: خواستم از شما چيزي بپرسم اما شرم دارم از پرسش.
امام فرمودند: بدون آنكه سئوالت را بپرسي من پاسخ آنرا مي دهم. تو ميخواهي بپرسي امام كيست؟
گفتم: آري به خدا سوگند همين است؟!
فرمود: منم
گفتم: بر اين مدعا نشانه و حجتي داريد؟
در اين لحظه عصايي كه در دست امام بود به سخن آمد و گفت:
" اّنه مولايي امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولاي من حجت خدا و امام اين زمان است.(١٠)
خشك شدن دست نوازنده
محمد بن ريان نقل مي كند: مامون براي رسيدن به هدفش ، بدنام كردن حضرت امام جواد علیه السلام همه نوع نيرنگي را در خصوص امام جواد علیه السلام به كار برد اما هيچ كدام از آنها براي وي سودي نداشت.
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام، صد كنيز زيبا را انتخاب كرد كه هر يك جامي پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مامون به كنيزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جايگاه دامادي به استقبال وي رفته و به او خوشامد گويند. كنيزكان به سوي حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولي امام هيچ التفاتي به آنها نكرد.
در دربار مامون مردي به نام مخارق كه ريشي بلند و صوتي خوش داشت و عود مي نواخت وجود داشت. وي به مامون گفت من توان آنرا دارم كه نقشه ات را ( وادار كردن حضرت به لهو و لعب) عملي سازم. از اين رو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز كرد. كساني كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامي كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خواني كرد، امام جواد علیه السلام سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وي نهيب زد و فرمود:
اتق الله يا ذالعثنون ، از خدا بترس اي ريش بلند. دست مخارق از حركت ايستاد، عود از دستش افتاد و ديگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزي مامون از بلايي كه بر سر مخارق آمده بود از وي سئوال كرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیه السلام بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت.(١١)
خواندن شهادتین در روز سوم تولد
حکیمه خاتون، دختر امام موسی کاظم علیه السلام و خواهر امام رضا علیه السلام درباره ولادت برادرزادهاش میگوید: پس از آنکه نوزاد را در جامههای مطهر پیچیده بودیم و حضرت رضا علیه السلام او را از ما گرفت، در گهواره گذاشت و به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو! چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد علیه السلام دیده حقیقت بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر کرد و به زبان فصیح ندا داد: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، چون این حالت غریب را از آن نور دیده مشاهده کردم، به خدمت حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شدم و آنچه دیده و شنیده بودم را به خدمت حضرت عرض کردم، حضرت فرمود: «پس از این عجایب بسیار را بیش از آنچه مشاهده کردی، مشاهده خواهی کرد».(١٢)
شفای چشم
محمد بن ميمون مي گويد: به همراه امام رضا علیه السلام در مكه بودم. به حضرت عرض كردم مي خواهم به مدينه بروم، نامه اي براي ابي جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا علیه السلام تبسمي كرد و نامه اي نوشت.
به مدينه رفتم در حاليكه چشمهايم به دردي مبتلا بود. به درب خانه امام جواد علیه السلام رفتم، نامه را تحويل دادم. موفق غلام امام، گفت: سر نامه را بگشا و در پيش روي امام قرار ده. اين كار را كردم، آنگاه حضرت جواد علیه السلام فرمود: اي محمد وضعيت چشمت چگونه است؟ عرض كردم يا بن رسول الله، همانگونه كه مشاهده مي فرماييد بيمار است و نورش رفته است.
حضرت جواد علیه السلام دستش را دراز كرد، بر چشمم كشيد، بيناييم چون سالمترين زمانش گشت.
دستها و پاهاي حضرت را بوسيدم و در حالي بازگشتم كه بينايي ام را بازيافته بودم و اين در زماني بود كه سن حضرت كمتر از سه سال بود.(١٣)
آزادي از زندان
اباصلت مي گويد: پس از دفن حضرت رضا علیه السلام، به دستور مأمون يك سال زنداني شدم. پس از يك سال از تنگي زندان و شب نخوابي به ستوه آمدم، دعا كردم و براي رهايي از زندان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل شوم. از خداوند خواستم به بركت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)در كار من گشايشي انجام دهد.
هنوز دعايم به آخر نرسيده بود كه حضرت ابي جعفر علیه السلام نجات بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: اي اباصلت از تنگناي زندان بي تاب شده اي. عرض كردم به خدا سوگند سخت بي تابم.
فرمود: برخيز، دستي به زنجيرها زد و غل و زنجيرها از دست و پاي من بر زمين افتاد. سپس دست مرا گرفت و از كنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالي كه مرا نظاره مي كردند، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم. سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا كه هرگز نه دست مامون به تو مي رسد و نه دست تو به مامون.
