راه شلمچه- امیدیمقدم؛ چند سالی است جمله «شبکه نمایش خانگی» به گوشتان خورده است، سریالهایی که از لحظه شروع برای جذب مخاطب انبوه و رسیدن به کیفیتی بالا و گفتن حرفهایی که شاید نمیشد در مدیومهای دیگر بیان کرد، خلق شدهاند.
این سریالها عمدتا به نمایش زندگیهای مرفه و بالا شهری میپردازند و یا همچون سریالهای غربی به دنبال مطرح کردن مسائل عشق و عاشقی هستند و آخر کار هم با طلاق و جدایی یا فرار فرد اول سریال، مجموعه را به آخر میرسانند.
ساخت اینگونه سریالها با «قلب یخی» آغاز و با سریال « دل» که تجمل گرایی را در اوج خود به نمایش گذاشته ادامه پیدا کرده است. اینکه اینگونه سریال ها چقدر توانسته مخاطب را با خود همراه کند و به نیاز جامعه پاسخ دهد، جای سوال است.
رسانه ها در ترویج ارزش های مادی و روحیه تجمل گرایی و مصرف زدگی نقش بسزایی دارند. نمایش صحنه های مختلف از قصر و خانه های مجلل شخصیت پولدار فیلم، سفره های رنگین، خودروهای لوکس، لباس های فاخر، استخر و تجملاتی از این دست، که به طور طبیعی بر مخاطب تأثیر می گذارد و او را برای دست رسی به چنین چیزهایی تشویق و درواقع وسوسه زندگی تجملاتی تماشاگر را به الگوهای جدید مصرفی فرا می خواند.
تبلیغ فرهنگ مصرفی و رونق بازار فخرفروشی و تجمل گرایی از راه تولید و پخش سریال های تلویزیونی که طی آنها قهرمانان مثبت و موفق از مسکن و ماشین و اثاثیه منزل مطابق با زندگی اشراف و اعیان استفاده می کنند و ترغیب و تهییج بینندگان به برخورداری هر چه بیشتر از رفاهیات و تجملات از راه تبلیغات بازرگانی، از عوامل مهم زمینه ساز رشد و گسترش آسیب های فرهنگی و اجتماعی ـ از راه این تولیدات ـ در کشور به شمار می رود.
رسانه های تصویری ماهيتا توانايي رشد مصرف گرايي و به دنبال آن تجمل گرايي را داراست.
حال با نگاهي به محتواي شبکه نمایش خانگی«اين سوال مطرح است كه آيا این سريال نقشي در رواج تجمل گرايي و مصرف گرايي دارند؟»
با نگاهی به روند مجموعههای تلویزیونی این نتیجه حاصل میشود که نود درصد محتوای سریالها به سمت تبلیغ و تحریک مردم برای مصرف بیشتر و نمایش تجملات زندگیهای مرفه و کپیبرداری از کار خارجیها است و اغلب در یک آپارتمان با موضوع عشق و عاشقی و قهر وآشتی است.
آیا این گونه از سریالها مردم را به سمت ارزشهای شناخته شده هدایت کرده است یا نه؟
به جرات می توان گفت وقتی در این سریال ها نمايي از خانه های شيك ويلايي با تمام امكانات و لوازم لوکس به نمايش در مي آيد؛ كساني كه توانايي خريد آن ها را دارند تحریک به لذت داشتن و خرید کرده و حسرت خانواده هايي كه توان خريد را ندارند بیشتر مي كند. با اینگونه تصویرسازیها نمیتوان انتظار داشت که مردمی که این فیلمها را میبینند، تحت تأثیر قرار نگیرند. اتفاقا در مواردی همین رسانهها مروج سبک زندگی اشرافی و تجملگرایی و مروج فرهنگ بورژوازی و الگوهای سرمایهداری هستند.
این سریالها عمدتا به نمایش زندگیهای مرفه و بالا شهری میپردازند و یا همچون سریالهای غربی به دنبال مطرح کردن مسائل عشق و عاشقی هستند و آخر کار هم با طلاق و جدایی یا فرار فرد اول سریال، مجموعه را به آخر میرسانند.
ساخت اینگونه سریالها با «قلب یخی» آغاز و با سریال « دل» که تجمل گرایی را در اوج خود به نمایش گذاشته ادامه پیدا کرده است. اینکه اینگونه سریال ها چقدر توانسته مخاطب را با خود همراه کند و به نیاز جامعه پاسخ دهد، جای سوال است.
رسانه ها در ترویج ارزش های مادی و روحیه تجمل گرایی و مصرف زدگی نقش بسزایی دارند. نمایش صحنه های مختلف از قصر و خانه های مجلل شخصیت پولدار فیلم، سفره های رنگین، خودروهای لوکس، لباس های فاخر، استخر و تجملاتی از این دست، که به طور طبیعی بر مخاطب تأثیر می گذارد و او را برای دست رسی به چنین چیزهایی تشویق و درواقع وسوسه زندگی تجملاتی تماشاگر را به الگوهای جدید مصرفی فرا می خواند.
تبلیغ فرهنگ مصرفی و رونق بازار فخرفروشی و تجمل گرایی از راه تولید و پخش سریال های تلویزیونی که طی آنها قهرمانان مثبت و موفق از مسکن و ماشین و اثاثیه منزل مطابق با زندگی اشراف و اعیان استفاده می کنند و ترغیب و تهییج بینندگان به برخورداری هر چه بیشتر از رفاهیات و تجملات از راه تبلیغات بازرگانی، از عوامل مهم زمینه ساز رشد و گسترش آسیب های فرهنگی و اجتماعی ـ از راه این تولیدات ـ در کشور به شمار می رود.
رسانه های تصویری ماهيتا توانايي رشد مصرف گرايي و به دنبال آن تجمل گرايي را داراست.
حال با نگاهي به محتواي شبکه نمایش خانگی«اين سوال مطرح است كه آيا این سريال نقشي در رواج تجمل گرايي و مصرف گرايي دارند؟»
با نگاهی به روند مجموعههای تلویزیونی این نتیجه حاصل میشود که نود درصد محتوای سریالها به سمت تبلیغ و تحریک مردم برای مصرف بیشتر و نمایش تجملات زندگیهای مرفه و کپیبرداری از کار خارجیها است و اغلب در یک آپارتمان با موضوع عشق و عاشقی و قهر وآشتی است.
آیا این گونه از سریالها مردم را به سمت ارزشهای شناخته شده هدایت کرده است یا نه؟
به جرات می توان گفت وقتی در این سریال ها نمايي از خانه های شيك ويلايي با تمام امكانات و لوازم لوکس به نمايش در مي آيد؛ كساني كه توانايي خريد آن ها را دارند تحریک به لذت داشتن و خرید کرده و حسرت خانواده هايي كه توان خريد را ندارند بیشتر مي كند. با اینگونه تصویرسازیها نمیتوان انتظار داشت که مردمی که این فیلمها را میبینند، تحت تأثیر قرار نگیرند. اتفاقا در مواردی همین رسانهها مروج سبک زندگی اشرافی و تجملگرایی و مروج فرهنگ بورژوازی و الگوهای سرمایهداری هستند.
وقتی اثری پروانه ساخت از وزارت ارشاد دارد یعنی نباید حاوی این مسائل باشد. باید راهکارها و استانداردهای جدیدی در این حیطه تعریف شود تا آثاری که خلق می شود محتوای خوبی داشته باشد و بتواند به سازمان سینمایی کمک کند نه اینکه تیشه به ریشه خود بزند.
اگر نیمی از حساسیتهایی که در مجموعه های تلویزیونی اعمال می شود در تولیدات شبکه های خانگی هم اعمال می شد، اینک شاهد ساخت سریال هایی نبودیم که غرق در مرفهنشینی و سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی بوده و گرفتار و وامدار شبکههای فارسی زبان خارجی باشند . گویا هدف اصلی عقبنیفتادن از آن برنامهها است تا عقبنیفتادن از خواست مردم.
اگر بخواهیم از زاویه ای دیگر ساخت این گونه سریالها را بررسی کنیم نوک پیکان متوجه گرداننده های این سریال ها است.
گویا برخی از کارگردانان هستند که ظاهراً به غیر از ساخت سریال به سبک و سیاق غرب هنر دیگری ندارند!
سؤال اینجاست که چرا اصولاً برخی از کارگردانان مجموعههای تلویزیونی تماماً در حال ساخت سریالهایی هستند که در آن تبلیغ زندگی پولدارها و سرمایهداران شده و مروج زندگیهای آنچنانی در بالای شهر می شوند.
ساختن سریال در محیطهای اجتماعی پایینشهر نیاز به تحقیق و پژوهش اساسی و روانشناسی اجتماعی بیشتری داشته و نسبت به تولیدات ساخته شده در آپارتمان و فضاهای شیک و لوک با سختی بیشتری همراه است .
