خلجی؛

جنگ اراده‌ها

سال‌هاست که صحنه نبردها دچار تغییرات ماهوی شده است. یعنی اگر پیشتر فتح و پیروزی بر روی زمین معنا پیدا می‌کرد، امروز گام اول پیروزی فراتر از صفحه جغرافیا، بلکه به تغییر ادراک و فتح دل‌ها وابسته شده است.

 


راه شلمچه- سپهر خلجی؛ نمونه عینی این اتفاق جنگ 2003 آمریکا علیه عراق بود که قبل از پیروزی در بُعد جغرافیا، آمریکا به مدت یک‌سال صحنه نبرد علیه عراق را به عرصه تبلیغات و رسانه کشاند، اراده‌ها را سست کرد و بعد از آن در ظرف چند روز عراق را‌ اشغال و بر آن حاکم شد، اتفاق تلخی که بعد از 17 سال هنوز ملت مظلوم عراق از عوارض آن در رنجند.

 

در جریان فتوحات جغرافیایی داعش در غرب آسیا نیز دقیقاًً همین اتفاق البته در ابعاد محدودتری رخ داد و داعش توانست در نبرد تبلیغی- النصر بالرعب-  اراده مقابل را متزلزل و زمین را فتح کند. در همین رابطه نمونه‌های دیگری را نیز می‌توان بیان کرد. جنگ اراده‌ها ربط وثیقی با جنگ شناختی دارد. جنگ شناختی  به معنای آماج قرار گرفتن قوه شناخت مردم و نخبگان یک جامعه به منظور تغییر باورها و در نهایت رفتارهاست. این جنگ البته شکل تکامل یافته‌تر و عمیق‌تری از جنگ روانی است.

 

اساسی‌ترین نتیجه در جنگ شناختی تلفات مضاعف انسانی است. در جنگ سخت وقتی یک نفر مجروح یا کشته شد عملاً فقط یک نفر از جبهه خودی کم می‌شود، اما در جنگ شناختی وقتی یک نفر نسبت به باورهای خود ‌تردید کرد علاوه ‌بر این‌که یک نفر از گروه خودی کم شده، یک نفر هم به گروه مقابل اضافه می‌شود. در این شکل از نبرد در واقع نه تنها سربازانِ خط مقدم نبرد نظامی، بلکه عموم مردم جامعه که اصلی‌ترین سرمایه هر نظام سیاسی است آماج قرار گرفته، نسبت به جامعه و کشور خود بدبین و حالت رویگردانی شکل ‌می‌گیرد. جنگ شناختی در صورت تداوم به وارونگی افکار عمومی، شکاف و بحران اقناعی و در نهایت به زایل شدن اراده‌های راسخ منتهی خواهد شد.


بی‌شک و بر اساس شواهد قطعی ابزار کاربردی در جنگ اراده‌ها، رسانه است. به مدد تصویرسازی و تکرار آن، ادراک مخاطب از واقعیات موجود و پیرامون دچار تغییر شده و باورهای او استحاله می‌شود در این شرایط جامعه هدف دقیقاًً مسائل پیرامون را آن‌طور درک و رمزگشایی می‌کند که ارسال‌کننده پیام آنرا رمزگذاری و هدفگذاری کرده است. در این آوردگاه، به جای تجهیزات نظامی، رسانه ابزار مهم و موثر برای تحمیل اراده در صحنه رویارویی است.


تفوق در ایجاد تصویر منفی از دستاوردها و پیشرفت‌ها از یک جامعه پیشرو و جوان، ایجاد حس حسرت نسبت به غیر، القاء ناتوانی و عقبگرد و... از جمله مهم‌ترین تاکتیک‌ها در این جنگ رسانه‌ای و روانی است تا اراده‌های مستحکم سست و خلل‌پذیر شده و زمینه برای تسلیم فراهم شود. پازلی بسیار واضح و در عین حال پیچیده و چند بُعدی برای اثرگذاری بر سیستم محاسباتی حریف.


در نبرد اراده‌ها، بار اصلی بر دوش رسانه است. این رسانه و کارکردهای متنوع آن است که تصویرسازی می‌کند، باورها را شکل داده، اصلاح کرده و یا تغییر می‌دهد، اراده‌ها را جزم کرده و یا زایل می‌کند، از ملتی قهرمان چهره‌ای شکست خورده و ناتوان می‌سازد، موقعیت خلق می‌کند و یا فرصت‌ها را می‌سوزاند و هدر می‌دهد، بسترهای پیشرفت و پسرفت را هموار می‌کند، عزم‌های راسخ و غیرتها را به میدان می‌آورد و یا انگیزه‌ها را به میرایی و نابودی می‌کشاند.

 

دهه‌ها سرمایه‌گذاری غرب در حوزه رسانه و تبلیغات و خلق صنایعی همچون ‌هالیوود و ایجاد اندیشکده‌های نظریه‌پردازی در حوزه ارتباطات دقیقاًً با همین مبنا صورت گرفته است. یعنی تلاش غرب برای هیمنه‌سازی و شکل دادن به باورهای مطلوبش در نقاط هدف. باورپذیر کردن غرب به‌عنوان تمدن پیشرفته، برتر و مسلط، باوراندن عقب‌ماندگی و درماندگی در هر آنچه نشانی از غرب ندارد و باوراندن ضرورت وابستگی تنها بخشی از کارکردهای رسانه در صحنه جنگ اراده‌هاست.


تجربه و تدبیر نشان می‌دهد در چنین شرایطی اگر بخواهیم در نبرد اراده‌ها مغلوب نشویم لازم است در سازمان رسانه‌ای کشور تجدیدنظر اساسی صورت دهیم. امروز سازمان رسانه‌ای کشور دچار اعوجاج، عقب‌ماندگی، نارسایی‌های ساختاری و به‌ویژه فرسودگی مدیریتی است. بخشی از ضرباتی که بر پیکره انقلاب اسلامی به‌ویژه در سال‌های اخیر در صحنه تحولات داخلی و بین‌المللی وارد شده ناشی از ناتوانی رسانه‌ای در برجسته‌سازی داشته‌ها، استفاده از فرصتها و رویارویی با حریف در نبرد ادراکی است که بعضاً به تضعیف اراده‌ها انجامیده است. باید در حوزه رسانه به بازدارندگی رسید. بازدارندگی یعنی مأیوس‌کردن حریف از اقدام خصمانه از طریق ایجاد شک و‌تردید یا‌ترس از عواقب اقدام و به هم ریختن دستگاه محاسباتی او. 


منبع؛ رجانیوز

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار