جزئیاتی از حادثه تلخ ایران در 8 شهریور 1360

هیچ‌کس نمی‌دانست که این پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است. به فکر یکی از اطرافیان او رسید که از روی دندان‌ها می‌توان فهمید که پیکر سوخته، بدن شهید رجایی است یا خیر؟ اما سوختگی آن‌چنان بود که دهان رجایی به سادگی باز نمی‌شد. 

به گزارش راه شلمچه، ساعت 3 عصر 8 شهریور 1360 انفجار در دفتر نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران در خیابان پاستور طی برگزاری جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور با حضور رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت و دیگر اعضای شورا صورت گرفت.

مسعود کشمیری در آن زمان منشی شورای عالی امنیت ملی بود، عامل اصلی انفجار دفتر نخست وزیری بوده است. وی یکی از مرتبطان با سازمان منافقین بود. همسر کشمیری نیز عضو رسمی سازمان منافقین و برادر همسرش کاندیدای رسمی این سازمان برای نمایندگی شهر اسلام‌آباد‌غرب در انتخابات مجلس اول بود.



کشمیری  روز انفجار از ایران فرار می کند. همسرش نیز همان ساعت سه روز هشت شهریور منزلش در مهرشهر کرج را ترک کرد و به سمت مرز غربی کشور فرار می کند.


مرحوم ربانی‌املشی، دادستان کل کشور شب 18 شهریور 1360 در یک گفت وگوی تلویزیونی عامل انفجار نخست‌وزیری را مسعود کشمیری معرفی می کند.


وی در این گفت وگو در توضیح چگونگی انفجار می گوید: «این شخص بمبی در کیف خودجاسازی کرده بود که به طور عادی و معمولی، بدون اینکه هیچ‌کس به او ظنین شود و هیچ‌کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی‌کرده و خیلی عادی و طبیعی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند. ازآنجا که منشی جلسه هم بود، کنار مرحوم شهید رجایی نشسته و کیف خود را هم در کنار آنها قرار داده و طوری هم تنظیم کرده بود که انفجار، اولین بار این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد. خودِ او هم رفتاری معمولی داشته است، گاهی بیرون می‌رفته، داخل می‌شده، با این و آن صحبت می‌کرده، می‌رفته چیزی از بیرون می‌آورده و گاهی چای می‌داده است. 

دربین یکی از این مواقعی که رفت‌وآمد می‌کرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته و درهمان موقع، این انفجار به وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت. کشمیری فرار کرد و هم‌اکنون نیز متواری است و زنده است، مگر اینکه سازمان منافقین از آنجا که ببینند شاید مثلاً وجودش برایشان مضرباشد، وی را از بین برده باشند.»



رئیس‌جمهور و نخست وزیر 48 ساله شهید ایران

این واقعه درست دو ماه پس از آن رخ داد که آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی ‌بهشتی و بیش از ۷۰ تن از چهره‌های سیاسی و اجرایی عضو حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر این حزب ترور شده و به شهادت رسیده بودند. شهید رجایی هنگام شهادت ۴۸ سال سن داشت. او پس از پیروزی انقلاب ابتدا سمت وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشت و سپس در سال ۱۳۵۹ به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد. در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ به نخست‌وزیری و پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری در انتخابات دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب بیش از ۱۳ میلیون رأی مردم به عنوان دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.

باهنر نیز هنگام شهادت ۴۸ ساله بود. او پس از پیروزی انقلاب مسئولیت‌هایی از جمله عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش (در کابینه شهید رجایی) و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی (پس از شهادت دکتر بهشتی) را برعهده داشت. او پس از انتخاب رجایی به ریاست‌جمهوری، از سوی وی به نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. 

انفجار و شهادت  

 کمال، پسر سیزده ساله شهید رجایی از دور شاهد شعله‌های آتش بود. او با حالی آشفته به مادرش تلفن کرد و ماجرا را با او در میان گذاشت تا همسر شهیدرجایی خودش را برساند.

پیکرهای خونین و سوخته رجایی و باهنر را به بیمارستان منتقل کردند. شدت انفجار به حدی بود که ابتدا هیچ‌کس نتوانست کشته شدگان را شناسایی کند. جنازه‌ها را به بیمارستان انقلاب منتقل کرده و پیکر شهید رجایی را در سردخانه قرار دادند. 

هیچ‌کس نمی‌دانست که این پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است. به فکر یکی از اطرافیان او رسید که از روی دندان‌ها می‌توان فهمید که پیکر سوخته، بدن شهید رجایی است یا خیر؟ اما سوختگی آن‌چنان بود که دهان رجایی به سادگی باز نمی‌شد.

لحظاتی بعد یکی از پزشکان از راه رسید و پس از شستن لب‌ها با آب اکسیژنه، دهان را باز کرد و دندان‌ها دیده‌ شد، اما باز هم کسی او را نشناخت. 

همسر شهید رجایی به بیمارستان آمد و در سردخانه پیکر سوخته شهید‌ رجایی را شناسایی کرد.   


اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار