توان عملیاتی تولید برق در کشور ما چقدر است؟ حدود 70 هزار مگاوات! این در حالی است که مصرف برق در زمان اوج ممکن است به 90 هزار مگاوات هم برسد! این یعنی ناترازی و یعنی خاموشی! برای جبران این کسری، چه کار باید کرد؟ دو راه داریم! یکی ساخت نیروها است. ما باید دستکم 20 نیروگاه هزار مگاواتی بسازیم که هم زمانبر است و هم هزینهبر! اگر ما هر سال دو نیروگاه بسازیم، دستکم ده سال دیگر ناترازی داریم. اما راه بهصرفهتر این است که تا زمان ساخته شدن این نیروگاهها، صرفهجویی در استفاده از انرژی برق را تبیین و عملیاتی کنیم. اما مصرف بهینه، خود یک نیروگاه بزرگ 20 هزار مگاواتی است. اما آیا ساختن نیروگاه آسانتر است یا دستیابی به مصرف درست و بهینه!؟
پاسخ این پرسش روشن است! مصرف بهینه بهترین و در دسترسترین گزینه برای تعدیل مصرف و رفع ناترازی است. اما چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟
حتما بابابرقی را به یاد دارید! شخصیتی که در پویشهای اطلاعرسانی کاهش مصرف معرفی شد و خیلی زود با شعار معروف «لامپ اضافی خاموش!» توانست در دل مردم ایران جا باز کند! برآوردها نشان میدهد که مصرف برق در دو، سه دهه گذشته به واسطه تبلیغات اثربخش آن زمان، تعدیل شده بود و ضریب رشد متعادلی داشت.
با این حال در یک دهه گذشته به واسطه رشد فزاینده نوآوریهای دیجیتالی، الکترونیکی شدن زندگی و همچنین سربرآوردن نسلهای جوانتر که الگو و سبک زندگی متفاوتی نسبت به نسلهای قبل از خود دارند، مصرف انرژی برق دوباره رشد چشمگیری داشته است. طبق گفته وزیر نیرو، در سال آینده که سال هدف در سند چشمانداز 20 ساله است، ناترازی ممکن است به 25 هزار مگاوات هم برسد. این یعنی احتمال خاموشیهای بیشتر در تابستان گرم 1404!
برای پیشگیری از این اتفاق و تامین برق مورد نیاز همه مشترکان خانگی، صنایع، کشاورزی و... ضروری است که نکاتی در پویشهای اطلاعرسانی، ترویجی، اقناعی و تبلیغاتی وزارت نیرو رعایت شود.
نکته نخست، نگرش واقعبینانه و روش اثربخش است! نگرش واقعبینانه به معنی شناخت گروههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مخاطبان، تحلیل رفتار آنان در مصرف روزمره و توجه به تفاوتهای نسلی، هویتی و گروهی است. در همین راستا انتخاب روشهای متناسب با الگوهای اقناعی هر گروه از مخاطبان نیز اهمیت بسیار دارد. در این روشها، توسعه دانش عمومی، ترغیب و اقناع مخاطب و ایجاد یک انسجام ملی در مدیریت مصرف به عنوان موضوع محوری باید مورد توجه قرار بگیرد.
به بیان دیگر هم باید بر اساس شناخت دقیق، فرهنگ و دانش مصرف انرژی را در کشور توسعه داد. این امر امروز در کشورهای توسعه یافته به کمک مفهوم «Nexus Approach» در دستور کار سیاستگزاران و تصمیمگیران انرژی قرار گرفته است. این مفهوم یکپارچگی و پایداری اکوسیستم را تبیین میکند. به این معنی که الگوی مصرف منابع، امنیت غذایی و حفظ زیستبوم مفاهیمی در هم تنیده و وابسته به همدیگرند! پس به بیان بسیار سادهتر، صرفهجویی در مصرف برق، صرفا به معنی کمک به تامین انرژِی برق نیست بلکه به معنی حفظ، صیانت و نگهداشت منابع آب، گاز، محیط زیست و... است.
تبیین این موضوع مهم، نیازمند درک و شناخت درست از جامعه ایران، برنامهریزی هدفمند و بلندمدت و همچنین بهرهگیری از یک دیدگاه کلنگر به سپهر انرژی و فرهنگ مصرف در کشور است.
معرفی یک شخصیت محوری مانند بابابرقی متناسب با الگوهای زیباییشناختی نسلهای جوانتر، دستهبندی و استانداردسازی محتواهای ترغیبی و اقناعی برای گروههای مختلف اجتماعی و نسلی و همچنین استانهای مختلف با بیشترین میزان رشد مصرف، استفاده همهجانبه از ظرفیتهای رسانهای محیطی، دیجیتالی و به ویژه صداوسیما با رویکرد تعاملی میتواند منشا اثرگذاری و کاهش مصرف انرژی به ویژه انرژی برق در کشور شود. چنان که منجر به رفع ناترازی و حفظ سرمایههای متنوع کشور شود. این یعنی همان نیروگاه 20 هزارمگاواتی بدون آلودگی و البته رایگان!
بر این اساس میتوان گفت که ساخت این نیروگاه 20 هزارمگاواتی با نگرش واقعبینانه، تدوین روشهای اثربخش، درک درست و کلنگر به سپهر انرژی و مصرف در کشور و همچنین استفاده از دانش و مهارتهای اقناعی و تبلیغاتی در مدت زمان نسبتا کوتاهی مقدور و میسر است. دانش و توان چنین کاری در کشور وجود دارد، اگر ارادهای قوی با پشتیبانی همهجانبه هم وجود داشته باشد، میتوانیم به اصلاح پایدار مصرف انرژی دست پیدا کنیم.
علیرضا ربیعیراد