به گزارش راه شلمچه، علی مطهری کسی است که نامش با حاشیه و موضعگیریهای بیربط، خلاف واقع و بر آمده از هیجانات زود گذر پیوند خورده است. همه آنهایی که در چند سال گذشته با مواضع علی مطهری در موضوعات مختلف، بهخصوص در رابطه با تاریخ انقلاب اسلامی آشنا هستند، میدانند که اظهارات او بیش از آنکه بر آمده از سواد و اطلاعات باشد، ناشی از هیجاناتی است که در مقاطع مختلف او را به اظهار نظر درباره یک موضوع و ماجرایی وا میدارد.
چند هفته دیگر جو بایدن رئیس جمهور منتخب آمریکا، رسماً دولت جدید ایالات متحده را تشکیل میدهد. پیروزی او بهعنوان نامزد حزب دموکرات آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، باعث شد تا جریان غربگرای کشور که همواره پرچمدار گفتمان سازش با آمریکا بوده، در صدد ترمیم وجهه و آبروی از دست رفته خود بین مردم ایران برآید.
جریان غربگرای کشور در چند هفتهای که از انتخابات ایالات متحده میگذرد، کوشیده است که با بزک کردن چهره آمریکاییها و تفاوت قائل شدن بین ترامپ و بایدن، به صحنه سیاسی کشور باز گردد.
علی مطهری نیز از جمله کسانی است که اکنون با تحریف تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی، برای کمک به جریان غربگرای ایران به میدان آمده است.
دو شنبه هفتهای که گذشت(24 آذر 99) علی مطهری در یادداشتی با عنوان « ما و امريكا» که در روزنامه اصلاحطلب اعتماد چاپ شد، به انتقاد از گفتمان انقلابی مبارزه با استکبار و مقاومت در برابر آمریکاییها پرداخت که سراسر از تحریف و اطلاعات غیر واقعی بود.
وی در یادداشت خود نوشته است: شرط توفيق يك حركت و نهضت اجتماعي اين است كه هدف خود را گم نكند و در ميانه راه وسيله را هدف تلقي نكند. مبارزه با امريكا براي انقلاب اسلامي يك وسيله بوده نه هدف، ولي امروز براي عدهاي كه خود را انقلابي مينامند تبديل به هدف شده و هدف اصلي مغفول واقع شده است. ما انقلاب كرديم كه ايران را مطابق الگوي اسلامي بسازيم و ايران نمونهاي باشد براي ساير كشورهاي اسلامي و بلكه ساير كشورهاي دنيا و از اين طريق ضمن تأمين حقوق مادي و معنوي مردم ايران مانند رفاه و آزاديهاي اساسي، موجب تبليغ و افزايش نفوذ اسلام در دنيا شويم. اما اين هدفِ درست خيلي زود تبديل به هدف نابودي امريكا شد، بدون آنكه توجه داشته باشيم كه رفتار ما با امريكا بايد متناسب با رفتار او با ما باشد.
علی مطهری در ادامه یادداشت خود با حمله به دانشجویان پیرو خط امام که اقدام به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا کردند، این اقدام را ناشی از نفوذ گروههای چپگرا از جمله حزب توده در انقلاب اسلامی خوانده و نوشته است: البته ريشه اين پديده را بايد در نفوذ افراد و گروههاي چپگرا در ماههاي اول انقلاب اسلامي دانست كه خصوصا بعد از شهادت آيتالله مطهري مانع جدي در مقابل خود نميديدند و برنامه خود را با تسخير سفارت امريكا و گروگانگيري 444 روزه آغاز كردند و اين معنا را در اذهان رسوخ دادند كه انقلاب يعني مبارزه با امريكا، بدون آنكه از تأثير حزب توده و كشور شوروي در خلق اين ايده و حتي در تسخير سفارت آگاه باشند. بايد توجه داشت كه نفس انقلاب اسلامي بزرگترين ضربه به امريكا بود و نيازي به اقدامات نسنجيده و غيرضروري و خرابكننده چهره انقلاب اسلامي مانند تسخير سفارت وجود نداشت و اساسا در رفتار با امريكا به عنوان موجودي كه زور دارد و عقل ندارد چون مست قدرت است اولا بايد روشي اتخاذ شود كه عملا بيشترين ضربه به او وارد شود و كمترين ضربه به ما، و ثانيا در هر مقطع زماني بايد متناسب با رفتار او عكسالعمل نشان داد. رفتار امريكا با كشور ما و بلكه با دنيا يكنواخت نبوده است، همچنان كه امروز تفاوت امريكاي ترامپ با امريكاي اوباما كاملا آشكار است.
او در ادامه با زیر سوال بردن مجاهدتهای 15 ساله انقلابیون به رهبری امام خمینی(ره)، در تأیید حرفهای جریان غربگرا که قائل به تفاوت بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده نوشته است: سياست فضاي باز سياسي كه رژيم شاه در سال 1356 اعلام كرد و موجب هموار شدن راه نهضت اسلامي گرديد ناشي از فشاري بود كه جيمي كارتر با عنوان حقوق بشر به حكومت پهلوي وارد كرده بود. در آستانه پيروزي انقلاب هم امريكا وقتي از ضد كمونيستي و ضد شوروي بودن اين انقلاب مطمئن شد مانع از كودتاي برخي فرماندهان ارتش شاه شد اگرچه با كودتا هم كاري از پيش نميبردند زيرا بدنه ارتش به ملت پيوسته بود، ولي ميتوانست موجب كشتار وسيع رهبران نهضت و مردم شود.
