راه شلمچه- محسن رایجی؛ چند سال پیش حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) در ابتداي درس خارج فقه خود با بيان حديثي از پيامبر گرامي اسلام درباره «اثرات و تبعات اخروي رياست»، به شرح اين حديث و لزوم پرهيز انسان از تلاش براي دستيابي به «رياست» مگر در مواقع تکليف پرداخته و فرمودند: «تبعات اخروي رياست چنان سنگين است که آدم عاقل نه تنها به دنبال آن نميرود، بلکه از آن فرار نيز ميکند!»
ايشان در اين مورد فرمودند؛ «اگر ما عقل داشته باشيم، بايد دنبال رياست ندويم؛ واقعاً اينجوري است. بايد دنبال رياست نرويم؛ رياست اين تبعات را دارد. بعضي ميدوند دنبال رياست، نميفهمند که نفْس اين آمريت و رياست، اين خطرات را دارد که روز قيامت وقتي او را بياورند، مغلولاً (دست بسته) ميآورند؛ اين چيز خيلي مهمّي است. مغلولاً ميآورند او را در پاي محاسبه الهي.... اينها را بايد ما بفهميم.»
در ادامه معظم له در شرح اين حديث گهربار به نکتهاي مهم و قابل تامل اشاره کرده و ميفرمايند: «درست این است که اگر چنانچه تکلیفی وجود ندارد، واجب بر انسان نیست، انسان نرود به سراغش و دنبال نکند آن را. بله، اگر چنانچه ناچار شد، ناگزیر شد، به گردن انسان گذاشته شد، آنجا خُذها بِقُوَّة؛ بایستی با قوّت انسان دنبال بکند.» (بخشی از بیانات درس خارج فقه،27/9/1397)
درباره این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب، تذکر چند نکته با توجه به انتخابات پیش رو ضروری به نظر میرسد.
فرار از مسئوليت و رياست بر اساس عقل و شرع، يک اصل است مگر آنکه مسئوليت به صورت تکليف درآمده و پذيرش آن از سرناچاري باشد که ديگر اينجا بايد با قدرت و قوت و البته به نحو احسن تکليف را به انجام رساند.
البته تکلیف احساسی با تکلیف تحمیلی نیز دو تکلیف متفاوت است. آنچه امروز برای کاندیداتوری انتخابات ۱۴۰۳ شاهد آن هستیم و شاید هم نسبت به ادوار قبل خیلی پررنگتر به نظر برسد، احساس تکلیفهای قطارشدهای است که معلوم نیست چطور برخی افراد با این سابقه و عملکرد حتی جرأت فکر کردن در مورد این موضوع را پیدا کردهاند؟!
وقتی سیره سیاسی امامین انقلاب را مورد بررسی قرار دهیم آنچه که درس آموز است، خلاف جریان این سیل احساس تکلیفها بوده است تا جایی که رهبر انقلاب در بخشی از همین بیانات با ذکر خاطرهای میفرمایند: «بنده دوره دوّم ریاستجمهوری، قطعاً عازم بودم به اینکه نامزد ریاست جمهوری نشوم -حالا دوره اوّل که تحمیل شد بر ما، هیچ- دورهی دوّم دیگر یقیناً گفتم من قطعاً نامزد نمیشوم؛ امام به من فرمودند بر تو واجب عینی و تعیینی است هر دو را گفتند: هم واجب عینی است، هم واجب تعیینی است؛ خب بنده هم برخلاف میل خودم قبول کردم و رفتم.»
همانطور که خود کاندیدا نسبت به شناخت تکلیف و فرار از مسئولیت نقش دارد، مجموعه و نهادهایی که در گزینش کاندیدای اصلح نقش دارند باید در تعیین صلاحیت کاندیداها، بیانات فوق را اگر نه به عنوان شاخص بلکه حداقل به عنوان یک الگوی کارگزار اسلامی در نظر داشته باشند.
در کنار کارکردهای مهمی که حوزه بازاریابی سیاسی در مواجهه با موضوع انتخابات دارد، یکی از کار ویژههای مهم آن، شناسایی و معرفی درست کاندیدا شایسته و اصلحی است که به نوعی برحسب تکلیف دینی از مسئولیت و ریاست فرار کرده و نمیخواهند خود را در معرض انتخاب عموم قرار دهند. به عبارت دیگر، بازاریابی سیاسی میتواند فضایی را برای ورود کاندیدا درست ایجاد و در معرفی آن به عموم جامعه نقش کلیدی بازی کند. البته این نقش میتواند در ممانعت از ورود کاندیداهای نادرست نیز صدق کند اما آنچه که مهم است این است که افراد، نهادها و مجموعههای مردمی که در خط مقدم جریانسازی قرار دارند باید افکار عمومی را قبل از انتخابات به گونهای مدیریت کنند که تکلیف پذیرش مسئولیت بر فرد شایسته و باتقوا تعیین پیدا کرده و راه بر کنشگری کاندیداهای نادرست ناهموار گردد.
این را هم در نظر داشته باشیم که انحطاط جامعه و دولت اسلامی دو روي دارد. يک روي آن فرد رياستطلب و بی تقوا است و روي ديگر آن مردمي هستند که با رفتار خود به فرد رياستطلب براي رسيدن به مطامع غيرالهي وي کمک ميکنند.
اين ارتباطي دو سويه است که هر دو طرف را به خسران و هلاکت ميکشاند. فرد رياستطلب افراد را با وعده و وعيد و تطميع و گاهي تهديد به دور خود جمع کرده و از آنان نردباني براي نشستن بر سرير قدرت ميسازد و گاه بخشی از مردم در تأمین مطالبات غیر ملی یا ناصواب خود، با جمع شدن پیرامون فرد رياستطلب، راه را بر مديريت افراد شايسته بسته و مسير جامعه را منحرف ميکنند. لذا مردم نیز با رفتار عمومی خود چه قبل و چه حین انتخابات در شکلدهی به انتخاب درست نقش مهمی بر دوش دارند.