اباصلت مي گويد: همانگونه كه حضرت فرمود تا حال مامون را نديده ام.(١۴)
طلا شدن خاك
اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد: در روز عيدي به خدمت حضرت جواد علیه السلام رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم. حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد. آن را به من عطا كرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود.(١۵)
نقره از برگ زيتون
ابو جعفر طبري از ابراهيم بن سعيد نقل مي كند كه: حضرت امام جواد علیه السلام را ديدم كه بر برگ درخت زيتون دست مي زد و آن برگها به برگ نقره تبديل مي شد. من آنها را از حضرت گرفتم، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغييري نكردند.(١۶)
ميوه دادن درخت سدر
شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند: زماني كه حضرت جواد علیه السلام با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد.
در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد. امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس از خواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد. پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و از مسجد خارج شد. امام جواد علیه السلام هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.(١٧)
زنده كردن گاو مرده
در سفر امام جواد علیه السلام از مدينه به بغداد، وقتي حضرت به سر زمين زباله، منطقه واقع در نزديكي كوفه رسيدند. زن ضعيفي را مشاهده كردند كه بر بالاي جسد گاوي مرده در كنار راه نشسته و گريه مي كند؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد.
زن در جواب گفت: يا بن الرسول الله، من زني ضعيفم، قدرت هيچ كاري را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگي ام بود كه اكنون مرده است.
حضرت فرمود: اگر خداي متعال آن را زنده كرد چه خواهي كرد؟
عرض كرد اي پسر رسول خدا همواره سپاسگزار او خواهم بود.
آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جاي آورد و در این باره دعا كرد؛ سپس با پاي مبارك خود به پهلوي گاو زد و حيوان زنده شد.
در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسي بن مريم است.
حضرت فرمود: نه، بلكه او بنده اي از بندگان مورد عنايت خداست، اين از اوصياي پيامبران است.(١٨)
نحوه توسل به امام جواد علیهالسلام
ختم صلوات
یکی از ختمهای مجرب برای گرفتن هر حاجتی، مادی یا معنوی، فرستادن صلوات و هدیه این صلوات به محضر نورانی معصومین(علیهمالسلام) است؛ چنانچه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) فرمودند: «هر کس بر من صلوات فرستد، حق تعالی درِ عافیت را بر وی میگشاید و حاجت معنوی یا مادی او به حرمت صلوات بر محمد و آل محمد بر آورده میشود».(١٩)
یکی از ختم های بسیار مجرب و مفید برای گرفتن حاجات، ختم صلوات بر امام جواد(علیه السلام) است؛ چرا که لقب این بزرگوار جواد میباشد، ایشان، در طول زندگی با برکتشان بسیار بخشنده بودند.
در امور دنیوی توسل به حضرت جوادالائمه (علیهالسلام) بسیار مجرب است و زود حاجب انسان برآورده میشود.
مرحوم آیت الله کشمیری(رحمهاللهعلیه) میفرمودند، برای برآمدن حوائج توسل به امام جواد(علیهالسلام) بسیار مفید است به این طریق که صلوات ختم کنید و ثواب آن را به حضرت هدیه کنید. راه دیگر این است که سوره یس خوانده شود و به روح این امام عزیز هدیه شود. که برای برآمدن حوائج دنیوی، بسیار مفید است.(٢٠)
نماز امام جواد(علیهالسلام)
این نماز دو رکعت است و در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید هفتاد مرتبه است.(٢١) که برای این هم آثار فراوانی ذکر شده است. برای برآمدن حوائج و رفع بلا و گرفتاری، بسیار موثر است.
حرز امام جواد(علیهالسلام)
حرز یعنی سپر دفاعی و عامل محافظت کننده. حرز در لغت به معنای پناهگاه و چیزی است که باعث حفاظت میشود. و در اصطلاح به دعایی گفته میشود که برای حفاظت از شر شیاطین، جن، ظلم ستمگران، گزندگان و... است. برخی از حرزها قبل از وقوع ناگواریهای خاصی که ممکن است واقع شوند، خوانده میشود و برخی دیگر برای در امان بودن از تمام ناگواریها نوشته شده و به گردن آویخته یا در جیب گذارده میشود.
چون انسان همیشه در معرض خطرها و بلاهاست، این حرزها که از طرف معصومین(علیهمالسلام) دستور آن صادر شده، عامل محافظت کننده از خطرها و بلاها میباشند که مردم یا آن را میخوانند و یا به صورت نوشته همراه خود دارند.
از اکثر پیشوایان معصوم شیعه حرزهایی روایت شده که «سید بن طاووس» در کتاب «مهج الدعوات» تعداد قابل توجهی از آنثها را نقل نموده است و در باب پنجم از حاشیهی کتاب ارزشمند «مفاتیح الجنان» نیز تعدادی از آنها به نقل از همان کتاب آورده شده است.
حرزی که از امام جواد(علیهالسلام) وارد شده است، اینگونه است: «یا نُورُ یا بُرهانُ یا مُبینُ یا مُنیرُ یا رَبِ اِکفِنی الشُرُورَ وَ افاتِ الدُهُورِ اَسئَلُکَ النَجاةَ یَومَ یُنفَخُ فِی الصُورِ»(٢٢)
خاصیت حرز امام جواد(علیهالسلام)
حرز امام جواد(علیهالسلام) یا انگشتری که حاوی این حرز باشد برای حفظ از بلاها و بدیها و هر چه که انسان از آن میترسد مفید است.(٢٣)
منابع؛
١- طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۳۹۶.
٢- کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹۲؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۱۶.
٣- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۷۹.
۴- برای نمونه. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۸۲.
۵- اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۸۵۷.
۶- مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۸۱.
٧- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۷۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۱۲، ۱۳.
٨- مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۵
٩- الخرائج و الجرائج ،ج۱،ص۳۸۰ ؛ بحارالانوار، ج ۲۵، ص۳۷۶؛ الکافی ،ج۱،ص۴۹۲؛ مدینة المعاجز، ج۷ ، ص۴۲۲ ؛ البرهان ،ج۲،ص۴۹۳؛ موسوعة الامام الجواد(ع)، ج۱، ص۲۲۷
١٠- اصول كافی، ج١، ص ٣۵٣؛ الامام الجواد (ع) من المهد الی اللحد، ص ٧٢.
١١- اصول كافی، ج١، ص ۴٩۴؛ اثبات الهداة، ج٣، ص٣٣٢؛ مدينة المعاجز، ج٧، ص ٣٠٣ ؛حلية الابرار، ج۴، ص۵۶۵؛ الوافی، ج٣، ص ٨٢٨؛ المناقب، ج۴، ص٣٩۶ ؛ البحار ،ج ۵٠، ص۶١.
١٢- منتهی الامال، ج٢، ص۵٧٢ و۵٧٣؛ المناقب، ج۴، ص٣٩۴ ؛ بحارالانوار، ج۴٨، ص٣١۶ و ج۵٠ ص١٠؛ الانوار البهیه، ص٢۵٠ ؛حلیة الابرار، ج۴، ص۵٢۴ ؛ الثاقب فی المناقب، ص۵٠۴؛ مدینة المعاجز، ج٧، ص٢۶٠.
١٣- مسندالامام الجواد (ع)، ص١١٧ ؛ الخرائج والجرائح، ج١، ص ٣٧٢؛ موسوعة الامام الجواد(ع)، ج١، ص٢٣۵؛ اثبات الهداه، ج ٣، ٣٣٨؛ بحارالانوار، ج ۵٠ ، ص ۴۶ ؛ مدينة المعاجز، ج ٧، ص٣٧٢ ؛ كشف الغمة، ج٢، ص٣۶۵؛ حلية الابرار، ج۴، ص۵۴٠.
١۴- عيون اخبار الرضا (ع)، ج ٢، ص۶٧٨.
١۵- اثبات الهداة، ج٣، ص ٣٣٨ ؛ بحارالانوار، ج ۵٠، ص ۴٩؛ مدينة المعاجز، ج ٧، ص٣٧٣؛ موسوعة الامام الجواد (ع)،ج ١ ،ص ٢۵٣.
١۶- دلائل الامامة، ص٣٩٨؛ موسوعة الامام الجواد (ع)، ج١، ص٢٢٨؛ اثبات الهداة، ج٣، ص ٣۵۴.
١٧- موسوعة الامام الجواد (ع)،ج١، ص٢۴۶؛ الارشاد، ص٣٢٣؛ كشف الغمة، ج٢، ص٣۵٨ ؛ بحار الانوار، ج٨٣، ص١٠٠؛ وسائل الشيعة، ج۶، ص ۴٩٠ ؛ مدينة معاجز، ج٧، ص٣۵٧.
١٨- الثاقب في المناقب، ص ۵٠٣؛ مسندالامام الجواد (ع)، ص١٢۵.
١٩- جامع الاخبار، ص ۶٧؛ و مستدرک الوسایل ج ۵، ص ١٠٠.
٢٠- روح و ریحان، ص ١٠١ و ١٠٢.
٢١- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ترجمه الهی قمشه ای، قم دفتر نشر مصطفی، ١٣٨١، ص ٩٠.
٢٢- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ترجمه الهی قمشه ای، قم دفتر نشر مصطفی، ١٣٨١، ص ٨۶٢.
٢٣- بحارالانوار، ج ۵۰ ، ص ۹۸.
علیرضا توحیدلو؛
کرامات جواد الائمه
اگر خوشت اومد لایک کن
raheshalamche.com/p/57506
0
۳۰ دی ۱۴۰۲
احسنت فوق العاده بود
پاسخ
پربازدیدترین اخبار
آخرین اخبار