مطهری در ادامه یادداشتش ضمن حمله دوباره به تسخیر لانه جاسوسی، این اقدام را سر آغاز دشمنی آمریکا با مردم ایران دانسته و مینویسد: بعد از پيروزي انقلاب هم قرار بر قطع رابطه با امريكا نبود تا زماني كه قضيه گروگانگيري رخ داد و امريكا رابطه را قطع كرد، در حالي كه ما ميتوانستيم همانطور كه با انگليس و فرانسه و آلمان و روسيه رابطه داريم با امريكا هم با حفظ آرمانهاي خود از جمله آزادي فلسطين رابطه داشته باشيم و مشكلات اجتنابپذير و غيرضروري براي انقلاب درست نكنيم. مشكل اصلي ما با امريكا مساله فلسطين است كه اين مشكل را با ساير كشورهاي غربي هم داريم در حالي كه رابطهمان با آنها برقرار است.
در رابطه با ادعای علی مطهری مبنی بر اینکه آمریکاییها پیروزی انقلاب اسلامی را تسهیل کردند و این دانشجویان پیرو خط امام بودند که با تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده باعث شروع دشمنی آمریکا با ایران شدند، باید گفت که اولاً پیروزی انقلاب اسلامی ثمره دو دهه فعالیت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی بود که روز 22 بهمن 57 به وقوع پیوست.
اگر آقای مطهری به تاریخ انقلاب را از راه درستش بخواند، متوجه خواهد شد که دلیل هموار شدن مسیر نهضت اسلامی در سالهای پایانی عمر پهلوی، نه سیاست های بشر دوستانه کارتر که انزجار روز افزون مردم از محمدرضا پهلوی و رژیم پهلوی بود.
دوماً این اولین باری نیست که علی مطهری در اظهاراتی ناپخته به تکرار ادعای غربگرایان درباره تسخیر لانه جاسوسی میپردازد. او در خرداد ماه سال جاری نیز تسخیر لانه جاسوسی را یک کار غیر ضروری خوانده و مشکلات امروز کشور را معلول فتح سفارت جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام دانسته بود.
مطهری در سال گذشته نیز در مذمت تسخیر لانه جاسوسی و ربط دادنش به حمله رژیم بعث به ایران گفته بود: وقتی صدام به ایران حمله کرد و وارد پنج استان ما شد هیچ کشوری از ما حمایت نکرد؛ بلکه همه منتظر سقوط ایران بودند. صدام هم از این فرصت و انزوای ایران برای حمله استفاده کرد. البته اگر دو، سه روز سفارت تسخیر میشد و بعد آن را رها میکردند مشکلی نبود و شاید هم لازم بود، اما طولانی شدن آن به ضرر انقلاب بود.
علی مطهری به نحوی درباره تسخیر لانه جاسوسی اظهار نظر میکند که گویی دانشجویان پیرو خط امام از روی شکم سیری دست به این اقدام زدند و حمایت قاطعانه امام خمینی(ره) و مردم از این کار نیز بیجهت بوده است.
در پاسخ به اظهارات مطهری باید گفت که یکی از نگرانیهایی که مردم از همان روزهای ابتداییِ پس از انقلاب داشتند، این بود که مبادا حوادث تیرماه ۱۳۳۲ تکرار شده و امریکا همانگونه که دولت مصدق را سرنگون کرد، انقلاب اسلامیِ نوپای ایران را هم از بین ببرد.
پذیرش محمدرضا پهلوی توسط ایالات متحده نیز نگرانی مردم در این باره را بیش از پیش قوت بخشید. از همین رو طبیعی بود که قشر دانشجو و نخبه کشور، بیش از مردم عادی به ماجرا حساسیت نشان داده و به دنبال اقدام متناسب برای مقابله با عمل امریکا(پذیرش شاه) باشد.
چنانچه حجتالاسلام موسوی خوئینیها پدر معنوی دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی در این باره میگوید: «بهطور قطع اگر شرایط سال وقوع حادثه بررسی شود و دیدگاههای مردم ایران، بهویژه انقلابیون در مورد دخالتهای امریکا در اوضاع داخلی کشور، نظیر انجام کودتای سال ۱۳۳۲، در نظر گرفته شود، چه بسا هر داور بیطرفی این اقدام را در آن زمان بهعنوان تنها راه دادخواهی دانشجویان در برابر دولت امریکا بداند.»
البته اظهارات بی اساس مطهری به همین جا ختم نمیشود.
وی در ادامه یادداشت خود نوشته است: در طول اين چهل سال به تدريج هدف انقلاب اسلامي كه همانا ايجاد يك كشور نمونه اسلامي توسعه يافته و برقراري اتحاد ميان كشورهاي مسلمان براي محقق كردن رسالتهاي فرامرزي انقلاب اسلامي بود تبديل به هدف نابودي امريكا و دشمني با كشورهاي اسلامي متمايل به امريكا و پيش بردن آرمان فلسطين به تنهايي شد كه منجر به هراس ساير كشورهاي اسلامي و افتادن برخي از آنها در دامان اسراييل گرديد و از طرف ديگر باعث بازماندن كشور از پيشرفت و توسعه شد بهطوري كه كشورهايي مثل تركيه و امارات كه قبلا فرسنگها از ايران عقبتر بودند اكنون فرسنگها جلوتر هستند و مردم ايران حق دارند از خود بپرسند چرا ما در طول اين چهل سال به پيشرفت قابل توجه و رفاه نرسيديم گرچه در برخي فناوريها رتبههاي خوبي در جهان كسب كردهايم.
باید به آقای مطهری یادآور شد که اتفاقاً بر خلاف ادعای او، مبارزه با استکبار و رهایی مظلومان و مستضعفان از سلطه ظالمین، از اهداف والای انقلاب اسلامی بوده و هست. این جمهوری اسلامی ایران بود که در اوج انفعال و انزوای کشورهای عربی، پرچم مبارزه با رژیم صهیونیستی و حمایت از مردم مظلوم فلسطین را بلند کرد و اکنون میبینیم که آزادگان منطقه و حتی جهان زیر این بیرق فریاد مبارزه با رژیم صهیونیستی و استکبار سر میدهند.
آقای مطهری معتقد است که جمهوری اسلامی ایران با مشی استکبار ستیزی خود، باعث شده تا کشورهای مرتجع منطقه به دامان رژیم صهیونیستی افتاده و کشورهایی نظیر ترکیه و امارات که از ایران عقبتر بودند، از ایران جلو بزنند.
در این رابطه نیز باید خطاب به اقای مطهری که ترکیه و امارات را چماق کرده و بر سر جمهوری اسلامی ایران میزند گفت که اتفاقاً قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران کشورهای مرتجع عربی و حتی ترکیه را به هراس انداخته و باعث شده است که این کشورها برای تضعیف قدرت ایران، دست به دامان رژیم صهیونیستی شوند.
علی مطهری در یادداشت خود پا را از تحریف تاریخ انقلاب اسلامی فراتر گذاشته و تاریخ صدر اسلام را نیز به مسلخ تحریف برده است.
وی در این یادداشت با اشاره به مذاکره پیامبر گرامی اسلام(ص) با ابوسفیان مینویسد: به عبارت ديگر مبارزه با امريكا براي ما طريقيت داشت نه موضوعيت، وسيله بود نه هدف، ولي اكنون موضوعيت پيدا كرده و تبديل به هدف شده است. گويي ابتدا بايد نظام امريكا از بين برود تا بعد ما به پيشرفت و توسعه بپردازيم. عدهاي هم چنين جلوه دادهاند كه رابطه يا مذاكره با امريكا حتي در دوره فردي غير از ترامپ، ملازم با تسليم و لااقل به معني اعتماد به اوست. اين حرفها بلادليل است. آيا مذاكره پيغمبر اكرم با ابوسفيان قبل از فتح مكه به معني اعتماد به ابوسفيان يا تسليم در برابر او بود؟
در رابطه با این بخش از یادداشت مطهری نیز باید گفت که بر خلاف ادعای او که میگوید مبارزه با آمریکا برای ما طریقت داشت نه موضوعیت، اسکبار سیتزی و استقلال از کشورهای خارجی بنمایه انقلاب اسلامی است و این استقلال طلبی و مبارزه جز با مقابله با مستکبرینی مثل آمریکا محقق نمیشود.
اما درباره مذاکره پیامبر گرامی اسلام(ص) با ابوسفیان، به نظر میرسد که علی مطهری دچار کج فهمی شده است. اگر آقای مطهری به تاریخ اسلام مراجعه کند، در مییابد که پیامبر گرامی اسلام در مذاکره با ابوسفیان پیش از فتح مکه، بهخاطر قدرتی که ارتش اسلام دارا بود، دست بالا را در مذاکره داشت و ابوسفیان را تهدید کرد که اگر به تعهدات خود عمل نکند سربازان اسلام مکه را فتح خواهند کرد و این قدرت آن روز سربازان اسلام بود که ابوسفیان را وادار به انجام تعهدات کرد.
اما امروز صدقه سری برجام و از بین رفتن تأسیسات هستهای کشور، جمهوری اسلامی در برابر غربیها قدرتی برای چانه زنی ندارد.
چنین اظهار نظرهای نسنجیدهای از سوی علی مطهری مسبوق به سابقه است و گویا با این دست فرمانی که او میرود، ادامه دار هم خواهد بود.
به هر حال دیگر اظهارنظرهای شتابزده و سطحی از سوی علی مطهری به یک رویه خسته کننده تبدیل شده است. هر اظهارنظر و موضعگیری از سوی او را صرفاً باید خواند و منتظر رد آن بود. اظهار فضلهایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در بر گرفته و البته در موارد فراوانی غلط از آب درآمده است.
منبع؛ رجانیوز