به گزارش راه شلمچه، جیمیکارتر (رئیسجمهوری وقت آمریکا) در شب سال نو میلادی 1978 برای بازدیدی از پایگاههای آمریکا در ایران به تهران آمد. کارتر در دیدارش از ایران و بهخصوص بر سر میز شام میهمانی کاخ نیاوران، حرفهایی به شاه گفت که وی را بسیار دلگرم و در عین حال گستاخ کرد.
کارتر گفت: ایران، مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است، زیرا او توانسته ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوبترین نقاط جهان درآورد. آنگاه رئیسجمهوری آمریکا مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل و قدردانی از دوستی با شاه را عنوان کرد و گفت: نظرات ما در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل، با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه، این همه احساس حقشناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم.
پس از پایان یافتن سخنان کارتر، شاه به پاخاست، دیگر میهمانان نیز از جای برخاستند و همراه او به کف زدن پرداختند. آنگاه شاه با دو دست، دست راست رئیسجمهوری را گرفت و به شدت فشرد و تکان داد. وی، شاد و خرسند به نظر میرسید، زیرا، هیچیک از رؤسایجمهوری آمریکا، با چنین گرمی از او ستایش نکرده بودند.
دیپلماتهای آمریکایی حاضر در آن ضیافت، از سخنرانی کارتر شگفتزده شده بودند. آنها حق داشتند که از گفتههای او حیرت کنند، زیرا جیمیکارتر، در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری با صراحت به سیاست حقوق بشر تکیه کرده بود و ایران، به دلیل نقض موارد متعدد حقوق بشر به وسیله عفو بینالملل محکوم شده بود.
این در حالی بود دقیقا از دو ماه پیش از حضور کارتر در ایران، مجالس باشکوهی که پس از شهادت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی و در ترحیم و به خصوص چهلم ایشان در سراسر ایران برگزار شد و پس از 13 سال مجدداً نام و راه حضرت امام را به شکلی گسترده در سراسر ایران مطرح ساخت، شاه و اربابان آمریکاییاش را به شدت به خشم آورده بود.
قوت قلب کارتر به شاه
گزارشگر «بیبیسی» در فیلم مستند «داستان انقلاب» تصمیم شاه پس از تعریفها و اعلام پشتیبانی رئیسجمهوری آمریکا از او را اینگونه تحلیل کرد:
«شاه به اتکا و حمایت کارتر مطمئن شده بود که قادر به مقابله با آیتالله خمینی هست و میتواند تلافیجویی کند.»
آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران در کتاب خاطراتش به نام «غرور و سقوط» در این مورد، پرده از طراحی یک مقاله توهینآمیز بر داشته است. پارسونز به صراحت نوشته:
«در اوایل ژانویه 1977 تصمیم گرفته شد که برای بیاعتبار کردن (امام) خمینی مطلبی علیه او منتشر شود.»
داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی شاه در گفتوگویی با «بیبیسی»، درباره چگونگی نوشته شدن مقاله یاد شده توضیح بیشتری داده:
«فراموش نکنیم که آن مقاله پنج شش روز بعد از دیدار کارتر از تهران بود که منتشر شد. کارتر قوت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود. خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرده بود و شاه احساس کرد که دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش است که به مبارزهای که (امام) خمینی پیش کشیده و شروع کرده، پاسخ بدهد.»
اغلب سیاسیون و مورخین، ساواک و یا همین داریوش همایون را نویسنده مقاله فوق دانسته بودند، اما او در گفتوگو با «بیبیسی»، این موضوع را تکذیب کرده و گفت:
«مقاله ارتباطی به ساواک نداشت. در دربار تهیه شد. خود شاه شخصا در آن سهم داشت... کسی اصلا جرات نمیکرد در ایران چیزی بنویسد و چاپ بکند بدون دستور شاه، چون به هر حال به موجب قانون اساسی رهبران مذهبی یک موقعیتی دارند که کسی به خودش اجازه نمیدهد... مقاله به من داده شد و من به خبرنگار اطلاعات دادم. فرصت کنگره حزب رستاخیز بود و آنها هم ایراد کردند، اعتراض کردند که ممکن است این مقاله اسباب زحمت خودشان بشود... چارهای نبود، گفته بودند باید چاپ شود و باید چاپ میشد. دفعه اولی هم نبود که از دربار این جور مطالب به روزنامهها فرستاده میشد و چاپ میشد.»
ناشیگری شاه یا آمریکا
بسیاری افراد در دستگاه رژیم شاه با چاپ مقاله فوق مخالف بودند. احسان نراقی اظهار داشته:
«هیچ یک از مقامات هم با این کار موافق نبودند، نه آموزگار موافق بود، نه دیگران، نه بهنظر من حتی ساواک... این ناشیگری خودش (شاه) بود. متوجه نبود که اینبار فقط روحانیت نیست.»
علی امینی، از نخستوزیران اسبق شاه و از نیروهای وابسته به آمریکا، درباره انتشار مقاله فوق و خامدستی شاه اذعان داشت:
«ایراد این وقایع این بود که کسی او را متوجه نمیکرد که کارش صحیح نیست... اصرار خود شاه بود. اردشیر زاهدی برای خود من نقل کرد، او مدعی بود که مدتی با شاه بحث کرده، گفته آقا بد است، این فحشها چیست، اصلا خود این کار از ناحیه دربار زشت است... تمام اینها را به حساب شاه میگذارند، خوب آن آدم مذهبی متأثر میشود. همه رژیم، شاه بود. والّا خوب اینها میدانستند که این وزراء داخل آدم نیستند.»
مقاله منتشر شد و قیام شکل گرفت
عصر شنبه 17 دیماه 1356، وقتی روزنامه اطلاعات بر روی دکههای مطبوعاتی قرار گرفت، عده کمیصفحه 7 آن و مقالهای که در ستون سمت چپ آن به چاپ رسیده بود را دیدند. اما صبح 18 دیماه، بریده همان صفحه شامل مقاله مذکور تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشته فردی به نام «احمد رشیدی مطلق» بر در و دیوارهای مدارس حوزه علمیه قم نصب شده و طلاب دور تا دور آن، تجمع کرده بودند، مقالهای سراپا توهین و اهانت به مقام مرجعیت شیعه و شخص حضرت امام خمینی، رهبر در تبعید ملت ایران.
اعتراضات از همان تجمعات شروع شد و به گردهمایی در منازل مراجع عظام کشیده شد. شبانه علما و طلاب طي تماسهاي تلفني و ملاقاتهاي خصوصي با استادان حوزه، تصميم بر تعطيلي حوزه و جلسات درس گرفتند. روز 18 ديماه، طلاب كه كلاسهاي درس را تعطيل كرده بودند با اجتماع در بيرون مدرسه خان (مدرسه آيتالله بروجردي) به طرف منزل مراجع و آيات عظام حركت كردند و در طي مسير با دادن شعارهايي به حمايت از امام خميني پرداختند.
اما حركت اصلي مردم شهر قم در اعتراض به مقاله توهينآميز روزنامه اطلاعات، صبح روز دوشنبه، 19 دي 1356 با تعطيلي بازار و راهپيمايي طلاب و بازاريان آغاز شد. در اين روز طبق قرارهاي قبلي، طلاب در مقابل مدرسه خان و ميدان آستانه تجمع كردند و مانند روز قبل به سوي منزل مراجع حركت كردند ابتدا به منزل آيتالله میرزاهاشم آملي و بعد از آن به منزل علامه طباطبايي رفتند.
كماندوها و پليس در سهراه موزه و چهارراه ارم با آمادگي كامل ايستاده بودند. جمعيت وارد خيابان صفائيه شد اما مزدوران شاه از ادامه حركت جلوگيري كرد. آنها ابتدا با باتوم و سپس با شليك تيرهوايي و بعد از آن با تيراندازي مستقيم، مردم را هدف قرار دادند. براساس گزارش ساواک، شمار تظاهرکنندگان حدود ده هزار نفر بود. در منابع مختلف آمده که «گروه زیادی» بالغ بر «هفتاد تا سیصد» نفر شهید شدند.
در چهلم شهدای قم بود که تبریز به پا خاست و از آن پس چهلمها در پی چهلمها، روز به روز نهضت امام را عمق بیشتری بخشید و صفوف بیشتری از مردم را به میدان مبارزه و انقلاب کشانید تا ورود امام در 12 بهمن و دهه فجر انقلاب و پیروزی آن در 22 بهمن 1357.
تداوم هزار و دویست سال مبارزه مردم قم
مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در جمع مردم قم درباره قیام این شهر در آستانه اوجگیری نهضت امام فرمودند:
«نوزدهم دی یك نقطه درخشنده است؛ نه فقط در تاریخ قم، بلكه در تاریخ كشور ما و تاریخ انقلاب. جوانان قم، مرد و زن، طلبه و غیر طلبه، در این روز یك پاسخِ مؤمنانه و قهرمانانه به نیاز زمان دادند. مهم این است كه هر ملتی، هر شخصی و هر مجموعهای بتواند به نیاز زمانه خود پاسخ دهد. البته مردم قم اوّلینبار در نوزدهم دی نبود كه این هوشیاری و هوشمندی و شجاعت را از خود نشان دادند؛ هزار و دویست سال است كه شهر قم پایگاه اشاعه افكار منوّر اهلبیت علیهمالسّلام است. آن وقتیكه حكومتهایِ مخالف اهلبیت هم بر سرِ كار بودند، مردم قم این موضع را حفظ كردند و اگر سختیهایی هم داشت، آن را تحمّل كردند. هفتاد سال هم هست كه قم مركز و پایتخت فكری و علمی دنیای اسلام است.»
اما این بار، در یکی از تعیینکنندهترین مقاطع تاریخی نهضت امام، بازهم این قم و مردم دلاور آن بودند که تاریخساز شدند. مقام معظم رهبری در همان دیدار، درباره آن حرکت تاریخی افزودند:
«اگر مردم قم در نوزدهم دیماه سال ۱۳۵۶ قیام نمیكردند و آن حوادث عظیم را پیدرپی به وجود نمیآوردند، احتمالاً حوادث به سمت و سوی دیگری میرفت؛ اما آنها ابتكار به خرج دادند و مرد و زن و جوان و پیر و روحانی و غیرروحانی، در این حركت سهیم شدند؛ هرچند نقطه اصلی ثقل این كار بر دوش جوانها بود؛ چون فطرت پاك و پایبند نبودن به تعلّقات مادی، جوان را راحتتر به وسط میدانِ انجام وظیفه میبَرَد. همه ملت ایران در دوران انقلاب، این منش و كار بزرگ را نشان دادند؛ یكی زودتر، یكی دیرتر؛ اما جلوتر از همه قم بود. نتیجه این شد كه دژ تسخیرناپذیری كه دربست در اختیار دشمنان ملت ایران و غارتگران و زورگویان و راهزنان بینالمللی بود دژ حكومت ایران به وسیله مردم از دست آنها خارج شد و مردم آن را فتح كردند.»
منبع؛ دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان