به گزارش راه شلمچه، استفاده از عملیات پرچم دروغین برای منحرف کردن افکار عمومی راهکاری قدیمی است که بارها و بارها در سالهای اخیر از آن استفاده شده است. در داخل ایران نیز نمونههای زیادی از این شگرد به چشم میخورد که اغلب در انتخابات اوج میگیرد. شاید اگر شناخت بیشتری از این عملیات دروغین و سابقه آن در دنیا برای مردم ایران به وجود میآمد، امکان استفاده از این راهکار در فضای سیاسی کشور تا حدود زیادی محدود میشد.
سان تزو استراتژیست چینی ۳ هزار سال قبل زمانی که توصیههای خود را برای یکی از حاکمان چینی مکتوب میکرد در خصوص فنون جنگ روانی برای سردرگم کردن دشمن نوشت: «یک فرمانده ماهر به گونهای ارتشش را فرماندهی میکند که انگار در حال هدایت یک نفر است. فرمانده باید بسیار کمحرف و راز نگهدار باشد. او باید دشمن را از پی بردن به نقشهها و طرحهای اصلی بازدارد و باید با نقشه و طرحهای دروغین آنها را در بیخبری و گیجی نگه دارد.»
بسیاری معتقد هستند این جمله اولین صورتبندی واضح و دقیق از بحث عملیات پرچم دروغین است.
False flag operations یا عملیات پرچم دروغین به عملیاتهایی گفته میشود که توسط نهادهای نظامی، شبهنظامی، اطلاعاتی یا سیاسی به گونهای انجام میشود که این تصور به وجود آید که گروهها یا کشورهای دیگری این عملیاتها را انجام دادهاند، برای مثال استفاده نیروهای یک طرف درگیر در جنگ از پرچم و لباس نظامی طرف مقابل برای حمله و قتلعام ساکنان یک روستا و سپس متهم کردن آن طرف به انجام این کشتار نمونهای از عملیات پرچم دروغین محسوب میشود. هدف از انجام عملیات پرچم دروغین مخفی نگه داشتن هویت مرتکبان اصلی یا بدنام کردن طرف مقابل و ایجاد بهانهای برای حمله به او است.
مهمترین نمونههای عملیات پرچم دروغین در دنیا
عملیات پرچم دروغین بارها و بارها در چند ده سال گذشته به عنوان یکی از راههای اصلی برای انحراف افکار عمومی به کار گرفته شده است و نمونههای فراوانی را میتوان ذکر کرد.
در سال ۱۹۵۴، یک سال پس از عملیات آژاکس، نوبت اسرائیل بود تا عملیات پرچم دروغین خود را به اجرا بگذارد. اسم رمز عملیات، «سوزانا» بود. طی این ماجرا، مأموران مخفی اسرائیل اقدام به بمبگذاری در چند مرکز متعلق به مصر، امریکا و انگلیس کردند که شامل سینما، کتابخانه و مراکز آموزشی (شامل یک مرکز دیپلماتیک امریکایی) میشد. هدف آنها، نسبت دادن این اقدامات به ۸ مسلمان مصری بود. یکی از بمبها قبل از موعد مقرر منفجر گردید و موجب بازداشت عاملش شد. پس از آن، یک محاکمه علنی علیه حلقه جاسوسی اسرائیل و این عملیات مخفیانه برگزار شد. دو عامل مورد اتهام، به اعدام محکوم شدند و حکم اجرا گردید. پینهاس لاون وزیر دفاع وقت اسرائیل پس از این رسوایی، مجبور به استعفا شد. پیامدهای بزرگ ماجرای لاون یک بار دیگر ثابت کرد که حتی در صورت امکان توسل به روشهای دیگر، چگونه برخی حکومتها باز هم از استراتژی پرچم دروغین برای نیل به اهداف اصلیشان استفاده میکنند.
در کنار این به عنوان یک نمونه دیگر میتوان به حمله نیروهای ویتنام شمالی به نیروهای امریکایی در خلیج تونکین اشاره کرد که منجر به آغاز جنگ جهانی دوم شد.
واقعه خلیج تونکین هیچ گاه رخ نداد و در عین حال، عامل دخالت بیشتر امریکا در ویتنام شمالی بود. دولت وقت امریکا، اقدام به تهیه یا دستکم استفاده از یک گزارش کاملاً دروغین کرد تا بدین وسیله یک روایت ژئوپلتیک را علیه ویتنامشمالی به عنوان یک دشمن حی و حاضر بسازد. این واقعه که گاهی به آن «واقعه یواساس مدوکس» هم گفته میشود، در اصل به این شکل بود که کشتی جنگی یواساس مدوکس امریکا به ظاهر به سه قایق حامل اژدر نیروی دریایی ویتنام شمالی، به بهانه گشت اطلاعاتی، حمله میکند و تقریباً ۳۰۰ بار به سمت این سه قایق شلیک میکند.
لیندون بیجانسون رئیسجمهور وقت امریکا هم بلافاصله قطعنامه خلیج تونکین را به عنوان توجیه قانونی دولتش برای دخالت نظامی در ویتنام آماده کرد. مسئله این است که آن واقعه هرگز رخ نداد و جانسون هم هیچ ادلهای برای اثبات رخ دادن این اتفاق نداشت که ارائه کند.
دم سگ را بجنبان
شاید بسیاری فیلم «دم سگ را بجنبان» را دیده باشند؛ فیلمی که به خوبی بحث عملیات پرچم دروغین را بیان کرده است.
گروهی از دختران پیشاهنگ به کاخ سفید میروند و مهمان پرزیدنت میشوند. یکی از آنها که مبهوت تابلوی فرانکلین شده با پرزیدنت به پشت دفتر ریاست جمهوری میرود و به این ترتیب سیاست امریکا آبستن حوادث دیگری میشود. ۱۱ روز مانده به انتخابات پرزیدنت دچار رسوایی اخلاقی شده و مشروعیت او زیر سؤال میرود. رقبای سیاسی روی این رسوایی اخلاقی مانور میدهند و حالا گروه مشاوران پرزیدنت با همکاری یک تهیهکننده هالیوودی تلاش میکنند تا از طریق تبلیغات آبروی از دست رفته را به او بازگردانند.
در دنیای واقعی نیز بارها و بارها این اتفاق روی میدهد. شاید هیچ کس از یاد نبرد که در جریان بسیاری از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی ناگهان با یک موج خبری حواس جامعه از مسئله اصلی دور میشود؛ مسائلی که گاه آنچنان پیش پا افتاده است که حتی فکر کردن به آن نیز خندهدار نیست، اما به راحتی میتوان دید که با یک موج خبری حواس همه به آن جلب شده است.
دختر علاقهمند به فوتبال
یکی از مهمترین نمونههایی که در روزهای اخیر بتوان ذکر کرد بحث دختر علاقهمند به فوتبال است که این روزها در رسانهها و فضای مجازی تبدیل به یک مسأله شده است. شاید در بدو امر این موضوع یک مسئله جدی اجتماعی باشد، اما برای حل آن نیاز به این همه بحرانسازی در فضای اجتماعی نیست، با این حال تحت تاثیر اظهار نظر برخی شخصیتهای سیاسی و همچنین سلبریتیهای گمنام تبدیل به چنان موج اجتماعی شده که حالا ابعاد بینالمللی نیز پیدا کرده است.
این اتفاق را میتوان نمونه روشنی از ماجرای بحث پرچم دروغین دانست. هیچ کس شکی ندارد که ورود زنان به ورزشگاهها نیاز به بسترسازیهایی دارد که به دلیل کمکاری دولتهای مختلف به تأخیر افتاده و این تأخیر سبب شده تا ماجرا چنین ابعادی پیدا کند. اجرای این زیرساختها نیاز به یک سرمایهگذاری گسترده دارد که جز در یک فضای منطقی رسیدن به آن امکانپذیر نخواهد بود. حالا سؤال این است که آیا با تعلیق فوتبال ایران مشکل فوق حل میشود.
اجرای چنین موجی در فضای مجازی بدون شک پشت پردههایی هم دارد. ریشه آن را میتوان به راحتی در مشکلات موجود اقتصادی کشور دانست؛ مشکلاتی که سبب شده گرایش به یک جناح سیاسی به شدت تضعیف شود. با توجه به نزدیک بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی کسی شک ندارد که به زودی باید انتظار جوسازیهای گستردهتری را برای فرار از پاسخگویی درباره مشکلات موجود داشت. طبیعی است که این جوسازیها اغلب با هدف قرار دادن مشکلات اجتماعی در سطح جامعه صورت میگیرد که به نظر میرسد بر طیف زنان متمرکز شده است. حالا سؤال این است که گروههای سیاسی میتوانند انتظار رسیدن به چنین اهدافی در شرایط فعلی را داشته باشند.
منبع: روزنامه جوان