معمولا کارگردانانی که راحتطلب بوده و حال و حوصله سختی کار در محلات شلوغ پایینشهر را ندارند به ساخت اینگونه سریال ها رو می آورند. به همین دلیل است که اغلب سریالها شبیه همدیگر شدهاند. لوکیشنهای ثابت و تکراری، محلات خلوت و بیدردسر، مشاغل دمدستی و کاراکترهای بیخاصیت و موضوعات خنثی، همه و همه وجوه مشترک اغلب سریالها میباشد.
پس راهكار چيست؟
مهم ترين عاملي كه توانايي كنترل خود اگاهانه مصرف و كاهش تجمل گرايي را دارد فرهنگ سازي و افزايش سطح فرهنگ عمومي براي مصرف است كه اين و ظيفه اي خطير و سنگين را بر دوش مجریان امر فرهنگی می گذارد.ساخت اینگونه سریالها مصرف زدگی بیش از اندازه، پیامدهای خطرآفرین فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری در پی دارد و جامعه را با چالش های گوناگونی روبه رو می سازد؛ زیرا برخورداری و استفاده از کالاهای لوکس و گران قیمت و داشتن ثروت بیشتر برای مصرف بیشتر، ارزش تلقی می شود و همه افراد جامعه به ویژه طبقه متوسط و پایین جامعه می کوشند به هر قیمت ممکن به آن دست رسی یابند و همچون طبقه بالای جامعه، بخرند و بپوشند و بخورند و زندگی کنند.
اگر نیمی از حساسیتهایی که در مجموعه های تلویزیونی اعمال می شود در تولیدات شبکه های خانگی هم اعمال می شد، اینک شاهد ساخت سریال هایی نبودیم که غرق در مرفهنشینی و سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی بوده و گرفتار و وامدار شبکههای فارسی زبان خارجی باشند . گویا هدف اصلی عقبنیفتادن از آن برنامهها است تا عقبنیفتادن از خواست مردم.
اگر بخواهیم از زاویه ای دیگر ساخت این گونه سریالها را بررسی کنیم نوک پیکان متوجه گرداننده های این سریال ها است.
گویا برخی از کارگردانان هستند که ظاهراً به غیر از ساخت سریال به سبک و سیاق غرب هنر دیگری ندارند!
سؤال اینجاست که چرا اصولاً برخی از کارگردانان مجموعههای تلویزیونی تماماً در حال ساخت سریالهایی هستند که در آن تبلیغ زندگی پولدارها و سرمایهداران شده و مروج زندگیهای آنچنانی در بالای شهر می شوند.
ساختن سریال در محیطهای اجتماعی پایینشهر نیاز به تحقیق و پژوهش اساسی و روانشناسی اجتماعی بیشتری داشته و نسبت به تولیدات ساخته شده در آپارتمان و فضاهای شیک و لوک با سختی بیشتری همراه است .
معمولا کارگردانانی که راحتطلب بوده و حال و حوصله سختی کار در محلات شلوغ پایینشهر را ندارند به ساخت اینگونه سریال ها رو می آورند. به همین دلیل است که اغلب سریالها شبیه همدیگر شدهاند. لوکیشنهای ثابت و تکراری، محلات خلوت و بیدردسر، مشاغل دمدستی و کاراکترهای بیخاصیت و موضوعات خنثی، همه و همه وجوه مشترک اغلب سریالها میباشد.
پس راهكار چيست؟
مهم ترين عاملي كه توانايي كنترل خود اگاهانه مصرف و كاهش تجمل گرايي را دارد فرهنگ سازي و افزايش سطح فرهنگ عمومي براي مصرف است كه اين و ظيفه اي خطير و سنگين را بر دوش مجریان امر فرهنگی می گذارد.ساخت اینگونه سریالها مصرف زدگی بیش از اندازه، پیامدهای خطرآفرین فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری در پی دارد و جامعه را با چالش های گوناگونی روبه رو می سازد؛ زیرا برخورداری و استفاده از کالاهای لوکس و گران قیمت و داشتن ثروت بیشتر برای مصرف بیشتر، ارزش تلقی می شود و همه افراد جامعه به ویژه طبقه متوسط و پایین جامعه می کوشند به هر قیمت ممکن به آن دست رسی یابند و همچون طبقه بالای جامعه، بخرند و بپوشند و بخورند و زندگی کنند.